قصه‌های «عجوزک و عیاران» از جنس سمک عیار است | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۰۶:۳۵
یادداشت حسین سناپور برای کتاب محمود دولت‌آبادی؛

قصه‌های «عجوزک و عیاران» از جنس سمک عیار است

حسین سناپور طی یادداشتی به بررسی کتاب «عجوزک و عیاران» نوشته محمود دولت‌آبادی پرداخت.

به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری صبا، حسین سناپور نویسنده معاصر در صفحه شخصی‌ خود درباره کتاب «عجوزک و عیاران» محمود دولت‌آبادی نوشته است.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

«به‌تازه‌گی آقای دولت‌آبادی از «هزارویک‌شب» دو قصه‌ آن را ـ که مربوط به دلیله‌ محتاله است ـ انتخاب کرده و با نام «عجوزک و عیاران» در نشر چشمه منتشر کرده است. در مقدمه‌یی کوتاه (که کاش هر چه بلندتر می‌شد و مفصل‌تر) هم گفته است که جذابیت‌های قصه‌گویی و راه‌ورسم عیاری و اساسا توجه به این پیشینه در ادبیات (که بخشی از آن هم مربوط به ایران است) دلیل چنین انتخابی بوده است. برای من اما جدای از قصه‌گویی و راه‌ورسم عیاری جنس این داستان‌ها هم جذاب بود، چون این بار که این داستان‌های عیاری را می‌خواندم،‌ دیدم کاملا از همان نوعی هستند که در ادبیات و به‌خصوص سینمای آمریکا بر اساس‌شان فیلم‌های پرفروشی ساخته شده است، مثلا فیلم‌های دنباله‌دار یاران اوشن (استیون سودربرگ)، یا نیش (جرج روی هیل) که در دهه‌ی هفتاد ساخته شد و هفت جایزه‌ی اسکار هم به‌دست آورد.

قصه‌های کتاب عجوزک و عیاران یکی از انواع داستان‌های هزارویک‌شب هستند، یعنی از همان جنس «سمک عیار» و کارهای مشابه که کسی با هوشی بسیار مشکلاتی را حل می‌کند یا مشکلاتی را برای دیگران به‌وجود می‌آورد. به‌کارگیری هوش اساس چنین قصه‌هایی است و عیاران اگر مورد توجه و تجلیل بوده‌اند و قصه‌هاشان تا هنوز خواندنی، به‌خاطر همین هوشی است که در کارهاشان به‌کار می‌گیرند. یعنی گرچه عیاران در مثلا سمک عیار جنگ و گریز هم می‌کنند، اما آن‌چه مهم است و مایه‌ عیاری سمک همان هوش اوست در حل مسائل پیچیده. گمانم در فرهنگ و زمانه‌یی که حتا شاعران و متفکرانش اغلب توصیه به توسل و تسلیم در برابر سرنوشت و بی‌فایده‌گی عقل می‌کرده‌اند، چنین توجه و تجلیلی از عقل چه‌قدر می‌توانسته غریب باشد و چه بسا فقط هم در چنین قصه‌های جذابی قابلیت تفهیم و پذیرش داشته است. یا اصلا فقط در داستان‌های عیاری یا جنایی (که نمونه‌هاش را من در پیشینه‌ ادبی‌مان سراغ ندارم) می‌توان تمام کارکرد هوش را خوب دید و سنجید. چنان که در داستان‌ها و فیلم‌های غربی هم چنین است. شخصیت‌های قصه‌های عیاری معمولا حقه‌بازانی هستند که سرِ آدم‌ها یا دست‌گاه‌های به‌شدت قوی و کنترل‌شده کلاه می‌گذارند، ‌درست همان کاری که دلیله‌ی محتاله در همین کتاب عجوزک و عیاران کرده است. اتفاقا اگر دلیله با کلاه‌برداری حقی را که از او و دخترش ستانده شده پس می‌گیرد،‌ اوشن و یارانش هم همان کار را می‌کنند. همین‌طور است در فیلم نیش. این نوع فیلم‌های آمریکایی (که اغلب هم پر خرج و پرفروش هستند) نشان می‌دهد که تجلیل هوش در پیچ‌وخم قصه‌هایی با غافل‌گیری‌های متعدد چه جذابیت فراوانی دارد و چه‌قدر مخاطبان را جذب می‌کند.

من نمی‌دانم چنین قصه‌هایی چه‌قدر در پیشینه‌ قصه‌های غربی هست (که البته حتما هست)، اما چه کم و چه زیاد، این فیلم‌ها نشان می‌دهد که سینما و ادبیات آن‌ها به‌خوبی از آن پیشینه استفاده کرده‌اند و می‌کنند. در این‌جا اما گاهی گلشیری «فرج بعد از شدت» را در دست تاریک، دست روشن‌،‌ و نیز «هفت گنبد» را در شاه سیاه‌پوشان فراخوانده و امروزی کرده، و گاهی دولت‌آبادی هم با چنین منتخب‌هایی (یکی هم از تاریخ بیهقی) برای اشاره به چنین پیشنیه‌یی. می‌دانم نویسنده‌های دیگری هم چنین کاری کرده‌اند، یا نزدیک به چنین کارهایی را، از تقی مدرسی گرفته (یکلیا و تنهایی او) تا رضا دانشور (خسرو خوبان) و دیگران، با هر کیفیت و نتیجه‌یی. می‌دانم هم که فرخ غفاری هم تعدادی از داستان‌های هزارویک‌شب را در شب قوزی امروزی کرده است و موفق هم، به‌خصوص برای آن سال‌ها (گمانم ۱۳۳۷)، اما برای سینما جز این یکی چیزی را به خاطر ندارم و بعد مقایسه می‌کنم با جذابیت‌های چنین قصه‌هایی و به‌کارگیری‌شان در فیلم‌هایی که نام بردم و مانندهاشان. و آخر فکر می‌کنم: سنت‌های قصه‌گویی چه‌قدر در این ملک دوام داشته‌اند و اصلا کی تبدیل به پیشینه و محل رجوع ما شده‌اند؟ و به‌خصوص کی با راه‌یافتن به سینما به میان مخاطبان عام رفته‌اند؟ نمی‌دانم.»

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است