تمام تلاشم را به‌کار بسته‌ام داستان سیاسی روی صحنه نبرم | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۳۹
افشین زمانی از اجرای متنی از بهرام بیضایی می‌گوید:

تمام تلاشم را به‌کار بسته‌ام داستان سیاسی روی صحنه نبرم

نمایش «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» نوشته بهرام بیضایی و با کارگردانی افشین زمانی از 18اردیبهشت‌ماه ساعت19 در سالن استاد ناظرزاده تماشاخانه ایران‌شهر روی صحنه رفته است.

نمایش «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» نوشته بهرام بیضایی و با
کارگردانی افشین زمانی از ۱۸اردیبهشت‌ماه ساعت۱۹ در سالن استاد ناظرزاده تماشاخانه
ایران‌شهر روی صحنه رفته است. در خلاصه داستان این نمایش ۷۰دقیقه‌ای آمده است: «موهبت
و ذوالفقار برای پیدا کردن کار به پایتخت می‌آیند ولی….» این نمایش پیش از این
در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفته بود و همچنین در سی‌وپنجمین جشنواره بین‌المللی
تئاتر فجر هم حضور داشت که موفق شد تندیس بهترین کارگردانی و عنوان نمایش برگزیده
این جشنواره را از آن خود کند. به بهانه این اجرا با افشین زمانی؛ کارگردان و
بازیگر «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

شما پیش از این اجرای عمومی «خاطرات هنرپیشه
نقش دوم» را در تماشاخانه سنگلج روی صحنه برده بودید. کمی درباره تغییراتی که در
اجرای جدید شما در سالن استاد ناظرزاده‌کرمانی به‌وجود آمده است، بگویید.

هر نمایش در دورانی که اجرا می‌شود باید تحلیل و برداشت
همان دوران را از آن، بیرون کشید. سه سال پیش نوعی نگاه به متن داشتم و براساس آن،
تحلیل نمایشنامه را انجام داده بودم و امسال، با نگاهی دیگر به نمایشنامه، آن را
اجرا کردم. طبیعتا تغییر در فرم، میزانسن‌ها و تحلیل متن اتفاق افتاد. البته در
این میان بازیگران نمایش هم تغییر کردند و بازیگران باتجربه‌تری به گروه اضافه
شدند.

این نمایشنامه بسیار پیش‌گویانه است و تمام نسل‌ها
می‌توانند داستان‌های این نمایش را در پیرامون خود بیابند. آیا از دید شما می‌توان
داستان نمایش را به امروز خودمان هم مرتبط دانست؟

تمام تلاشم را به‌کار بسته‌ام تا از «خاطرات هنرپیشه نقش
دوم»، داستان سیاسی روی صحنه نبرم و دغدغه انسانی مد نظر من بوده است. درنتیجه
رویکرد اصلی و تحلیل ما شرایط انسان‌ها در یک دگرگونی بزرگ که نام آن می‌تواند
انقلاب باشد، معطوف شده است. از سویی دیگر اتفاق‌هایی که در متن به آن‌ها پرداخته
شده است، تنها مختص کشور ما نیست بلکه در سراسر دنیا شاهد بروز چنین اتفاق‌هایی
هستم. به همین دلیل «خاطرات هنرپیشه نقش دوم»، اثری جهان‌شمول است. بهرام بیضایی،
یک هنرمند نخبه است که سال۶۲ این متن را نوشته است و از همین‌جا می‌توان دریافت که
تاریخ همواره تکرار می‌شود.

در این نمایش با چهار شخصیت کلیدی؛ بلقیس،
موهبت، ذوالفقار و مجنون مواجه هستیم که تمام این شخصیت‌ها که از اقشار مختلف اما
عموما از طبقه پایین اجتماع هستند در جریان نمایش، تغییر می‌کنند. آیا رابطه میان
این شخصیت‌ها و داستان زندگی‌شان برای شما اهمیت بیشتری داشت تا بحث سیاسی موجود
در متن؟

کاملا تاثیر شرایط روی اقشار مختلف اجتماعی، در این نمایش
مد نظر بوده است. درواقع در جریان نمایش، نتیجه تغییر و دگرگونی این چهار نفر را
نشان می‌دهیم. به‌عنوان‌مثال مخاطب در ابتدا بلقیس همراه نمی‌شود اما به‌مرور درمی‌یابد
این شخصیت، به‌فکر آدم‌های دیگر است و دغدغه بهبود شرایط خود و اطرافیانش را دارد.

سن سالن ناظرزاده‌کرمانی بسیار بزرگ است و
همواره طراحان برای طراحی‌صحنه نمایش‌ها در این سالن دچار مشکل می‌شدند اما شما
صحنه را کاملا لخت در نظر گرفتید و به آکسسوآرهای کوچکی در دست بازیگران اکتفا
کردید. چه شد که تصمیم گرفتید در طراحی‌ها، زوم اصلی خود را بر بازیگران نمایش
قرار دهید؟

فضای خالی روی صحنه، به‌دلیل فضای برشتی نمایش در نظر گرفته
شده است. فضای کاری من برشتی است و اپیک کار می‌کنم. از سویی دیگر در این
نمایشنامه تعدد لوکیشن بسیار زیاد است درنتیجه زدن یک دکور ثابت اشتباه است اما به‌دلیل
کمبود سواد در میان نسل جوان و این مسئله که این نسل، فضاهای مختلف را نمی‌شناسند،
این روزها در هر سالنی را که باز می‌کنیم، می‌بینیم یک ست مبل چیده‌اند، آدم‌ها
روی مبل‌ها می‌نشینند، جای خود را عوض می‌کنند و نمایش تمام می‌شود! مخاطبان هم
فکر می‌کنند هر نمایشی باید یک دکور عظیم داشته باشد درصورتی‌که دکور داشتن، یکی
از ملزومات نمایش‌ها، نیست و الزام برخی از نمایش‌ها، بدون دکور و با آکسسوآر اجرا
شدن است.

