امیدوارم «اردک‌لی» به موقع خودش اکران شود | پایگاه خبری صبا
امروز ۹ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۲۰:۵۳
غریب‌پور:

امیدوارم «اردک‌لی» به موقع خودش اکران شود

امیدوارم فیلم «اردک‌لی» به موقع خودش اکران شود و پسند مخاطبان خود بزرگ‌ترین جایزه و معادل همه موفقیت‌‌هایی است که بعضی‌‌ها فقط به خاطر آن‌ها فیلم می‌سازند.

بهروز غریب‌‌پور را همه به‌عنوان کارگردان عروسکی اپراهای
باشکوه می‌شناسند اما او سابقه کارگردانی فیلم‌های سینمایی و مستند را هم در
کارنامه دارد. ۱۶سال پس از آخرین ساخته‌‌اش در سینما، او با «اردک‌لی» فیلم جدیدش
به سینماها آمده و برای اولین‌بار در گفت‌وگو با «صبا» از دغدغه‌‌های فرهنگی که به
ساخت این فیلم منجر شد و اهمیت پرداختن به چنین موضوعی در سینمای ایران سخن گفت.

آقای غریب‌پور باتوجه به آنچه از گفت‌وگوهای قبلی
شما درباره «اردک‌لی» خواندم و با خواندن خلاصه داستان فیلم و گفتن این نکته از سمت
شما که فیلمنامه این اثر را ۲۵سال پیش نوشته‌اید، کمی ذهن من به سمت بعضی از داستان‌های
صمد بهرنگی درخصوص «۲۴ساعت در خواب و بیداری» رفت که تقابل یک انسان روستایی با محیط
شهری را به تصویر می‌کشد. آیا ریشه‌‌های نگارش «اردک‌لی» از داستان‌های صمدبهرنگی آمده
است؟ مشوق اصلی شما ۲۵سال پیش در نوشتن فیلمنامه «اردک‌لی» چه بوده است؟

طبیعتا نمی‌توانم بگویم که هر آنچه خواندم و تجربه کردم و در
پس ذهنم دارم در اثری که می‌نویسم تاثیر نخواهد گذاشت، بنابراین آن داستان صمد روی من اثر گذاشته است و
در کنار آن مسئله زن‌بابا که در آثار این نویسنده دیده می‌شود هم در فیلم «اردک‌لی»
رد و نشانی دارد. یکی از مسائلی که خود صمد بهرنگی به آن اشاره دارد و مسئله تقابل
فرهنگ فارسی و آذری و مشکلی که برای آذری‌زبان‌ها، کرد‌‌ها یا سایر اقلیت‌‌های زبانی
در مقابله با زبان رسمی کشور است که این مسئله در ذهنم بوده و بر من تاثیر گذاشته
است. خود من به‌عنوان یک کرد این تقابل با زبان فارسی را در دوران کودکی شاهد بودم
که ما در مدرسه فارسی می‌آموختیم اما در خانه و کوچه و خیابان به زبان کردی صحبت
می‌کردیم و تبدیل این زبان مادری به زبان رسمی و عدم اعتماد به نفس ما که در آن زمان
کودک بودیم در برابر این زبان رسمی کشور بسیار زیاد بود. چیره شدن بر این مسئله چالش
بزرگی بود و به‌شخصه به یاد می‌آورم من تا کلاس هشتم به‌جز انشا که به زبان فارسی
می‌نوشتم و یک مسئله نوشتاری بود جرأت صحبت کردن به زبان فارسی نداشتم و این ناشی از
همان کمبود اعتماد به نفس بود. سرانجام در کلاس هشتم به‌دلیل علاقه‌مندی که به تئاتر
داشتم سعی کردم این عدم اعتماد به نفس را از خودم دور کنم و با غلبه بر آن توانستم
این مسئله را پشت سر بگذارم. اما طبیعی است که برای خیلی از افراد هنوز این اتفاق می‌افتد
و هنوز هم کسانی هستند که در فرهنگ قومی خود دارای شأن و منزلت و جایگاهی هستند اما
وقتی وارد فرهنگی متفاوت یا محدوده زبان رسمی می‌شوند همه این‌ها رنگ می‌بازد و طبیعی
است که مشکلاتی برای این افراد پیش می‌آید.

