خارج از پرده سینما هم بازی خودم برایم مهم است
حضور در این فیلم باعث شد طعم بازی درسینمای اجتماعی برای امیرحسین آرمان لذت بخش شود و
پس از آن بیشتر در این ژانر نقش آفرینی کند. به بهانه اکران «شیفت شب» به
کارگردانی نیکی کریمی به گفتوگو با امیر حسین آرمان نشستیم. گفتوگویی که در پشت
صحنه سریال «پریا» در لوکیشن شهرک راه آهن این سریال انجام شد. او در این گفتوگو از«شیفت
شب» و «داره صبح میشه» دو فیلم روی پردهاش و «کیمیا»، سریالی که این روزها روی
آنتن تلویزیون دارد، گفت.
*بیایید اینگونه شروع کنیم، فارغ از اینکه بازیگر فیلم “شیف
شب” هستید، اگر از سالن سینما خارج شدید و یک نفر از شما میپرسد فیلم چطور بود، با
نگاه یک مخاطب عادی چه پاسخی به او میدهید؟
به عنوان یک بیننده بگویم؟
*بله.
خیلی فیلم خوبی بود.
*بر چه اساس میگویید این فیلم خیلی خوب است؟
پاسخم بر اساس سلیقهام است. به نظرم فیلم یک اثر بروز است،
قصه تکراری و نخ نما که چند دقیقه از فیلم نگذشته بتوانید انتهای آن را حدس بزنید،
ندارد. اینکه شخصیتها تا پایان قصه چه عکسالعملی از خود نشان میدهند به هیچ
عنوان قابل پیشبینی نیست. فیلم قهرمان دارد. بعد از مدتها در سینمایمان فیلمی میبینیم
که در آن قهرمان سازی انجام گرفته است. به نظرم یکی از جذابیتهای سینما قهرمان
داشتن آن است که در آثار ما بسیار کمرنگ است. قهرمان مردم را به سینما میکشاند. درنهایت
قصه خوب با کارگردانی خوب یک اثر موفق را شکل داده است.
* شخصیت «فرید» در فیلم «شیفت شب» چه حرفی با مخاطب دارد؟
خانواده مهمترین چیزی است که همه ما داریم و این اصل مهم
در این فیلم به شکل خوبی به تصویر کشیده شده است، این پیام که در شرایط بحرانی
عواطف بین اعضای یک خانواده به نخ میرسد ولی پاره نمیشود برایم حائز اهمیت بود. فیلم
میگوید: «میتوانیم با کمی صبر زندگیهایمان را در شرایط بحران نیز حفظ کنیم».
کافی است کمی فکر کنیم، گذشته را مرور کنیم، خویشتن داری داشته باشیم. فرید کارآکتری
داشت که در راستای این نکات که گفتم نقشش شکل گرفته بود، برایم جذاب بود و بازیش
کردم.
* از «من مادر هستم» به شکلی حضور شما در سینمای اجتماعی
پررنگتر شد، بعد از آن فیلم، سینمای اجتماعی بیشتر به سراغ شما آمد یا شما انتخاب
کردید دراین سینما فعالتر باشید؟
سینمای اجتماعی از «من مادر هستم» بهسراغ من نیامد. من از«صد
سال به این سالها» درگیر سینمای اجتماعی شدم، یعنی طعم این سینما را از آن اثر
چشیدم، به نظرم خیلی لذت بخش بود و متاسفم که هنوز این فیلم اکران نشده است. «صد
سال به این سالها» باعث شد در انتخابهای بعدی برای بازیگری توجه خاصی داشته باشم،
خیلی آثار را قبول نکردم و بودن در فیلمهایی برایم ارزشمندتر شد که «من مادر
هستم» یکی از آن فیلمها بود.
*سینمای اجتماعی چه چیزی داشت که طعمش را دوست داشتید و با
خود به این نتیجه رسیدید که این ژانر موردعلاقهتان است؟
اگرسینمای دنیا را دنبال کنیم آنها یکسری فیلمها دارند
که صرفا جنبه سرگرم کننده دارد، ما تقریبا در سینمایمان جز تعدادی ساخت آثار کمدی
جنبه سرگرمی سینما را فراموش کردیم. فیلمهای فانتزی همچون (چارلی و کارخانه شکلاتسازی،
دزدان دریایی کارائیب) که قصهای را هم روایت میکنند، نداریم. بنابر این گزینههای
انتخابی محدود به اجتماعی و طنز میشود که من ترجیح میدهم فیلمهای اجتماعی بازی
کنم ولی این نکته هم هست، فیلمنامهای که خوب باشد و از آن خوشم بیاید درژانرهای
دیگر هم باشد بازی میکنم.
