صبر کنید تا روایت کامل شود! | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۳۶
بهادر آذری و محمدرضا سجادی از اجرای دوباره «نارنجیغ» می‌گویند:

صبر کنید تا روایت کامل شود!

«این اشتراکات لزوم انتقال دقیق رویداد به ذهن تماشاگر هستند؛ یعنی اگر شما 30‌درصد اتفاق را از زاویه دید یک نفر می‌بینید، 70درصد دیگر از زاویه دید و روایت نفر بعدی کامل می‌شود.»

نمایش «نارنجیغ» با نویسندگی محمدرضا سجادی و کارگردانی بهادر آذری،
از ۱۲اردیبهشت‌ماه ساعت۱۹:۳۰ به سالن شماره۲ خانه‌نمایش مهرگان آمده است و به‌خاطر
استقبال مخاطبان تا پایان خردادماه در این سالن روی صحنه می‌رود. این نمایش، محصول
گروه تئاتر «روژدا» است. به بهانه این اجرا با بهادر آذری؛ طراح و کارگردان و محمدرضا
سجادیان؛ نویسنده و تک‌بازیگر این نمایش ۴۵دقیقه‌ای گفت‌وگو کرده‌ایم.

صبر کنید تا روایت کامل شود

نمایش «نارنجیغ»
اثری بسیار دشوار برای بازیگر محسوب می‌‌شود. فارغ از گره‌هایی که باید به‌مرور باز
شوند تا مخاطب از داستان کلی آگاه شود، بازیگر باید شخصیت‌های بسیار متفاوتی را تنها
با بدن، میمیک و صدا بسازد. درباره طراحی داستان و شخصیت‌ها بگویید.

بهادر آذری: بخش عمده‌ای از این اتفاق زمانی انجام
شد که نمایشنامه نوشته شد. محمدرضا سجادیان شیفت کردن روی شخصیت‌ها و طراحی‌های آن‌ها
را انجام داده بود و با هم‌‌فکری باهم، آن‌ها را تکمیل کردیم. در طراحی بدن، میمیک
و صدا، برای نشان دادن اختلاف میان کاراکترها باید برخی المان‌ها در هر شخصیت جا
می‌دادیم. به‌عنوان‌مثال برای «هوشنگ نارنجی» نوع صدا، میمیک صورت، لنگ‌زدن پا و…
را در نظر گرفتیم. برای این‌که به تیپ نزدیک نشویم، محمدرضا سجادیان روی شخصیت‌پردازی
مانور بیشتری داد و آن را به متن وارد کرد.

محمدرضا سجادیان: برای ساختن متن، معماری‌ای در
ذهن داشتم که ترسیم فضای یک کوچه، مقابل هم قرار گرفتن دو ساختمان دوطبقه، تصور
کردن راه‌پله‌ها در هر ساختمان، در آن وجود داشت. همین مسئله سبب می‌شد که ما تعدد
لوکیشن داشته باشیم. نمی‌توانیم در یک صحنه تئاتر با یک پرده تمام این جزییات
تصویری را به‌لحاظ مکانی به مخاطب انتقال دهیم درنتیجه تنها راه‌حل ما این است که
صحنه‌ها را تقطیع کنیم و یک زمان خاص را از هر زاویه دید متفاوت نشان دهیم. این
اشتراکات لزوم انتقال دقیق رویداد به ذهن تماشاگر هستند؛ یعنی اگر شما ۳۰‌درصد
اتفاق را از زاویه دید یک نفر می‌بینید، ۷۰درصد دیگر از زاویه دید و روایت نفر
بعدی کامل می‌شود.

ریتم؛ مهم‌ترین رکن یک نمایش تک‌پرسوناژ

این تغییر شخصیت‌ها در بخش‌هایی از نمایش لحظه‌ای اتفاق می‌افتاد که به
یک پروسه تمرینی بسیار سنگین احتیاج دارد. کمی درباره این پروسه بگویید.

بهادر آذری: این نمایش سال۹۴ اجرا شده بود. در آن سال،
تغییر شخصیت‌ها را اتود می‌کردیم تا بدانیم کدام به کار می‌خورد و ریتم کار را
پایین نمی‌آورد یا بالا نمی‌برد و دقیقا روی ریتم کار، سوار است. حدود یک ماه این
پروسه طول کشید و محمدرضا سجادیان به‌خوبی از عهده این بخش برآمد. سوییچ کردن‌ها
ایده‌ای بود که جلسه‌ای به آن می‌رسیدیم؛ یعنی ایده‌ای را اتود می‌زدیم و در جلسه
بعدی یا آن را تغییر می‌دادیم و یا فیکس می‌کردیم و سراغ ایده بعدی می‌رفتیم. درنتیجه
در زمان بازاجرا، روی تغییر شخصیت‌ها تمرکز نکردیم بلکه بیشتر توجه خود را روی ۲۰
الی ۳۰درصدی که نمایشنامه تغییر کرده است، قرار دادیم و تمرین کردیم.