پس بخشی از پیش‌زمینه داستان در رابطه با
خوانده‌‌ها و تجربیات شماست.تفاوت «اردک‌لی» با این عناصر که برشمردیم از کجا می‌آید؟

در «اردک‌لی» یک جامعیت دیگری وجود دارد که من مولفه‌‌های آن
را برایتان می‌شمارم تا متوجه تفاوت این دیدگاه با دیدگاه صمد بهرنگی یا تجربه شخصی
من در این مورد بشوید. زمانی که من در اوایل انقلاب مدیر مرکز تئاتر عروسکی بودم مراجعان
مختلفی داشتم یک روز آقایی برای طرح موضوعی که از یادم رفته به دفتر من آمد و نام او
اَردکی بود. موضوعی را که در مورد آن با من صحبت داشت را مطرح کرد اما من در پس‌زمینه
ذهنم این سوال بود که نام او منسوب به اردکان یزد است یا نسبی که پشت نام او هست به
جای دیگری ارتباط دارد؟ وقتی به انتهای صحبت‌هایش رسیدیم سرانجام از وی سوال کرده‌ام
وجه تسمیه نام شما چیست؟ او مکثی کرد، کمی به فکر فرو رفت و گفت حقیقت داستان این است
که اصالتاً اهل آذربایجان هستم و اسم فامیل اصلی ما اردک‌لی بوده اما در مواجهه با
زندگی شهری و استفاده از زبان رسمی کشور و پایتخت، خانواده مجبور شدند تقاضا کنند که
نامشان تغییر کند. در حال حاضر در خانواده ما عده‌ای اَردکی شده‌اند عده‌ای رودکی شده‌اند
و اشخاصی که در آذربایجان مانده‌اند هنوز نام‌خانوادگی اصلی ما را حفظ کرده‌اند. این
مسئله باعث شده خانواده تحت تاثیر این تغییر نام به سه گروه دشمن با یکدیگر تبدیل شوند
و هر گروهی به دیگری می‌گفت که شما خطا کرده‌اید. طبق گفته‌‌های همان آقایی که این
مسئله را به من مطرح کرد دسته‌ای که در روستا مانده بودند به این مسئله اعتراض کرده
بودند و گفته بودند شما آبا و اجداد ما را به‌نوعی سوزانده و تاریخچه خانواده ما را
از بین برده‌اید برای ما هم که در تهران هستیم وقتی این نام‌خانوادگی را به زبان
می‌آوریم این فکر پیش می‌آید که اهل یزد هستیم درحالی‌که اصالت ما آذربایجانی است از
همان زمان من دیدم که یک نوع خودباختگی در این شخص وجود دارد و بلافاصله طرح فیلمنامه
«اردک‌لی» به ذهنم رسید و آن را نوشتم. آن زمان اولین فیلمنامه‌ام «دونده» را نوشته
بودم و تصورم این بود که پس از آن و ساخت چند فیلمنامه کوتاه آن‌ها را هم تحویل داده
بودم می‌توانم این کار را بسازم. اما چون از شورای تولید کانون پرورش فکری استعفا داده
بودم نمی‌دانستم قرار است در آن‌جا چه اتفاقی بیفتد. وقتی فیلمنامه «اردک‌لی» را به
شورای تولید کانون ارائه دادم یکی از افرادی که آن‌جا بود و اسمش را نمی‌آورم گفت:
اسم پدر من یالغوز است و همان‌طور که می‌دانید این کلمه در ترکی به‌معنای تنهاست. این
فرد که از دوستان بسیار صمیمی من بود و همیشه از آوردن نام پدر خود ابا داشت یکی از
مخالفان تولید فیلم «اردک‌لی» شد چون درواقع قرار بود این فیلم قبل از «خانه دوست کجاست»
و سایر تولیدات کانون ساخته شود. در آن زمان عنوان کردند که ساخت این فیلم ممکن است
باعث توهین به آذری‌زبان‌‌ها شود و مانع ساخت این فیلم در زمان خود شدند. این با وجود
توضیحات مفصل من درمورد فیلم بود و بیان این مسئله که می‌خواستم بگویم در یک دوره‌ای
در زمان رضاشاه سازمان ثبت احوال اسامی نامتعارف را در ایران براساس مشاغل یا محل زندگی
برای افراد گذاشته و این نام نامتعارف می‌تواند در یک شهر فارسی‌زبان یا حتی ترکی‌زبان
مورد استهزا قرار بگیرد اما واقعیت آن فراتر از این است و می‌خواهم بگویم که اگر قرار
است ما ظاهربین باشیم و جامعه‌ای داشته باشیم که اسامی در آن زیبا و پرمعنا باشد اما
انسان‌‌ها بدون شایستگی باشند این مسئله مصیبت واقعی ماست، نه این‌که مصیبت ما اول
اسم باشد. یکی از دیالوگ‌‌های «اردک‌لی» این‌گونه است که پدر او وقتی در مدرسه نمونه
هدایت وارد می‌شود مدیر مدرسه به او پیشنهاد می‌کند تا نامش را تغییر دهد و پدر برمی‌گردد
و می‌گوید مگر هر کسی نامش عباس است حضرت عباس(ع) است؟ بنابراین در داستان «اردک‌لی»
با این پیشینه به‌اجبار سر از پایتخت درمی‌آورد. شخصیت اصلی ما بایرام اردک‌لی پسری
باهوش با ذهنی عالی است که سعی در وفق دادن خودش با محیط جدیدی دارد که در آن آمده
ولی گرفتار این می‌شود که از مدیر و بازرس و بعضی از معلمان تا شاگردان نام او را بهانه
تحقیر و تمسخر می‌کنند و این مسئله به جایی می‌رسد که وقتی پدرش به خشم می‌آید و او
را کتک می‌زند می‌گوید من او را کتک زدم اما این مدرسه او را کشت، بنابراین خلاصه
می‌توانم بگویم داستان «اردک‌لی» به‌نوعی به روحیه ملی ما برمی‌گردد که متاسفانه دیده‌ام
در بسیاری از موارد ظاهربین و گاهی هم ضعیف هستیم. بنابراین وقتی شخصیت اصلی ما از
آن دنیای روستایی کنده می‌شود که ماهیت متعلق به کجاست و در آن‌جا احساس آرامش می‌کند
و در سکانس‌‌های فلاش‌بک ما در آن روستا لباس‌های زیبا و آرامش را در ده موطن او
می‌بینیم، در تقابل با آن فضا در تهران می‌بینیم که تمام این عناصر حذف شده و تنها
اسم اردک‌لی که برای فارسی‌زبانان نامی نامتعارف است؛ پاشنه‌آشیل این پسر جوان و قهرمان
داستان است که درنهایت باعث نابودی او می‌شود که جزییات آن را امیدوارم در اکران فیلم
ببینید.

