«پادری» دومین سریالی است که کوروش نریمانی مسئولیت ادامه نگارش
آن را در سری دوم به عهده دارد. سریالی که به اندازه «پایتخت ۲» مورد اقبال واقع نشده
است و این روزها از آنتن شبکه یک سیما پخش میشود. به همین بهانه با اوگفتوگوی چالشی
کردهایم که در ادامه خواهید خواند:
فیلمنامه یک نویسنده دیگری
را ادامه دادن برای شما ریسک نبود؟
کار سختی است اما من این
کار را قبلا تجربه کرده بودم و «پایتخت ۲» را نوشتم. «پایتخت» به مراتب برای من سختتر
بود اما در هر صورت ادامه دادن متن نویسنده دیگری را به عهده داشتن کار خوشایند و سادهای
نیست و ترجیح میدهم که از اول طراحی قصه و کاراکترها و فضا با خودم باشد. محمدحسین
لطیفی از دوستان من است و شرایط به گونهای بود که نویسنده قبلی نتوانسته به سری دوم
سریال بیاید و من شنیدم که به نویسندههای دیگری هم پیشنهاد دادند که یا نتوانستند
یا نخواستند که در نهایت من این پیشنهاد را قبول کردم.
شما سالها در تئاتر کار
کردید. ما شما را بیشتر در سمت نمایشنامهنویس میشناسیم، برای تلویزیون کار کردن چه
سختیهایی دارد؟
به خاطر محدودیتهای بیشتری
که در تلویزیون وجود دارد کار سختتر است. فضای تئاتر حرفهایتر و جدیتر است اما
در تلویزیون به دلیل محدودیتهایی نظیر نظارت زیاد و همچنین مسائل فنی و حرفهای که
این روزها وجود دارد شرایط کار سختتر میشود چون قرار است شما برای کار در تلویزیون
جوانب زیادی را در نظر بگیرید خصوصا وقتی قرار است ادامه یک کار را نگارش کنید و با
فضاهایی که در کار قبلی بوده چه خوب و چه بد کنار بیایید. مجبور هستید با نقاط ضعف
و قوت قبلی همراه شوید و اینها مزید بر علت میشود که همه چیز سختتر باشد.
این اولین همکاری شما با
محمدحسین لطیفی است، این همکاری برای شما راضی کننده بود؟
«پادری» اولین همکاری من
با این کارگردان نیست. در واقع «پادری» اولین همکاری من با لطیفی است که به نمایش درآمده
است، پیش از این تلاش کرده بودیم که در یک سریال بسیار خوب همکاری کنیم که هنوز امکان
به تصویر کشیدنش به وجود نیامده است و امیدوار هستم این سریال بسیار زیبا امکان ساختش
در تلویزیون فراهم شود. درباره محمدحسین لطیفی هم باید بگویم که کارگردان کاربلد و
بسیار خوش قلب و مهربانی است.
با توجه به اینکه شما یک
طنزنویس خوب و ماهر چه در صحنه و چه در تلویزیون بودید و هستید؛ تصور میکردیم که اتفاق
بهتری برای مجموعه «پادری» بیفتد اما این طور نشد. فکر میکنید چرا؟
من قبول ندارم و به نظر من
باید اجازه داد که نتایج نظرسنجی و بازخوردهای مردم توسط سازمان اعلام شود. بهنظرم
یک جو نامهربانانه از طرف برخی از مطبوعات و سایتهای جناح راست بر علیه سریال راه
افتاده است که قابل استناد نیست. ما برای ساخت این سریال با محدودیتهای بسیاری روبهرو
بودیم؛ بزرگترین محدودیت کار این بود که برای زمان نوروز کار نوشته شده بود ولی در
رمضان پخش شد که این کار را برای ما سخت میکرد. کاری که برای نوروز ساخته میشود قطعا
با سریالهای مناسبتی رمضان مغایرت دارد. نکته دیگر این است که هرسال سلایق مردم تغییر
میکند و نباید این سریال با «پایتخت» مقایسه شود زیرا پایه سریال «پایتخت» بسیار قوی
بود و «دودکش» بجز بخش کارگردانی در متن چندان اتفاق خاصی نداشت و من اینها را تا به
حال نگفته بودم. «دودکش» بیشتر خرده روایتهایی بود که معمولا در فیسبوک و فضای مجازی
گفته میشد اما اتفاقی که در «پادری» میافتد و کار را سختتر کرده داشتن قصه ثابت
است و این شرایط سختی را به وجود میآورد؛ مخصوصا وقتی قرار باشد زمان پخش را تغییر
بدهند.
