مروری بر آثار استاد رضا براهنی/ که آفتاب روزی بهتر از آن روزی که تو مُردی خواهد تابید | پایگاه خبری صبا
امروز ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۵۰
صبا گزارش می‌دهد؛

مروری بر آثار استاد رضا براهنی/ که آفتاب روزی بهتر از آن روزی که تو مُردی خواهد تابید

در گزارش پیش‌رو مروری بر آثار و زندگی رضا براهنی نویسنده، شاعر و منتقد ادبی که صبح امروز 5 فروردین ماه 1401 فوت کرد، داریم.

به گزارش خبرنگار ادبیات صبا، پنجمین روز از سال ۱۴۰۱ با خبر درگذشت استاد رضا براهنی شاعر، نویسنده و منتقد ادبی همراه بود. رضا براهنی سال ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد و در سال‌های اخیر در کشور کانادا زندگی می‌کرد و مدتی ریاست انجمن قلم کانادا را بر عهده داشت. او یکی از شاعران و استادان تاثیرگذار در جریان شعر معاصر فارسی محسوب می‌شد.

در ادامه مروری برخی آثار زنده‌یاد براهنی داریم:

مجموعه اشعار او عبارتند از «آهوان باغ»، «جنگ و شه»، «شبی از نیمروز»، «مصیبتی زیر آفتاب»، «گل بر گسترده ماه»، «ظل الله»، «نقاب‌ها و بندها»، «غم‌های بزرگ»، «بیا کنار پنجره»، «خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» و «اسماعیل».

کتاب «خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» نخستین بار سال ۱۳۷۴ به چاپ رسید و سال ۱۳۹۲ در نشر مرکز مجدد منتشر شد. این کتاب شامل دو بخش است و استاد براهنی این کتاب را که گزیده‌ای است از شعرهای سال ۶۹ تـا اوایل ۷۳ او، مهم‌ترین مجموعه‌ شعـر خود می‌دانست. در توضیح این مجموعه شعر در آمده است: «حرکت از شعـر تک‌وزنی به سـوی اوزان مرکـب و ترکیبی و شعر چندصدایی، رهایـی تدریجـی از استبدادِ نحوی زبان و حرکت به سـوی آفریدن همه‌ی ارکان زبـان در یک شعـر ــ با نتی که نه عـروض کلاسیک و نیمایی، بلکه ذهن خواننده باید بـرای شعر پیدا کند، آزاد کردن شعر از قید تصویر، مفهوم، احساس و وزن خـارج از ساختار شعر و ارجاع ناپذیر کردن شعر به اجزای بیرون از شعر، به صورتی که شعر موضوع اصلی خود، یعنی زبان و زبانیت خود را، به رخ بکشد، از ویژگی‌های اساسی تعداد زیادی از شعرهای این کتاب است. در مقاله‌ی نظری ضمیمه‌ی کتاب، چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم، براهنـی ضمن برشمـردن تضـادهای حاکم بر نظریه‌پردازی نیما و شاملو و شعرهای اینان، در برابر نظریه و شعرهای آنان و آرای شاعران دیگر و شعرهاشان، نظریه‌ی جدیدی را مطرح می‌کند که به زعم او، شعر فـارسی با تکیـه بر آن، می‌تـواند خـود را از بن‌بست شعر کهـن و شعـر نیمـایی و شعر سپیـد نجـات دهد. شـاید این نظریه بحث‌انگیزترین حرف براهنی در شعر فارسی باشد.»

از دیگر آثار معروف و تاثیرگذار رضا براهنی «اسماعیل» است. شعر بلند «اسماعیل» نخستین بار در سال ۱۳۶۶ از سوی انتشارات مرغ آمین منتشر شد. این شعر در رثای اسماعیل شاهرودی شاعر معاصر ایرانی سرود که ۴ آذر ماه سال ۱۳۶۰ دارفانی را وداع گفت. او در این شعر با ارائه تصاویری از جنگ و مسائل روز زمانه و ماجرای ذبح اسماعیل توسط پدر خود حضورت ابراهیم و سربازارن جنگ ایران و عراق مفاهیمی به نکوهش جنگ پرداخته است.