*فیلمنامهای که از نظر شما خوب نیست و پاسخ مثبت برای حضور
در آن اثر نمی دهید چگونه فیلمنامهای است؟
قصه بیسرو ته، روابط غیر منطقی، داستان شخصیتپردازی نشده
و شخصیتهایی که از یک ناکجا آبادی آمدهاند که ما هیچ پیشینهای نمیتوانیم برای
آنها در نظر بگیریم و به یک جایی میروند که باز منطقی نیست با سلیقهام مطابقت
ندارد. شخصیتهایی را دوست دارم که بتوانیم مابه ازای آنها را در زندگیمان
ببینیم.
*و از نگاه شما چند در صد فیلمهای سینمای ما آن نکته بیسرو
ته بودن فیلمنامهها را دارا هستند؟
همه جای دنیا فیلمهای بیسرو ته ساخته میشود. درسینمای ما
بیشتر فصلی است.
*فصلی؟
این نوع آثار مثل «وبا» یک دفعه میآیند و به جان سینما میافتند.
میگویم فصلی است برای اینکه از آنجایی شروع میشود که یک فیلم مورد توجه قرار
گیرد، بعد همه ناگهان تصمیم میگیرند مثل او بسازند.
*این اتفاق در سینمای اجتماعی ما خیلی پررنگ است؟
نه! درسینمای کمدی هم داشتیم، مثلا با ساخته شدن فیلم «کما»
ناگهان همه خواستند شبیه «کما» بسازند. این «وبا» به سینمای اجتماعی که میرسد
اوضاع بدتر میشود. مثلا اگر قرار باشد شبیه فیلم اسکار گرفته اصغر فرهادی بسازیم
که در بهترین حالت پردازش، آن قصه را فرهادی ساخته است. بنابر این وقتی از یک فیلم
الهام میگیریم و شروع به ساختن میکنیم حالت زنندهای ایجاد میشود. فرقی هم ندارد
در چه ژانری این اتفاق رخ دهد، در هر گونه سینمایی این تکراری ساختن، زننده است.
*از میان فیلم نامههایی که برایتان ارسال میشود، چند درصد
این مشکل فصلی که گفتید دارند و زمان خوانش آنها با خود میگویید «این که شبیه
فلان نقشی است که بازی کردهام» یا «این قصه چقدر شبیه فلان فیلم است»، سوال این
است، چند درصد سینمای ما تکراری است؟
30، 40 درصد فیلمنامهها تکراری است.
*برگردیم به «شیفت شب»، فیلمی که از محدود آثارسینمای ما
محسوب میشود که کارگردانش یک زن است، ولی وزنه توجه به زن در فیلم پررنگ نیست. هر
چند که زن قصه اندیشه بیشتری برای حل مشکل میکند و مرد تا حدی مغلوب مشکلات شده
است ولی فیلم را نمیتوان یک اثر زنانه دانست. با این حال باز نقدهایی در مورد
این فیلم نوشته شده است که این اثر را یک فیلم زنانه میخواند.
فیلم ساختن در ایران کار بسیار سختی است، سختتر زمانی میشود
که یک زن بخواهد فیلم بسازد، آن هم بدون پشتوانه دولتی، زنها جزئی از این جامعه
هستند، طبیعی است که وقتی یک کارگردان زن، بعد از دو سال، قصد ساختن فیلم را میگیرد،
حق انتخاب دارد که چه قصهای را بسازد، ضمن اینکه حرف اصلی این فیلم زن نیست، از
خانواده میگوید. داستان این اثر توسط زن خانواده روایت میشود، یعنی ما قصه را از
زوایه مرد قصه هم میتوانیم ببینیم. با این شرایط روایتی کنونی، احوال فیلم شامل
حال روزگار خیلی از زنهایی که در اطراف ما زندگی میکنند میشود برای همین بعضیها
فقط جنبه زنانه آن را میبینند و فیلم را زنانه معرفی میکنند.