محمدرضا سجادیان: این تفکیک فضای کار به‌لحاظ
تمرینی کار بسیار دشواری بود. در یک پروسه تمرینی موارد و جزییات قابل ملاحظه‌ای
وجود دارد چون به‌عنوان‌مثال تمرین‌ها این‌گونه نیست که دو روز در هفته زوم خود را
بر روی سوییچ‌کردن‌ها قرار دهیم بلکه تمام جوانب اجرا، اعم از بیان، میزانسن‌ها،
نورها، تغییرات متنی و… در یک جلسه دوساعته تمرین در یک روز اتفاق می‌افتد که
سوییچ‌کردن هم بخشی از آن است.

پیش‌آگاهی مخاطب با موسیقی و فضا در لابی سالن

صحنه به‌نوعی نخستین مواجهه تماشاگر با اثر است. یکی از نکاتی که دیده
می‌شود شباهت طراحی کوچه و چراغ‌ها با فضای انتظار سالن است. چه شد که تصمیم
گرفتید این فضای آشنا را بسازید؟

بهادر آذری: به‌خاطر تجربه قبلی اجرا، توانستیم در
اجرای جدید، ایده‌هایمان را کامل‌تر کنیم، فارغ از این‌که به کار ایده اضافه
کردیم، روی ایده‌های قبلی هم تمرکز کردیم و آن‌ها را کامل‌تر کردیم. زمانی‌که سال۹۲
و ۹۳ «نارنجیغ» را تمرین می‌کردیم، به این فکر کردیم که چون کار المان‌های بصری
کمی دارد و تماشاگر باید در ذهن خود تصویرسازی می‌کرد، برای کمک به او باید برخی
از پیش‌آگاهی‌ها را به او بدهیم. در اجرای جدید، تصمیم گرفتیم پیش از ورود به
سالن، حس را به تماشاگر نزدیک کنیم و همان فضای نمایش را در لابی سالن هم اضافه
کردیم. دو تیر چراغ‌برق در لابی قرار دادیم و همچنین تلاش کردیم موسیقی آغازین
نمایش را به گوش تماشاگر که در لابی نشسته است، برسانیم. طراحی‌صحنه با هم‌فکری
من، محمدرضا سجادیان و احمد ابوالفتحی که کار ساخت دکور را انجام داده است، آماده
شد. تصمیم گرفتیم نکات کلیدی متن را روی صحنه بیاوریم که اصلی‌ترین آن‌ها ترسیم
کردن کوچه بود. دو تیر چراغ‌برق و المان‌های بسیار ریزی از خانه را در صحنه در نظر
گرفتیم.

روی صحنه به‌غیر از المان‌های کوچه، تنها یک صندلی دیده می‌شود که وسایل
هوشنگ هم در همان‌جا قرار داده شده است و مثل یک جعبه جادو وسایل بیرون می‌آیند و دوباره
سر جای خود قرار می‌گیرند. کم بودن آکسسوآرها برای بازیگر دشوار نبود؟

بهادر آذری: ما از ابتدا تمام تلاشمان این بود که
طراحی‌لباس، گریم، صحنه، آکسسوآر و حتی صداهایی که پخش می‌شوند، در مینیمال‌ترین و
ساده‌ترین شکل ممکن باشند. درواقع می‌خواستیم سادگی را روی صحنه بیاوریم و از آن، به‌شکل
کامل استفاده کنیم. طبق توافقی که کردیم، روی مینیمال بودن صحنه مانور دادیم و به
این‌جا رسیدیم که از کوچه، دو تیر چراغ‌برق را داشته باشیم و از خانه، یک صندلی و
بنا بر صحنه‌هایی که داشتیم و ایده‌ای که در تمرین‌ها اتفاق افتاد، برخی
آکسسوآرهای اندک همچون چاقو که برای صحنه قتل به آن نیاز داشتیم، کنترل تلویزیون
به‌عنوان المان تلویزیون و… وجود داشته باشند.

