سودابه خسروی در طول دو سال گذشته یکی از پرکارترین چهرهپردازان جشنواره
فیلم فجر بوده است. کسی که کاندید دریافت جایزه شده اما هیچگاه برای کارهایش جایزهای
نگرفته است. او که حالا چهار فیلم سال را در زمان اندک روی پرده اکران خواهد دید، معتقد
است معیار و ارزشگذاری برای هیچ شاخه هنری وجود ندارد. به گفته خسروی چهرهپردازی
فارغ از متر و معیار و بنا به سلیقه خوب و بد شناخته میشود، چیزی شبیه همان ارزشگذاری
جشنوارهای که بنا به سلیقه داوران یکی خوب است و دیگری نه. خسروی که معتقد است بنا
به همین سلیقه نمیتوان کسی را محدود به سبک یا ژانر خاصی از سینما کرد، در چهار پروژه
کیوان علیمحمدی و امید بنکدار حضور داشته و حالا در تازهترین ساخته آنها نیز کنارشان
خواهد بود. همکاریای که به خاطر یک دوستی و رفاقت شکل گرفته اما به نسبت تمام تجربههای
دیگر او، همیشه برایش چالشانگیزتر بوده است. سودابه خسروی از خودش میگوید، علایقش،
نگاهش به چهرهپردازی و تاکید بر این مساله که نمیتوان برای هیچ هنری متر و معیار
قرار داد.
–شما یکی از پرکارترین چهرهپردازان این روزهای سینمای ایران هستند، به خودتان نمره قبولی میدهید؟
نمره قبولی به تناسب یک استناندارد داده میشود درحالی که هنر متر و میزان
ندارد و براساس سلیقه به اشخاص رای و نمره داده میشود. به همین خاطر است که نمیتوان
براساس یک نظر یا فرمول کلی به کاری یا کسی نمره قبولی داد. هرچند من تلاشم را کردم
که همیشه بهترین باشم و گاهی هم موفق نبودم اما نکته اینجاست که این موفق بودن یا
نبودن برمبنای استنادارد خودم شکل میگیرد نه کس دیگری و این هم برمیگردد به سلیقه
شخصی که هر هنرمند برای خود دارد و هیچ معیاری نیز مقابل این سلایق وجود ندارد. بنابراین
این میزان قبولی را هرکس بنا به نگاه و تشخیص خودش میسنجد و من نیز مسلما کاری نخواهم
کرد که در دیدگاه خودم مردود باشم. البته نظر و سلیقه دیگران متفاوت است و هرکس نسبت
به کار دیگری نگاه متفاوتی دارد. درواقع این سوالی نیست که بتوان در هر حیطه هنری به
آن پاسخ داد.
پس بنا به این دیدگاه حتی ارزشگذاری در قالب جشنوارهای یا تحلیلهای مختلفی که برای کارهایی از این دست عنوان میشود نیز به تناسب سلایق افراد است، نه یک کلیت؟
دقیقا معیار انتخابهای اینچنینی نیز بسته به سلیقه اشخاص و داوران است.
درنتیجه معیارها به شخص باز میگردد نه استانداردها. به همین خاطر است که در جشنوارهها
بنا به هر نوع نگاهی که انتخابها صورت بگیرد باز برخی موافقند و برخی مخالف و هیچگاه
نمیتوان گفت که داوری همراه با عدالت اتفاق میافتد، چون جنس این کار به سلیقه برمیگردد.
البته اگر صرفا سلیقه اشخاص باشد نه ملاحظات دیگران. به همین تناسب که میبینید با
تغییر داوران سلایق نیز تغییر میکند و انتخابها متفاوت میشوند.
با توجه به اینکه میگویید هرکسی معیار کار خودش است، ویژگی کار سودابه خسروی از نگاه شما چیست؟
ویژگی کار من این است که به دنبال تیپسازی و نمایش گریم نمیروم. من، در
لحظه به بازیگر کمک میکند. به این معنا که به بازیگر کمک میکنم تا حسش روی صورتش
نقاشی شود. به همین خاطر است که تست گریم به معنای رایجش برای من مفهوم ندارد. درواقع
تستی کلی را برای اینکه کارگردان و بازیگر با فضا و نوع چهره آشنا شوند، به آنها
ارائه میکنم اما همین کلیت به تناسب بازی بازیگر و صحنه لحظه به لحظه تغییر میکند.