اگر دوباره این اتفاق بیفتد
شما حاضر هستید که متن شخص دیگری را ادامه و نگارش کنید؟
بله؛ چرا که نه. نوشتن ادامه
این سریال سخت نبود. تنها سختی کار این بود که در سری قبل خوب تمام نشده بود و تفاوتش
با «پایتخت» هم در همین بود زیرا «پایتخت» طوری طراحی شده بود که در سریهای آینده
هم ادامه داشته باشد اما «پادری» قصهاش به گونه ای بود که کاراکترها یک شغلی را از
دست داده بودند و همینطور چند کاراکتر غیر منطقی داشت که با نظر کارگردان قرار شد
تصحیح شوند. «دودکش» پایان خوبی نداشت و سختی من این بود که کاراکترهای اصلی شغل نداشتند
و این شرایط خوبی برای ادامه دادن نداشت.
نکتهای که باید منصفانه درباره این سریال گفت این
است که «پادری» چند قدم جلوتر از «دودکش» است چرا که در آن مجموعه بیشتر شاهد به شکلی
لودهبازی و روایت پیامکها و ماجراهای خندهدار فضای مجازی بودیم اما در «پادری» طنز
موقیت به شکل بهتری درآمده است.
اتفاقی که در «دودکش» افتاد از جنس طنز فضای مجازی
بود و قصه واحد نبود به طور مثال پسر خانواده مشتاق از مدرسه میآید و میگوید «در
مدرسه به من گفتند گل، بعد از
او میپرسند که چطوری به تو گفتند او هم میگوید به من گفتند اسگل»، خب این جملهای
است که بارها در فضای مجازی تکرار شده است. من بجز یک تکیه کلام که ضربالمثل است،
چیزی را اضافه نکردم و آن هم این است که «اگه نگم دلم میسوزه» زیرا معتقد نیستم که
نویسنده تکیه کلام میآورد بلکه این ساخته بازیگر است و از اشتباهات فاحشی است که در
تلویزیون تحت عنوان نویسندگی از طرف افراد غیر حرفهای باب شده است.
شما کارهایی که روی صحنه بردید که طنزهای بسیار خوبی بودند و
قابلیت این را داشتند که در پردههای مختلف مخاطب را بخندانند اما در سریال «پادری»
این اتفاق نمیافتد. چرا؟ این به مردم ما مربوط است که عبوس شدهاند و به سختی میخندند
یا دلایل دیگری دارد؟
فضای تئاتر با تلویزیون بسیار متفاوت است. تلویزیون به دلیل
محدودیتهایی که دارد کار را سختتر میکند شما یا باید به لودهبازیها تن بدهید یا
با مرارت زمان بگذارید که لحظات و موقعیتهای ناب را جایگزین کنید. در تئاتر همه چیز
وابسته به نویسنده، کارگردان و گروه بازیگر است و به چیز دیگری وابسته نیست بنابراین
شرایط را متفاوتتر میکند. محدودیتهای نظارتی و اعمال سلیقه در تئاتر کمتر است به
خاطر همین است که میگویم فضای تئاتر بسیار حرفهایتر و جدیتر است.