*گفتید ساختن فیلم در سینمای ما خیلی سخت است، به طور کل
ورود به سینما به خصوص سینمای حرفه کار سادهای نیست، اینکه به سینمای وارد شوید
یک بحث است، ماندن دراین سینما خود بحثی جدا دارد، در این مقطع گفتوگو برگردیم به
گذشته، به زمان ساخت «ازدواج به سبک ایرانی»، اولین فیلم سینمایی که در آن بازی
کردید آن هم در کنارحسن فتحی که او هم اولین فیلم سینمایی خود در آن تاریخ میساخت،
حضور شما در سینما و آن اثر در کنار چنین کارگردانی چطور شکل گرفت؟
سال 1378 براساس علاقهای که داشتم و تشویق دوستی که در شب
شعری با او آشنا شده بودم تصمیم گرفتم تلاش کرده و به دنیا سینما وارد شوم. همان
تشویق و علاقه باعث شد در کلاس بازیگری که در شهرمان بود ثبت نام کنم.
*چه شهری؟
کرج. کلاسهای بازیگری ارشاد ثبت نام کردم. همزمان در تئاترهایی
که در کرج اجرا میرفت فعالیت داشتم، تا سال 80 که به سربازی رفتم. در مدت خدمت، یک
آمفی تئاتر در اختیارم بود. آنجا تئاترهای تک نفره تمرین میکردم. سال 81 در کلاسهای
مصطفی اسکویی که موسسه آناهیتا را داشت ثبت نام کردم، این کلاسها در آموزش بهتر
بازیگری خیلی برایم موثر بود. مصطفی اسکویی نوه هنری استانیسلاوسکی بود، شاگرد،
شاگرد این هنرمند محسوب میشد و من موفق شدم در آخرین دوره کلاسهای بازیگری
اسکویی حضور داشته باشم و بعد از اتمام دوره ما، به خاطر کهولت سن استاد، کلاسها
تعطیل شد. بعد از پایان سربازی در یک ورکشاپ که آزیتا حاجیان و محمدرضا شریفینیا
در دانشکده طباطبایی برگزار میکردند شرکت کردم. از همان جا بود که به دفتر حسن
فتحی معرفی شدم.
*چه شد که بین هنرجویان آن ورکشاپ شما را انتخاب و به دفتر
فتحی برای بازی در فیلمش معرفی کردند؟
روز اولی که محمدرضا شریفینیا وارد کلاس شد، صد نفر درآن
سالن منتظرشان بودیم، انتظار برای اینکه اتود بزنیم و او با ما روی بازیگری کار
کند. شریفینیا به محض ورود به کلاس از همه خواست، یک به یک خودشان را معرفی کنند.
آن زمان بود که یکی از خانمهای هنرجو از میان جمع برای معرفی بلند شد، خیلی استرس
داشت، مدام اینسو و آنسوی مقنعه خود را مرتب میکرد و همزمان این پا و آن پا میکرد،
وقتی معرفی او تمام شد، شریفینیا گفت: «چه کسی میتواند درست مثل این خانم، خودش
را معرفی کند»؟ من گفتم، من. دقیقا یادم هست، از میان آن جمع فقط من دست بالا
گرفتم وگفتم: «من میتوانم». رفتم و شبیه آن خانم خود را معرفی کردم. همین مساله
باعث شد، شریفینیا متوجه من باشد و در نهایت نیز مرا به دفتر حسن فتحی معرفی کرد.
*موفق به ورود به سینما شدید. خیلیها موفق میشوند یک
تجربه ورود به سینما داشته باشند ولی اینکه بمانند کمتر اتفاق میافتد، این
ماندگاری و حضور در آثاری که از فیلمهای خوب سینما هم محسوب میشوند را برگرفته
از هنرمندی خود میدانید یا شانسی که به اضافه این هنرمندی بوده است؟
داستين هافمن یک جمله دارد که میگوید: «شاید در آمریکا
خیلیها باشند که از من بهتر بازیگری را بدانند، ولی من از آنها خوش شانستر
هستم». یک بخشی از سینما اتفاق است ولی بخش زیادی از آن محسوب نمیشود. استعداد،
توانایی، علاقه، شانس، موقعیت از عواملی است که میتواند ماندن تو را در سینما رقم
بزند ولی سختترین کارو مهمتر از همه این است که خود را حفظ کنی.