برای این منظور شما تعداد زیادی بازیگر در نظر
گرفتید که واقعا بر تمام آن‌ها فشار بسیار زیادی وجود داشت. تمرین‌ها چگونه پیش
رفتند تا به هماهنگی مورد نیاز برسید؟

کار بازیگر واقعا دشوار است چون باید با تمام توانش بازی
کند تا فقدان عناصر دیگر را جبران کند. از دید من در چنین فضایی به تماشاگر هم
بسیار خوش می‌گذرد چون به او احترام گذاشته‌ایم. ذهن مخاطب درگیر می‌شود و او به
کشف‌وشهود می‌رسد.

در طراحی‌لباس، شما یونیفرم‌هایی را در نظر
گرفته‌اید که مردم را نشان می‌داد و باتوجه به تم نمایش که می‌توان آن را «بازیگری
در کف خیابان» نامید، لباس‌هایی تقریبا امروزین برای شخصیت‌ها در نظر گرفتید.
درباره استفاده دوگانه از لباس و شخصیت‌پردازی‌هایی که شکل گرفت، بگویید.

این نمایشنامه پیش از این توسط یک گروه دانشجویی اجرا شده
بود و هادی مرزبان هم اجرایی از این نمایشنامه را روی صحنه برده بود. هادی مرزبان
با لباس‌های بومی این نمایش را اجرا کرده بود و از لباس‌های محلی نقاط مختلف ایران
در آن اجرا استفاده شده بود اما من تمام تلاشم را به‌کار بستم تا در لباس‌ها به جغرافیا
یا تاریخ خاصی اشاره نکنم تا اجرا هم همچون متن جهان‌شمول باشد. به همین دلیل
موهبت و ذوالفقار که از روستا به شهر آمده‌اند، کت‌وشلوار به تن دارند و برای نشان
دادن روستایی بودن شخصیت‌ها، تنها پاچه‌های شلوار و آستین‌ها را کوتاه در نظر
گرفتم اما از زمانی‌که ذوالفقار جذب حزب می‌شود، کفش مشکی می‌پوشد و موهبت با کفش
سفید خود باقی می‌ماند. برای بلقیس هم لباسی در نظر گرفتم که شبیه لباس زنان
ایتالیایی است. از سویی دیگر تعدادی بازیگر هستند که در نقش صحنه‌یار حضور دارند و
چندین نقش بازی می‌کنند و در هر صحنه نقش‌های متفاوت بازی می‌کنند. برای این
بازیگران من لباس‌های فرم در نظر گرفتم که نشان‌دهنده طبقه معمولی و کف جامعه است.
این افراد، با گریم خاصی روی صحنه مشخص می‌شوند و افرادی هستند که با هر بادی که
می‌وزد، آشیانه‌داری می‌کنند. شرایط را به‌سمتی بردم که با تغییر نام، بتوان این
نمایشنامه را در هر کشور و شهری اجرا کرد. همچنین بازی‌ها و اکت بازیگران را
ایرانی در نظر نگرفتم تا فضای نمایش محدود نشود.

این نمایش در سنگلج با استقبال خوب مخاطبان
همراه شده بود اما ایران‌شهر و سنگلج به‌شدت باهم متفاوت هستند. میزان استقبال
مخاطبان از اجرای جدید شما چگونه بود؟

بهمن و اسفندماه سال۹۴ نمایش را در سنگلج اجرا کردیم که
اصلا زمان مناسبی برای اجرا نبود اما نمایش با استقبال خوبی مواجه شد. متاسفانه در
تئاتر ما افرادی در فضای تبلیغاتی نمایش‌ها به‌قدرت رسیده‌اند که صرفا به فکر جیب
خود هستند و اصلا به این‌که هنر تئاتر زنده بماند فکر نمی‌کنند،‌ دو یا سه روز نخست
اجرای جدید، استقبال متوسط بود اما به‌مرور میزان استقبال بسیار راضی‌کننده شد.
برای ما این مسئله جذاب است که تماشاگر نمایش، تماشاگر می‌آورد وگرنه من بیلبورد
ندارم کسی با اسم بهرام بیضایی به من بیلبورد نمی‌دهد! چون بازیگر چهره ندارم،
سوپراستارهای نامی به دیدن نمایش من نمی‌نشینند بلکه مخاطبانی به سالن می‌آیند که
می‌خواهند تئاتر ببینند. خوشبختانه با وجود این‌که مدت‌زمان اجرای نمایش ما ۸۰ الی
۹۰دقیقه است، ریتم به‌صورتی پیش رفته است که تمام مخاطبان غرق نمایش می‌شوند.
امیدوارم آدم‌هایی که با تبلیغات تجاری به قدرت رسیده‌اند، از این هنر بیرون روند
چون خاستگاه هنر، صداقت و هم‌بستگی است. حضور این افراد و چهره‌های مطرحی که
توانایی بازیگری در حوزه تئاتر را ندارند، سبب شده است، تئاتر ما پوچ و توخالی
شود. اصلا کیفیت اهمیتی ندارد و با دو هفته تمرین، نمایش روی صحنه می‌برند و بعد
از پنج یا شش اجرا، تازه دیالوگ‌ها را حفظ می‌شوند! امیدوارم برای تئاتر اتفاق‌های
خوبی رخ دهد.


مینا صفار

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است