سردی و خشکی فضا در لباسی خنثی

در طراحی لباس از رنگ خاکستری استفاده کرده بودید که رنگی خنثی است و
به تغییر شخصیت‌ها بسیار کمک می‌کرد از سویی دیگر شکل لباس هم بسیار معمولی در نظر
گرفته شده بود. چه میزان این طراحی، کار ساخت کاراکترها را دشوار می‌کرد؟

بهادر آذری: اگر در طراحی، بلوز، شلوار، کفش و حتی
میمیک بازیگر شرایط خاصی را وارد می‌کردیم، به‌طرف یک شخصیت سمت‌وسو می‌گرفت
درنتیجه تلاش کردیم به ساده‌ترین شکل لباس طراحی شود؛ یعنی بدون مارک، بدون طرح، ساده
و تک‌رنگ. بعد از مشورت با محمدرضا سجادیان، به لباسی که می‌بینید رسیدیم. رنگ
لباس را هم رنگ سردی در نظر گرفتیم تا بتوان در طیف سنی تمام شخصیت‌های داستان آن
را جا داد و فضای خاصی هم القا نشود و مخاطب بتواند میان شخصیت‌ها ارتباط برقرار
کند و حسی سرد و خشک به او انتقال داده شود.

محمدرضا سجادیان: خنثی بودن رنگ لباس نکته مهمی
بود. البته کار بازیگر دشوار می‌شود چون برای انتقال خصوصیات ویژه کاراکتر در
نمایشنامه می‌توان از لباس مدد گرفت، به‌عنوان‌مثال اگر قرار بود در این
نمایشنامه، هوشنگ را نشان دهیم، شاید یقه لباسش را باز در نظر می‌گرفتیم، کت مخملی
روی دوش او قرار می‌دادیم و به این طریق شخصیت را نشان می‌دادیم و دیگر تمام بار
شخصیت‌پردازی بر روی گویش، میمیک و بدن بازیگر قرار نمی‌گرفت. وقتی ما لباس را به‌عنوان
بخشی از ویژگی‌های کاراکترها نداریم، کار بازیگر دشوارتر می‌شود، خصوصا زمانی‌که
قرار است از شخصیتی به شخصیت دیگر ورود پیدا کند، هیچ رنگ، لباس یا گریمی عوض نمی‌شود
و تنها ایفای نقش می‌تواند به انتقال این تعویض‌ها به تماشاگر کمک کند.

قتل؛ تلاقی نقاط‌ضعف

در نمایش با خشونتی بسیار زیاد از گذشته تا امروز مواجهیم که با روایت
شخصیت‌ها، کاملا در ذهن مخاطب ساخته و زنده می‌شود و بسیار تاثیرگذارتر از نشان دادن
اکت دو‌نفره خشن است. درباره شیوه روایتی که پیش گرفتید تا مخاطب کاملا بتواند صحنه‌ها
را در ذهن خود بسازد، بگویید.

محمدرضا سجادیان: این روند که شما با واژه خشونت
از آن یاد می‌کنید، نقطه اتصال چندین نقطه‌ضعف چند شخصیت است که در جامعه امروز یا
دیروز ایرانی گزینش شده‌اند. کاراکترهایی که نقاط ضعف برجسته‌ای دارند، در یک
داستان با یکدیگر هم‌مسیر می‌شوند و از آن‌جا که این نقاط ضعف با هم در تماس هستد،
ماحصل یک ناهنجاری و خشونت است. محل تلاقی دو نقطه‌ضعف؛ یعنی فردی که نقطه‌ضعفش
این است که کسی حرفش را نمی‌فهمد و ناچار می‌شود زبان دیگری همچون چاقوی ضامن‌دار
را بیاموزد، با فردی که پدری به‌شدت سخت‌گیر دارد یک شب مست از جایی که قرار بوده
است استخر باشد، بازمی‌گردد، قتل اتفاق می‌افتد. ما می‌توانیم این را به‌عنوان
مصداقی برای کل نمایشنامه در نظر بگیریم، اما اگر سوال این باشد که این مسائل از
کجای ذهن نویسنده بیرون آمده‌اند، ذهن آشفته غم‌زده دهه‌شصتی با این تفکرات و
فضاها بزرگ شده است. باید به‌دنبال خوش‌آیندهایی بگردیم که در تصوراتش شکل گرفته‌اند.
عموما من و هم‌نسلان من بیش از این‌که خوشی‌های عالم را بشناسیم، به نقاط ضعف و
ناهنجاری‌ها واقفیم. تولد این روند در ذهن دهه‌شصتی چیز عجیبی نیست چون با آن‌ها زندگی
کرده است و من به‌عنوان نویسنده تنها خط سیری را از کنار هم قرار دادن این اتفاق‌ها
رقم زده‌ام.


مینا صفار

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تمساح خونی
    103/089/424/000
  • بی‌بدن
    23/216/662/000
  • سال گربه
    12/073/852/500
  • آپاراتچی
    3/942/182/500
  • پرویز خان
    3/170/587/000
  • نوروز
    2/808/603/000
  • ایلیاجستجوی قهرمان
    2/576/517/500
  • آسمان غرب
    2/174/983/000