به گزارش صبا، به نقل از روابط عمومی انتشارات کتابکوچه، رمان «من چیزهایی میبینم که دیگران نمیبینند» رمان برگزیده دومین دوره جایزه ادبی کوچه به نویسندگی فرشته میرزائی منتشر شد.
این نویسنده در این رمان، درباره تاثیر سحر و جادو در زندگی انسانها سخن میگوید.
در خلاصه این رمان آمده است: دختری به نام نگار وقتی همسرش از دنیا میرود، گمان میکند این مرگ طبیعی و عادی نیست و …
این نویسنده درباره شکلگیری ایده و انگیزه نوشتن این رمان گفت: دلیل اصلی نوشتن این رمان برای من، تجربه واقعی و شخصی بود. چند سال از ازدواج ما میگذشت و هنوز فرزندی نداشتیم. کمکم از بعضی دوستان و آشنایان و اقوام، زمزمههایی مبنا بر احتمال وجود طلسم و جادو و پیشنهاد باطلکردن سحر میشنیدیم. البته تکلیف ما با خودمان از ابتدا مشخص بود اما همه اینها بهانهای شد برای نوشتن رمان.
در بخشی از رمان آمده است: «کفشهایم را درآوردم و چهارزانو بالای سر همسرم نشستم. تاج گل را کمی کنار زدم. دلم نمیخواست بینمان مانعی جز خاک باشد. کمی از خاک را برداشتم و بوییدم. بوی گل مریم میداد. بهزحمت تاج گل را کنارتر زدم. سنگین بود. مجبور شدم چند شاخه گل را بشکنم و برای خودم جایی باز کنم. انگشتان دست چپم را در خاک فرو بردم، بالای قبر، تقریبا همان جا که سرش قرار داشت. سرد بود؛ اما نه آن قدری که یاسر دوست نداشته باشد. به این نوع ارتباط عادت نداشتم. دلم میخواست بدانم در آن تصادف لعنتی، دست و پایش هم شکسته یا نه. گوش چپم را به خاک چسباندم. صدایی نیامد. روسری را از روی گوشم کنار زدم. همهمه مردمی که همان اطراف کنار رفتگانشان بودند، خلوتمان را به هم میزد. چشمانم را بستم و از عمق وجود نفس کشیدم. باید بوی یاسر را از زیر خروارها خاک بیرون میکشیدم. دست راستم را در پایینترین قسمت بدنش روی خاک گذاشتم. پاهایش را رد کردم. به نظر سالم میرسید. عرق سردی بر تنم نشست. دستم را به سختی از زیر شاخهها بالا کشیدم تا به سینهاش برسم. قلبش میتپید.»
رمان «من چیزهایی میبینم که دیگران نمیبینند» در ۱۴۲ صفحه و با قیمت ۳۶ هزار تومان توسط انتشارات کتابکوچه منتشر شده است.
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است