*به آثار سینمایی که در آنها بازی داشتهاید که نگاه میکنیم،
مثلا «شیفت شب» و «داره صبح میشه» که الان همزمان در اکران است و در فیلمهای
دیگری که در آنها حضور داشتهاید دیالوگها و حضور زیادی از شما در آنها نیست
ولی انتخاب کردید در آن آثار باشید. از این انتخابهایتان بگویید.
باشم بهتر از آن است که نباشم.
*یعنی چی! یعنی فقط در سینما بودن برایتان مهم است؟
نه، برایم مهم است در اثری که به نظرم فیلم خوبی خواهد شد
حضور داشته باشم. بعضی مواقع نقش اول یک فیلم هستید ولی هیچ وقت دیده نمیشوید و
آن اثر هم به فراموشی سپرده میشود، بعضی مواقع بازیگر نقش یک نیستید ولی کاراکتری
را بازی میکنید که به یاد ماندنی میشود. در قالب مثال میتوانم به نقش كوين اسپيسي
در فیلم «هفت» اشاره کنم. شاید در آن فیلم 15 دقیقه بازی کرده است ولی وقتی حرف
فیلم «هفت» میشود بیشک یکی از قصههایی که یادتان میآید بازی او است. اندازه
نقش خیلی برایم مهم نیست، نقش اگر شرایطی داشته باشد که دوستش بدارم مهم نیست نقش اول
فیلم باشم یا پنجم، آن کاراکتر را بازی کرده و روی شخصیت سازی آن نیز کار میکنم.
*حال از «داره صبح میشه» یلدا جبلی صحبت کنیم، فیلمی که
بازیگر یکی از چهار اپیزود آن هستید، فیلمی که همزمان با «شیفت شب» البته در
سینمای هنر و تجربه اکران دارد، از انتخاب این فیلم بگویید؟
«داره صبح میشه» چهار اپیزود جدا بود. زمانی که با کارگردان
درمورد بازی دراین فیلم صحبت کردم، اپیزودها را جداگانه در اختیارم گذاشت و خواندم،
آن زمان هنوز قصهها در هم تنیده نشده بود، اپیزودی را که قرار بود در آن بازی
کنم، خواندم و از داستان خوشم آمد. اگر صحنههای اپیزود ما را جدا از فیلم کنید و
به هم بچسبانید به تنهایی قصه جالبی دارد.
*حال که چهار قصه در هم تنیده شده باز برایتان جالب است؟
حقیقتا وقتی فیلم اکران شد، باز توجه به قصه خودمان داشتم و
آن را دنبال کردم.
*یعنی روی پرده سینما بیشتر از همه بازی خودتان برایتان مهم
بود؟
خارج از پرده سینما نیز، بازی خودم برایم مهم است (خنده) و
اما چند اپیزودی فیلم ساختن تجربه جدیدی و البته سخت است. اینکه بتوان تماشاچی را
با خود همراه کرد، تماشاچی گیج نشود و ارتباط داستانها و قصه اصلی که در متن فیلم
جاری است را گم نکند، شکلی که در «داره صبح میشه» اتفاق افتاده است هم سخت و هم
خوب است.
*گفتید بر پرده سینما توجه زیادی به نوع بازیگری خود دارید،
در کدام فیلم وقتی بازی خود را دیدید با خود گفتید «این بهترین بازی من است» و اصلا
تا الان این را با خود گفتهاید؟
بله گفتم. یک فیلم نبود. بازیهایم در «شیف شب»، «صد سال به
این سالها»، «یک حبه قند» و «برف روی شیروانی داغ» را دوست دارم. بهخاطر اینکه «صد
سال به این سالها» اکران نشده در دفاع از آن میگویم، بازی در آن فیلم را بیشتر
از همه دوست دارم.