باتوجه به اطلاعات منتشرشده از فیلم می‌دانم که
تولید فیلم بسیار سنگین بود، حدود دویست بازیگر داشتید که شامل بازیگران خردسال و بزرگسال
بودند و حدود ۱۶سال است که از ساخت آخرین کار سینمایی شما می‌گذرد، گرچه در این مدت
مستندهایی را تولید کرده‌اید. کمی در مورد فعالیت‌‌های تصویری خود در این سال‌‌ها و
پروسه تولید این فیلم بگویید.

در این سال‌ها چند فیلم بلند مستند ساخته‌ام مانند «مرثیه خاک
سرد» که سال‌ها پیش آن را درباره وضعیت محیط زیست ساختم و هوشنگ گلمکانی پس از دیدن
این فیلم در مجله فیلم پیشنهاد داده بود این فیلم را در تلویزیون نشان بدهند. در آن
فیلم من یکی از اولین کسانی بودم که درباره انباشت زباله و جنگل‌زدایی و پیشروی کویر‌‌ها
صحبت کردم آن همزمانی که حتی فعالان اجتماعی هم نسبت به این قضایا بی‌اعتنا بودند.
پس از آن فیلم «گزارش سبز» را ساختم که در مورد اهمیت فضای سبز برای شهرها به‌عنوان
یک ریه برای شهر مطرح است که هیچ جا نشان داده نشد. فیلم «دست پا بافته» را ساختم که
با همت زاون قوکاسیان در اصفهان در مورد صنعت شعربافی ساخته شد و جایزه گرفت. پس از
آن فیلم «آخرین مخملباف» را بازهم با موضوع صنایع دستی ساختم پس از آن «با عشق تا آخرین
نفس» را در مورد رضا خمسه‌ای ساختم اما تمام این آثار متاسفانه دیده نشده است، تنها
یکی-دوبار در نمایش‌‌های خصوصی این فیلم‌ها به نمایش درآمد و استاد محمدرضا اصلانی
هم فیلم «دست پا بافته» را بسیار تایید کرد اما تمام آنچه به‌عنوان فیلم مستند ساخته‌ام
هنوز در بایگانی است. بنابراین می‌خواهم این نکته را بگویم که من هرگز از سینما دور
نشده‌ام دائماً فیلمنامه نوشته‌ام و حتی بعضی از کارهایم را ثبت کرده‌ام اما دائماً
مترصد این بودم که «اردک‌لی» را بسازم. چون معتقدم جای «اردک‌لی» در سینمای ایران خالی
است، برای این‌که ما همیشه به فقر ظاهری و خشونت در سینمای خودمان توجه کرده‌ایم اما
هرگز به مسئله عدم اعتماد به نفس و در افتادن با چالش بزرگ ملی فکر نکرده‌ایم و فیلمی
با چنین موضوعی ساخته نشده بود. من بعد از تجربه‌‌هایی که در سینمای مستند داشتم و
معتقد بودم که باید هر طور شده «اردک‌لی» را بسازم این اعتقاد را هم داشتم که باید
تهیه‌کننده‌ای پیدا شود که عاشق این کار باشد چون تهیه‌کننده‌‌های دولتی با وجود
این‌که بعضی از فیلم‌ها را با نام سیاه‌نمایی می‌نوازند ولی به‌نوعی به‌دنبال آن فیلم‌ها
می‌روند چون این نوع فیلم‌ها در فستیوال‌‌های غربی برای آن‌ها جایزه می‌آورد و به مدیریتشان
کمک می‌کند. در این میان بر حسب اتفاق با علی حضرتی تهیه‌کننده جوان که به بازدید یکی
از اپراهای من آمده بود آشنا شدم در آن بازدید او از من پرسید چرا شما کار سینمایی
نمی‌کنید و وقتی فیلمنامه «اردک‌لی» را به وی عرضه کردم بیشتر همت کرد و گفت: این فیلم
باید ساخته شود.

تولید سخت فیلم ایشان را دودل نکرد؟

خیر. باتوجه به معقول بودن خواسته‌‌های من از او که فضای یک
دبستان را با دانش‌آموزانی با لباس متحدالشکل می‌خواستم و حدود دویست بازیگر دانش‌آموز
نیاز داشتم و تعدد لوکیشن در کار وجود داشت، تمام این‌ها توسط او پذیرفته شد و من هم
به‌عنوان طراح صحنه، طراح لباس، فیلمنامه‌نویس و کارگردان تمام سعی و کوششم این بود
که فیلم هم دارای امتیازات خوبی باشد و هم به‌سرعت ساخته شود که حتی یک روز هم یکی
از آفیش‌‌های فیلم به تاخیر نیفتد تا باعث ایجاد هزینه بیش از حد روی دوش یک تهیه‌کننده
مستقل نشود. در یک زمان‌بندی فوق‌العاده سخت و دشوار با وجود جابه‌جایی نیروها از تهران
به شهرک غزالی و بردن تعدادی از آن‌ها به منطقه‌ای میان ساوه و همدان، جابه‌جایی عوامل
بین تهران و ساوه در ۲۲جلسه فیلم را جمع کردیم؛ ۲۲جلسه‌ای که از ساعت۴صبح آغاز می‌شد
و تا شب ادامه پیدا می‌کرد و من در تمام این مدت بیشتر از ۴ساعت نخوابیدم. تیم همراهم
نیز با همین شرایط در کنارم بود و علی حضرتی تنها تهیه‌کننده‌ای نبود که پولش را در
کار گذاشته باشد بلکه گام‌به‌گام و لحظه‌به‌لحظه در این دشواری‌‌ها کنار ما بود. خدا
را شکر فیلم ساخته شده و به‌موازات آن امیر بهزاد کسی که موسیقی اپراهای سعدی و خیام
مرا نوشته در حال نوشتن بود و گروه تدوین و صداگذاری همزمان مشغول کار بودند به‌شکلی
که هم‌اکنون فیلم کامل است موسیقی آن در پراگ ضبط شده، زیرنویس انگلیسی فیلم انجام
شده و صداگذاری و اتالوناژ فیلم هم به پایان رسیده و خوشبختانه یک تیم بسیار درست در
کنار هم بودیم که بدون این‌که قبلاً پیشینه یا سابقه همکاری باهم داشته باشیم باهم
صمیمانه کار کردیم. کیوان معتمدی مدیر فیلمبرداری ما بود و یکی از کارهای بی‌نظیر خود
را در این فیلم ارائه داده و من افتخار می‌کنم که چنین نیروهایی همت کردند تا «اردک‌لی»
ساخته شود.