به نظر میرسد که بازیگران زن سریال «پادری» برای خلق موقعیتهای
طنز شیرین و به اصطلاح بامزه نیستند و مخاطب را به هیجان نمیآورند. قبول دارید؟
یکی از مشکلات ما این است که در تلویزیون برای بانوان بازیگر،
موقعیتهای زیادی را نمیتوان طراحی کرد که این کارشان را سختتر میکند. نکته دیگر
این است که در این کار دست و پای ما بسته شد؛ به این دلیل که زمان ما کم بود و کاراکترهایی
به عنوان همسایه باید اضافه میشدند و باعث میشد که فرصت پرداختن به کاراکترهای زن
اتفاق نیفتد. موضوع مهمتر از همه اینها این بود که کاراکترهای زن شغلی نداشتند و در
داستان سفارش شستن قالی را گرفته بودند و نمیتوانستند در جایی این قالیها را بشویند
بنابراین این یک حقیقت است که مجال پرداختن و ایجاد موقعیت برای بازیگران زن کار به
وجود نیامد.
در ابتدای کار پیشنهادی مبنی بر تغییر بازیگر نداشتید؟
من پیشنهاد داشتم که به کاراکترهای زن شغلی بدهم که از طرف
مدیران موافقت نشد و مشاغلی که من درنظر گرفته بودم مورد قبول واقع نشد. اگر شغلی برای
کاراکترهای زن در نظر میگرفتیم قطعا شرایط برای پرداختن به قصهها و موقعیتها بهتر
میشد. در کل دست و پای نویسنده و بازیگران برای کاراکترهای زن بسته است.
شاید بخشی از این انتقادات که به زعم شما غیرمنصفانه باشد؛ به
شما مربوط نشود و به خاطر این است که ما همیشه از محمدحسین لطیفی توقع یک کار خوب را
داریم و اگر کاری متوسط باشد، صدای منتقدان بالا میرود.
این به حوزه کارگردانی برمیگردد. من از اینکه به کارم نقدی
شود ناراحت نمیشوم کما اینکه تا به حال واکنشی نشان ندادم. منتها انتقاد باید منطقی
باشد و کسی که راجع به طنز موقعیت، نقد دارد باید از این موقعیت اطلاعات داشته باشد.
باید کامل توضیح دهند که منظورشان از موقعیت یک قصه واحد است یا خرده روایتهای معمول
و کوچه بازاری؟! که این اتفاق در «دودکش» بود. در «پایتخت» به دلیل اینکه ما گروهی
مینوشتیم ابزار و زمان بیشتری در اختیار ما بود و پایه قصه بسیار مناسب بود.
در حال حاضر از تلویزیون پیشنهادی دارید یا تصمیم دارید به تئاتر
برگردید؟
یک اشتباهی معمولا رخ میدهد که اگر کسی سالها در حوزه تئاتر
کار میکند. انگار از تلویزیون دور بوده، در صورتی که سابقه کار من در تلویزیون زیاد
است و اگر به عنوان نمایشنامهنویس مطرح هستم برای این است که حوزه تئاتر برای من
جدیتر است. احتمالا در آینده نزدیک یک کار سینمایی مینویسم که تجربه اول من خواهد
بود و این اتفاق قطعا دور نخواهد بود.
«پادری» ناشی از بی حوصلگی کارگردان است
جبار آذین
جامعه هنری ما پی برده است که مردم از آثار سرگرمکننده، شادیآور
و امیدبخش استقبال میکند. تعداد خاصی از هنرمندان با سوءاستفاده از این نیاز به جای
اینکه هنرشان را معطوف به ساخت آثار قوی و استاندارد کنند آثاری سطحی تولید میکنند.
هنرمندانی مثل محمدحسین لطیفی که پیشینه محبوبی در تلویزیون و حتی سینما دارند و انتظار
ساخت آثار بهتری از آنها میرود به دلیل روزمرگی و مشکل معاش و همینطور به این دلیل
که کار کمتری به آنها ارجاع میشود. آثاری را میسازند که شاید باب طبع خودشان هم نباشد.