*گفتید اصول بازیگری را در موسسه آناهیتا و کنار استادی چون
مصطفی اسکویی آموختید، آنجا بازیگری بیشتر تمرکز بر تئاتر دارد چرا تئاتر را
دنبال نکردید؟
مصطفی اسکویی خدا رحمتشان کند، به طور کل بازیگری یاد میداد
و میگفت «بازیگری در تئاتر و سینما و تلویزیون همه یک اصول دارد فقط اندازهاش
فرق میکند» و من تئاتر بازی کردم ولی در ادامه به سینما بیشتر مشغول شدم، شاید یک
زمانی تئاتر بازی کردم.
*ازسینما و تئاتر گفتیم و بد نیست از «کیمیا» هم بگوییم،
سریالی که این روزها روی آنتن تلویزیون است و شما در آن نقش آفرینی خواهید داشت. از
مدیوم تلویزیون و بازی در «کیمیا» بگویید؟
پیش از «کیمیا» در یک سریال «کلاه پهلوی» بازی کردم ولی آن
فضایش فرق داشت، سریال تلویزیونی بود ولی با دوربین سینما برداشت شد و کادرهایش
نیز سینمایی بود. در «کیمیا» شرایط فرق میکرد و تجربه خوبی بود. دراین سریال نقش
شهریار کامفر را بازی میکنم، پسر شهرام کامفر که در فاز سوم قصه وارد میشود. بیشتراز
قصه نگویم بهتر است زیرا مخاطب بهتر است ببیند و داستان برایش فاش نشود.
*به نظرتان آثاری چون سریال «کیمیا» میتواند آشتی مردم
کشور که به نحوی با سینما قهر کردهاند برقرارکند؟
اینطور نیست که تلویزیون برای مردم فراموش شده باشد. الان
مخاطب جذب کردن مثل سابق نیست، یک زمانی تنها تلویزیون بود و مردم تنها برنامههای
تلویزیون ملی را میدیدند، آن زمان ماهواره و فیلمهای روز جهان در دسترس مردم
نبود و مخاطب حق انتخابش، دو یا سه شبکه تلویزیونی بود، الان با وجود ماهواره و
اینترنت مخاطب در لحظه میتواند ازمیان 300 کانال یک شبکه را انتخاب کند و دراین
وسط کسی برنده است که سلیقه مخاطب را ارضا کند.
* و اما تنها در دنیای بازیگری نماندید، در یک مرحله دستیار
کارگردانی را کنار نیکی کریمی در فیلم «روزی روزگاری فوتبال» تجربه کردید، این میتواند
نشانه این باشد که در فکرتان این است که روزی از مقابل دوربین به پشت دوربین
بیایید و کارگردانی یک اثر را رقم بزنید؟
در «روزی روزگاری» برنامهریز بودم. میخواستم این عرصه را
هم در سینما تجربه کنم، وقتی از مقابل دوربین به پشت دوربین میآیید خیلی حرکات که
مقابل دوربین باید انجام دهید پشت دوربین بهتر یاد میگیرید. بازیگری برایتان
مفهومی دیگر پیدا میکند. اینکه فکر کنم روزی فیلم بسازم، بله چرا که نه ! به
فیلمسازی هم فکر کردهام.
*در فیلمسازی هم به سینمای اجتماعی نگاه دارید یا نه ژانر
دیگری مثل اکشن برایتان جذاب است؟
در سینمای اکشن دوست دارم بازی کنم.
*چه جالب!
وقتی فیلمهایی مثل «کیم پاسیبل»، «هویت بورن» یا «تیکن» را
میبینم لذت میبرم. دوست دارم فیلم اکشن بازی کنم و حتی بسازم ولی بسترش نیست.
* بستری که نیست، چیست؟
اکشن ساختن هزینه دارد. الان بخواهید یک فیلم اجتماعی دریک
اتاق بسازید که تنها چهار بازیگر در آن بازی کنند حداقل 700 – 800 میلیون تومان
هزینه دارد. فیلم اکشن بالاخره لوکیشنهای مختلف نیاز دارد، وسایل فیلمبرداری عجیب
وغریب میخواهد، البته درمورد اکشن خوب صحبت میکنم، وگرنه از این ژانر آثار نه چندان
قوی درسینمایمان در حال ساخت است، فیلمهایی که میبینیم و میخندیم و همه با هم
شاد هستیم.
.
آزاده مختاری