در ادامه ابیاتی از این شعر را می‌خوانیم: «قسم به چشم‌های سُرخ‌ات اسماعیل عزیزم،
که آفتاب، روزی، بهتر از آن روزی که تو مُردی خواهد تابید
قسم به موهای سفیدت که مدتی هم سرخ بودند
که آفتاب روزی که آفتاب روزی که آفتاب روزی
بهتر از آن روزی که تو مُردی خواهد تابید

***

ای پسر واقعیِ «ابراهیم» و «نیما» با هم
ای بی‌خانه، ای بی‌آسمان، ای بی‌سقف، ای بی‌زمین!
ای سایه‌نشینِ تنگ دستِ این عصرِ تنگ‌دل
ای شاعر نسلی تهی‌دست
گورت کجاست تا که به مدد عشق تو را از اعماق آن بیرون کشم؟
ای اسماعیل! ای برادر من، بلند نشو از رختخوابت!
یادت صبحانه‌ای است که در روز اول انقلاب خوردم
خاطره‌ مرگت،
آب غسلی است که شهیدی سوراخ‌سوراخ‌ شده در انقلاب را دادم

***

جنگ است اسماعیل، جنگ است، و اسماعیل‌ها براستی ذبح می‌شوند»

ارادات او به کشور خود ایران بارها در مقالات و مصاحبه‌های مختلف بیان شده است اما او در سال‌های اخیر به کانادا مهاجرت کرده و درنهایت دور از وطن دار فانی را وداع گفت. در ادامه بخشی از شعر او به نام «ایرانه خانم» را می‌خوانیم: «دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیبا
حال تمامَم از آن تو بادا گر چه ندارم خانه در این جا خانه در آن جا
سَر که ندارم که طشت بیاری که سر دَهَمَت سر
با توام ایرانه خانم زیبا!»

«آواز کشتگان»، «رازهای سرزمین من»، «آزاده خانم و نویسنده‌اش»، «الیاس در نیویورک»، «روزگار دوزخی آقای ایاز»، «چاه به چاه» و «بعد از عروسی چه گذشت» ازجمله رمان‌های این نویسنده فقید است.

استاد براهنی سال ۱۳۵۶ برنده جایزه بهترین روزنامه‌نگار حقوق انسانی، سال ۱۳۸۴ برنده جایزه ادبی یلدا برای یک عمر فعالیت فرهنگی در زمینه نقد ادبی و سال ۱۳۹۵ تندیس چهره‌های شاخص شعر آوانگارد را دریافت کرد.

او در این سال‌های اخیر درگیر بیماری آزایمر بود و پسر او اکتای براهنی اسفند سال ۹۶ ماجرایی تکان‌دهنده از آزایمر پدر در مجله «تجربه» نوشت بدین شرح: «با مادر و برادرانم از فرودگاه به خانه می‌رویم. پدرم روی صندلی چرخ‌دار نشسته؛ من می‌روم جلوش و می‌ایستم. پدرم به من نگاه غریبی می‌کند. من به او نگاه می‌کنم. مادرم جلو می‌آید و باز هم شیطنت او ادامه دارد:
‏اگه گفتی این کیه؟
‏پدرم می‌گوید: می‌شناسم
‏مادرم می‌گوید : بگو
پدرم می‌گوید: فکر می‌کنم از همسایه‌های قدیمی‌مان باشه
‏گریه را قورت می‌دهم و کلاه را از سر برمی‌دارم. اشک به چشم دارم. یک‌دفعه پدرم نگاهی از سر شوق می‌کند. انگار چیزی به یادش آمده! سعی می‌کند به یاد بیاورد! و ناگهان به من اشاره می‌کند و جمله عجیبی می‌گوید: آه ساناز این‌که رضا براهنیه!»

خبرگزاری صبا درگذشت این شاعر و نویسنده را به جامعه فرهنکی کشور و خانواده او تسلیت می‌گوید.

ندا زنگینه

انتهای پیام/

 

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است