آیا فیلم را به جشنواره ارائه می‌دهید یا خیر؟

بله. فیلم را به جشنواره ارائه داده‌ایم و درواقع می‌توان گفت
زودتر از خیلی از دوستان دیگر نسخه کامل فیلم را به دبیرخانه جشنواره داده بودیم. اما
برای من در درجه‌اول مهم این است که فیلم پیامش را به مخاطبان خود برساند و نکته مهم
برای من این است که من در جریان تولید فیلم متوجه یک مسئله جالب شدم. یک روز آقای مهران
جنگجوی سابق که جلوه‌‌های بصری این کار را انجام می‌داد موقع گرفتن یکی از سکانس‌‌ها
به من گفت که من خودم زخم‌خورده چنین مسئله‌ای هستم و برای من تعریف کرد که چقدر به‌خاطر
نام فامیلشان که درواقع معنای برتر را می‌دهد در کودکی بسیار زجر کشیده است. آن‌جا
بود که دیدم همه به‌نوعی این مشکل را داشتند و اکثر افراد به‌گونه‌ای این مصیبت را
داشتند. چون می‌دانیم برای مسخره کردن ما ایرانی‌‌ها توانمندی فوق‌العاده داریم و دامنه
این مسئله به‌قدری زیاد بود که من در هر جلسه نمایش خصوصی این فیلم را برای دوستان
نشان دادم همه بر سرنوشت بایرام گریستند و گفتند ما هم به‌نوعی بایرام اردک‌لی بودیم.
در صحنه‌ای از فیلم بازرسی می‌آید که این بازرس بنابه شغل خود باید به روان کودکان
فکر کند و اولین جرقه بزرگ را این بازرسی بر روان این کودک می‌زند که وقتی اسمش را
می‌شنود
می‌گوید اردک همان غاز
است و بعد به تمسخر ادامه می‌دهد درحالی‌که چند دقیقه قبل، آن بازرس از همه سوال کرده
بود که چه کسی می‌تواند شعری بخواند و تنها بایرام دست خود را بالا برده بود و این
شعر سعدی را خوانده بود که «کریمان جان فدای دوست کردند/ سگی بگذار ما هم مردمانیم».
تصور کنید که این شعر سعدی درواقع باعث مصیبت شخصیت فیلم می‌شود و من می‌خواستم این
مسئله فرهنگی را در فیلم نشان بدهم. نمی‌دانم هیات انتخاب این فیلم را به جشنواره راه
می‌دهند؟ مهم برای من این است که به این قضیه وارد شده‌ایم و امیدوارم فیلم «اردک‌لی»
به موقع خودش اکران شود و پسند مخاطبان خود بزرگ‌ترین جایزه و معادل همه موفقیت‌‌هایی
است که بعضی‌‌ها فقط به خاطر آن‌ها فیلم می‌سازند. من بعد از ۲۵سال که دوباره به سراغ
این فیلمنامه رفتم و تهیه‌کننده جوانی آن را پسندید و سرمایه زیادی برای این کار هزینه
کرد، نشان‌دهنده این است که فیلم حرفی برای گفتن و پیامی برای انتقال دارد و امیدوارم
این پیام به مخاطبان ما برسد.


علی ظهوری‌راد

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۵/۲۳۱/۳۴۳/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • مست عشق
    120/214/320/750
  • زودپز
    ۱۰۳/۶۷۲/۱۴۵/۰۰۰
  • پول و پارتی
    ۸۸/۷۵۹/۷۷۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۳۱/۲۱۰/۳۴۳/۵۰۰
  • قیف
    ۲۶/۲۷۷/۸۱۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۲/۳۰۵/۷۸۱/۱۰۰
  • قلب رقه
    ۱۲/۳۰۰/۹۶۸/۵۰۰
  • ملاقات با جادوگر
    11/345/347/500
  • شه‌سوار
    ۱۰/۲۲۹/۰۲۳/۵۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۰/۱۹۷/۸۹۳/۵۰۰
  • آغوش باز
    ۲/۴۷۲/۷۲۵/۰۰۰
  • صبحانه‌با‌زرافه‌ها
    ۱/۱۱۵/۶۲۵/۰۰۰
  • استاد
    ۵۹۰/۹۵۰/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۲۴/۹۸۷/۰۰۰
  • باغ کیانوش
    ۱۵/۲۳۵/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۶۰/۰۰۰