البته نکته دیگری هم وجود دارد، مبنی بر تجربه کردن ژانرهای مختلف مثل کمدی که مورد
استقبال مردم قرار میگیرد. البته آثار کمدی شایسته احترام جامعه است و به همین خاطر
به این ژانر رو میآورند. مثل لطیفی که پیش از این سریال «دودکش» را از او شاهد بودیم
اما حالا و در ادامه میبینیم سریال متوسط «پادری» از او ارائه شده است. نکته دیگر این
است که تلویزیون به دلیل اینکه با مشکلات فراوانی از نظر بودجه روبهروست راه برای
دخالت اسپانسرها باز شده و آنها در چگونگی تولید برنامهها نیز دخالت می کنند و از
همین رو بخشی از ناخواستههای «پادری» و حتی سریالی مثل «برادر» قربانی نفوذ و دخالت
اسپانسرها شدند. به گونهای که اسپانسر به خودش اجازه میدهد در تعیین عوامل فیلم و
حتی نگارش فیلمنامه و انتخاب بازیگران هم دخالت کند، از همین رو کارکرد هنری فیلمسازها
محدود و کمرنگ میشود و مجبور میشوند آنچه که تهیهکننده میخواهد ارائه کنند.
اینها دلیل این نیست هنرمندی مثل محمدحسین لطیفی که میتواند کارهای بهتر و قویتری
را ارائه کند از زیربار مسئولیت هنری و اجتماعی در برود و محصولاتی را ارائه کند که
چندان منطبق بر فرهنگ جامعه نیست و مخاطب را ارضا نمیکند. سریال «پادری» تشکیل شده
از بخشی دیالوگها و موقعیتهایی به نسبت کمیک است و بارها در تلویزیون و سینما تکرار
شده است. از این منظر «پادری» حرف جدیدی برای گفتن ندارد و امتیاز خاص و شایستهای
را هم برای لطیفی تلقی نمیشود.
محمدحسین لطیفی با کارهایی که پیش از این ارائه کرده است قابلیتها و تواناییهای خودش
را به اثبات رسانده، از او مجموعههای استاندارد و خوبی را دیدهایم اما مدتهاست او
هم مثل مابقی هنرمندان فرصت فیلمسازی نداشته است و چون گروه بازی در تلویزیون و سینما
پررنگ شده از فرصتی که به دستش رسیده، سعی کرده استفاده کند و کاری را روی آنتن ببرد
اما این فرصتی که در اختیار دارد به علت دخالت سلیقهای مدیریت تلویزیون و حامیان مالی
باعث شده توانایی لطیفی در مجموعه «پادری» نه تنها پیاده نشود بلکه مقبولیت عام را
هم از کف بدهد.
لطیفی هم تحت تاثیر شرایط بیرونی و هم به علت تجربه کردن ژانرهای مختلف، سبک و شیوههایی
را تجربه میکند که چندان با دانش هنری و سینمایی او هماهنگ نیست. بدیهی است که ساختن
یک اثر طنز و کمدی تخصص و دانش خودش را میخواهد شاید لطیفی با ساختن یک کار ارزشی
و دفاع مقدس کار خوبی را ارائه دهد چون اطلاعات دارد و پژوهش کرده اما ساختن آثاری
مثل کمدی و جنایی وغیره لازمه تخصص است و لطیفی طنزپرداز قویای در سیما نیست به خاطر
همین این کار را ضعیفتر به چشم مخاطب نشان میدهد.
*شرط اول تولید یک اثر خوب سینمایی و تلویزیونی داشتن یه فیلمنامه قوی و اصولی است
، بدیهی است که وقتی یک فیلمنامه خوب در اختیار گروه حرفهای قرار بگیرد. یک اثر شاخصی
تولید میشود اما اگر فیلمنامه ضعیف باشد هرچقدر هم عوامل اجرایی از جمله بازیگرا ن
و کارگردان قوی باشند نمیتوانند کار شایستهای ارائه کنند. از همین رو محمدحسین لطیفی
با فیلمنامهای که با مرامش همراه و همسو باشد میتواند قابلیتهایش را به تصویر دربیاورد.
