به گزارش خبرنگار ادبیات صبا، کتاب «بر تارک تار» به همت محمدجواد کسائی در انتشارات هنر موسیقی به چاپ رسیده است. همین موضوع موجب شد تا گفتگویی با این نوازنده و تحلیلگر موسیقی تریب دهیم که در ادامه میخوانید.
*چه شد که به تهیه و انتشارکتاب «بر تارک تار» درباره هنر و شخصیت استاد جلیل شهناز همت کردید؟
-طبیعیست که بر حسب دوستی صمیمانه و همکاری تنگاتنگی که ایشان با پدرم (حسن کسائی) داشتند، من از کودکی تا سالهای واپسین عمر استاد، محضرشان را دهها و حتی صدها بار درک کرده بودم. این است که فراهمآوری چنین کتابی را بر خودم وظیفه میدانستم؛ هر چند اعتقاد دارم درباره هنرمندی در این سطح باید بیش از این، تحقیق و تحلیل شود؛ هنرمندی که در واقع برای موسیقی و فرهنگ موسیقی ما جریانساز و افتخارآفرین بوده است. در ضمن جا دارد از دوستانی که در آمادهسازی این کتاب یاریرسانم بودند قدردانی کنم؛ دوستانی ازجمله محمودسیدهندی، محمدرضا ضیاء و امید امساکی.
*بهطور کلی مقوله پژوهش در زمینۀ هنر موسیقی را در طی سالهای اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
-واقعیت این است که اغلب گفتهها و نوشتهها سطحی و قصهمانند هستند و از مطالب تحلیلی و آسیبشناسانه که دردهای موسیقی در آن منعکس باشد کمتر چیزی میخوانیم یا میشنویم، بنابراین با فقر پژوهش و پژوهشگر در این زمینه مواجه هستیم. «پژوهش واقعی» موازین دارد، ادب و آداب دارد که ما با آن بیگانه هستیم یعنی روزنامهنگاران (journalist) فراوانی داریم که به اسم پژوهشگر فعالیت میکنند، اما تحلیلگر (analyst) نداریم یا تعدادشان انگشت شمارند.
*شما مخاطب این کتاب را چه افرادی میدانید؟
-با این حجم انبوه از گرفتاریها و روزمرگیها و این که اکثریت مطلق جامعه ما مجذوب «موسیقی زرد» شدهاند، شما مخاطب این کتاب یا امثال این کتاب را چه افرادی میدانید؟!
*رویکردتان در گردآوری کتاب بیشتر مباحث همهفهم بوده است و یا مباحث تخصصیتر موسیقی؟
-ببینید هر چقدر هم بخواهیم به مباحث تخصصیتر موسیقی بپردازیم باز هم گوینده یا نویسنده ما را به سمت کلیگویی سوق میدهد و این مساله در جامعۀ موسیقی ما تبدیل یک رسم شده است. ما نیاز به آدمهایی داریم که توان واکاوی در جزئیات را داشته باشند و به مباحث هنرمنوتیک ورود کنند. همچنین زیباییشناسی، ساختارشناسی، سبکشناسی… بدانند و بشناسند.
*دربارۀ لزوم پرداختن به چنین کتابهایی دربارۀ بزرگان فرهنگ و هنر بفرمایید و اهمیتی که این نوع منابع در آینده پیدا میکنند.
-با تاکید به کلمه «آینده»، پرسش بسیار خوبی مطرح کردید. به عقیده من بازشناسی فرهنگ دیروزی ما برای ساختن آینده یک ضرورت است و باید تلاش کنیم که تهماندۀ این فرهنگ زنده بماند اما نه این که مانند برخی گرفتار سنتهای دستوپا گیر و پوسیده باشیم! شاید روزی روزگاری دوباره فرصت بازیافتن خودمان و فرهنگ خودمان را پیدا کنیم. شاید آن روز بیاید و شاید هم نه.
*درباره تصاویر و مطالبی که برای نخستین بار از استاد در این کتاب منتشر شدهاند و تلاشتان برای جمعآوری این منابع بفرمایید.
-آصفی کرمانی در شعری گفته است که «زمانهایست که هر کس به خود گرفتار است.» در یک چنین شرایطی که بعضیها جواب سلام آدم را هم نمیدهند، شما ببینید هر پاراگراف و یا هر عکسی از این کتاب چهطور تهیه شده است. ایکاش برای یک بار هم که شده است جای پشت صحنۀ فیلمهای سینمایی و سریالها، میآمدند و پشت صحنۀ کارهای موسیقی ما را تهیه و منتشر میکردند تا دیگران به جای خردهگیری، قدری هم قدردان باشند.
لطفا در پایان دربارۀ فعالیتهای اخیر خودتان بگویید و اینکه در حال حاضر در زمینه موسیقی و پژوهش آن، مشغول چه کاری هستید؟
همزمان با کتاب بر «تارک تار»، کتاب «بر چکاد آواز» در توصیف هنر و شخصیت جلال تاج اصفهانی هم منتشر شد که حاصل یکی دو سال کار مداوم بود. همینطور آلبومی از سهتارنوازیام با عنوان «پرندهها رفتهاند» به تازگی منتشر شد که در آن همایون نصیری (با سازهای کوبهای) و مینا تقیزاده (با گویندگی) همراهیام کردند. در حال حاضر نیز کتاب پدر «حسن کسائی، زندگی موسیقی» را برای چاپ در انتشارات هنر موسیقی آماده میکنیم و البته کارهای دیگر.
ندا زنگینه
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است