منصوره وحدتی احمدزاده مترجم کتاب «ناتمام» نوشته توماس آگدن که به همت نشر ققنوس منتشر شده است، در گفتگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری صبا گفت: من در این سالهای اخیر کتاب های روان شناسی و توانبخشی زیادی ترجمه کردهام البته بعدها رمانهای فلسفی هم ترجمه کردم اما همه این وضوعات با هم پیوند دارند زیرا مقوله اصلی آنها انسان است.
او درباره آشنایی خود با کتاب «ناتمام» بیان کرد: دختر من روانکاو است و در آمریکا مشغول فعالیت است و او علاقه زیادی به کتاب های اروین یالوم دارد. او این کتاب را به من معرفی کرد و گفت که این نویسنده ادبیات و روان کاوی خوانده است و ۲ رمان دارد که هر ۲ رمان را برای من فرستاد.
وی افزود: بعد از اینکه کتاب ها به دستم رسید اول «ناتمام» را ترجمه کردم و مجوز این کتاب آنقدر دیر صادر شد که کتاب دوم را هم به نام «در دستان جاذبه و بخت» ترجمه کردم.
مترجم کتاب «مرد معلق» درباره آگدن توضیح داد: این نویسنده آمریکایی ابتدا ادبیات انگلیسی خواند و بعد سراغ روان شناسی رفت. اکنون هم در سانفرانسیسکو مشغول روانکاوی است و در حوزه نویسندگی هم فعالیت میکند. او مقاله های زیادی در حوزه نظریات روان کاوی نوشته که در طول سال ها چاپ شده است و نظریات مستقل خود را داد و در این زمینه در ایران هم شناخته شده است. رمان «ناتمام» او سال ۲۰۱۴ منتشر شده است که من ترجمه کردم. به گفته آگدن یک روز در کتابخانه کتابی از فروید می خواند و از آن زمان تصمیم می گیرد که در این مسیر پیش برود.
این مترجم درباره محتوای کتاب «ناتمام» تشریح کرد: مبحث کتاب «ناتمام» بیشتر روی خانواده تمرکز دارد و شخصیت های اصلی آن یک دخنر و پسر از خانوادههای کشاورز است. دختر به نام مارتا و پسر به نام ارل که از دو خانواده جدا هستند و هرکدام به دلایلی می خواهند از محیط خانواده خود بگریزند و به این شکل وارد دانشگاه می شوند.
او درباره گریز آنها از خانواده تصریح کرد: مارتا در خانواده ای بزرگ شده که مادر و پدر او با هم ارتباط درستی نداشتند و پدر با فرزندانش نیز ارتباط خوبی ندارد و گاهی حتی به آنها تجاوز می کند. یک دلیل اصلی فرار مارتا از خانواده هم همین موضوع است. او هم در یک خانواده نابسامان زندگی می کند و هم مادر ضعیفی دارد که مقابل پدر بی اخلاقش کاری نمیکند. مارتا سال آخر دبیرستان از خانه می رود و با یکی از معلمهای خود زندگی می کند. بعد وارد دانشگاه می شود ولی همین اتفاقات ناگوار داخل خانواده باعث می شود این زن از ازدواج و معاشرت با مردها بیزار شود و بعدها حتی از بچه دار شدن هم فراری باشد.
مترجم کتاب «و این حقیقت» ادامه داد: ارل قهرمان دیگر کتاب هم در حانوادهای کشاورز بزرگ میشود اما خانواده او به نسبت منسجمتر از خانواده مارتا است اما باز هم مساله پدرسالاری و ارث رسیدن زمین و شغل کشاورزی بعد از پدر به پسر او را اذیت میکند. ارل همواره شاهد کشاورزی و مشکلات ناشی از آن بوده است و این شغل برایش جذابیتی ندارد. او هم برای گزیز از مسئولیت مزرعهداری وارد دانشگاه می شود و در آنجا این دختر و پسر با هم آشنا میشوند.
این مترجم خاطرنشان کرد: در دانشگاه به دلایلی جذب هم میشوند و مارتا ناخواسته بچه دار می شود، بنابراین به اجبار ازدواج می کنند زیرا بچه دار شدن بدون ازدواج در خانواده او تصویر منفیای دارد. این ناسازگاری و گریز از مردها باعث میشود ارتباط سالمی میان آن دو شکل نگیرد. مارتا بعد از به دنیا آمدن فرزندش، او را با کمک مادر ارل بزرگ می کند زیرا مادر ارل بسیار زن دانایی است و متوجه می شود که زخم های عمیقی در قلب مارتا هست.
وی درباره ادامه داستان زندگی مارتا عنوان کرد: مارتا مجدد بچه دار می شود و این بار فرزند او پسر است. او چون کلا با زندگی خانوادگی خود و پدرش مشکل دارد با پسر خود هم به سختی ارتباط برقرار می کند و بارها ناخواسته بودن این بچه را به او می گوید. این داستان ادامه دارد که چه اتفاقی باعث شد مارتا ناخواسته به سمت پرتگاهی کشیده شود که سرانجام موجب نابودی زندگیاش شود.
وحدتی در پایان درباره تجاری شدن ترجمه در ایران خاطرنشان کرد: ترجمه در ایران خیلی سریع ارایه و چاپ می شود و این مساله باعث میشود که بعضا بسیاری از کتابهای ترجمه با اشکال ارایه شوند. فکر می کنم ترجمه در ایران بیشتر حالتی تجاری پیدا کرده است. من از زمان شروع هرگز به ترجمه به چشم یک کار تجاری نگاه نکرده ام بنابراین کارهایی که انجام دادم چاپ زیادی نخوردند زیرا کارهایی بودند که نویسندگان فرهیخته و مخاطبان خاص خود را داشتند.
ندا زنگینه
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است