متن سریال «پادری» به لحاظ چهارچوب دراماتیک ضعیف نیست اما اجرا
کردن این فیلمنامه در کار لطیفی به اندازه ویژگیها و امتیازات قوی فیلمنامه از آب
درنیامده و دلیل این اتفاق بیحوصلگی کارگردانی و بازیهای تکراری آن است. همچنین مطرح
کردن موضوعها و فضاهایی که پیش از این دهها بار تکرار شده و به خاطر همین فاقد نوآوری
در تصویرسازی و ارائه بازیهای مطلوب است.
«دودکش» سریالی کاملا استاندارد و ممتازی نبود؛ یک سریال متوسط بود که به انتخاب نادرست
مدیران و یا اصرار لطیفی باعث شد که ادامه پیدا کند و «پادری» ساخته شود به همین دلیل
هیچ اتفاق تازهای در این سریال رخ نداده است و بعضی از اتفاقات خوب که میتوانسته در
این سریال پیاده شود، نشده و مخاطب تقریبا اتفاقات قبلی را دنبال میکند. «پادری» هم
مثل «دودکش» یک سریال متوسط تلویزیونی است که از منظر استاندارهای یک کار قوی تلویزیونی،
فاصلههای زیادی دارد.
به این دلیل که تلویزیون مخاطبهای میلیونی دارد و قدرت انتخاب مخاطب در تلویزیون بسیار
کمتر از سینماست شما برای اینکه یک فیلم سینمایی را به تماشا بنشینید، هزینهای را
متقبل میشوید و فیلم را انتخاب میکنید اما در تلویزیون این اتفاق نمیافتد و آنچه
که در میان سریالهای محدود ساخته شده مخاطب را مجبور به تماشا میکند. مخاطب هم به
خاطر سرگرمی یکی از این سریالها و برنامهها را تماشا میکند. از همین رو ممکن است
تعداد مخاطب به جهت کمیتی بالا باشد اما متاسفانه مدیران به کیفیت کار و اثرگذاری توجه
نمیکنند و گاه فقط ملاکشان نظرسنجیهایی است که عمدتا نمایشی و ظاهری است و فکر میکنند
کارهایی که در تلویزیون میسازند با استقبال بیشتری روبهرو است در حالی که اینطور
نیست.
اگر یک اثر خوب چه در تلویزیون و چه در سینما به نمایش دربیاید؛ مخاطب برای تماشا قدم
پیش میگذارد. تلویزیون به خاطر مخاطبان انبوه این احساس را به مسئولان میدهد که مخاطبان
تلویزیون بیشتر از سینماست در صورتی که اینطور نیست.
تعدادی از کارگردانها به دلیل اینکه یا کارمند صداوسیما هستند یا قرارداد با صداوسیما
بستهاند و یا به هر دلیلی تجربههای بیشتری برای کارهای تلویزیون دارند شناختهشدهتر
هستند و با مدیوم تلویزیون عجینترند مثل سیروس مقدم و محمدحسین لطیفی که به دلیل آشنایی
با چهارچوب آثار تلویزیونی قالبهای مجموعهسازی را بلد هستند و سلیقه میلیونی را میشناسند
بنابراین در کارهای تلویزیونی موفقتر هستند. در سریالسازی این امتیاز وجود دارد که
اگر اشکالی در ساختار وجود داشته باشد به دلیل استمرار این مجموعهها ضعفها کمتر میشود
اما در سینما چون باید روایت موجزتر و ساختار منسجمتر باشد ایرادها قابل پرده پوشی
نیست و مورد نقد قرار میگیرد. در تلویزیون ممکن است برای معرفی شخصیتها پنج قسمت
زمان بگذارید اما در سینما بیشتر از پنج دقیقه نمیتوان زمان گذاشت. هرکدام از این
مدیومها ویژگیهای خاص خودش را دارد. بعضیها به دلیل اینکه آگاهیشان در سینما بیشتر
است در آن مدیوم موفقتر هستند.
مهناز رحیمی دانش
There are no comments yet