اینها ویژگیهایی مختص به من هستند. ضمن اینکه معتقدم وقتی کسی گریم را ببیند و متوجه
نشود چه زحمتی برایش کشیده شده، این به معنای موفقیت است. درواقع شیوه صحیح چهرهپردازی
همین است که دیده نشود. یعنی گریم جدای از بازیگر و بازی دیده نشود بلکه درواقع به
بازیگر کمک کند تا بتواند کارش را به بهترین شکل اجرا کند. به همین خاطر است که وقتی
بازیگران در کارهایی موفق میشوند که من تلاش کردهام گریمم به بازیشان کمک کند، آن
زمان است که به نتیجه میرسم که کارم را درست انجام دادهام.
پس شما با سینمای رئال موافق هستید. تا به حال شده به تناسب درخواست کسی این قاعده ذهنیتان را کنار بگذارید یا بر باورتان اصرار میکنید؟
تا به حال بیشترین کارهایم در فضای رئال شکل گرفتند، یعنی نه فضای فیلم سورئال
بوده که ذهنیت مرا به آن سمت ببرد، نه نحوه نگاه کارگردان به روایتها سورئال بوده
است. تقریبا همه کارها به تناسب حول محور موضوعات اجتماعی و رئال بودند.
در آینده ممکن است اینطور پیشنهادی را قبول کنید؟
اگر قرار باشد چنین کاری انجام دهم با سبک متفاوتی آن را ارائه میدهم و مسلما
به کار لطمه خواهد خورد. گرچه در فضای طراحی چهره خیلی کارها میشود که جلب توجه کند
و همه را به هیجان بیاورد اما من ترجیح میدهم با سبک کاری خودم پیش بروم. این فضای
کاری را تنها در فیلم «گاهی به آسمان نگاه کن» کمال تبریزی بهخاطر نوع متفاوت و رئال
جادویی داستان که براساس کتاب «مرشد و مارگاریتا» شکل گرفته بود و فضا میطلبید که
سبک متفاوتی را کار کنیم، تجربه کردم اما پس از آن چنین اتفاقی رخ نداده و در اکثر
کارها فضای رئال حاکم است و من ناگزیرم که به واقعیتر شدن این فضا کمک کنم.
به نظرتان چهرهپردازان هم باید سبک و ژانر خاصی را انتخاب کنند یا میتوانند از فضای تاریخی که همیشه گریمهای متفاوتی را ایجاب میکند تا سینمای اجتماعی رئال، در رفت و آمد باشند؟
برای من شخصا درست روایت شدن فضا تمام کاری است که باید انجام شود. یعنی حتی
اگر قرار باشد یک فضای تاریخی را تجربه کنم، باز هم از گریمهای مرسوم تاریخی استفاده
نمیکنم. به نظرم در این سبک کاری هم گریم نباید دیده شود. برای خود من انتخاب سبک
خاصی مهم نیست، مهم این است که کار درستی باشد و این به معنای دیده نشدن چهرهپردازی
یک فیلم است. البته این نظر هم کاملا سلیقهای است و دلیلی برای تسری به دیگران ندارد
اما باوری است که سعی میکنم انجامش دهم و ممکن است چند سال دیگر نظر دیگری نسبت به
این نوع نگاه و معیار خوبی و بدی پیدا کنم.
گفتید یک کلیت برای چهرهپردازی به کارگردان ارائه میشود. چقدر نظر کارگردان در جزییات را میپذیرید؟
این براساس یک تعامل شکل میگیرد. اینکه من و کارگردان و بازیگر با تحلیل
شخصیت به این نتیجه برسیم که از این نقش چه میخواهیم. اینکه نقش چه مناسبات اجتماعی
و مناسبات روانی دارد. بنا به این نکات به یک نتیجه برای ارائه در چهرهپردازی میرسیم.
اصل بر این است که شخصیت شکل بگیرد و آن وقت است که براساس شخصیت چهره خودش را نشان
میدهد.
اگر به نظری بربخورید که به کار شما لطمه میزند آن را قبول میکنید؟
نه. این اتفاق برایم پیش آمد. یک مورد چنین اتفاقی افتاد. کارگردان نظری داشت
که گرچه برایم محترم بود اما چون شبیه به باور من نبود آن را نپذیرفتم. چون اجرای نظر
او مرا ناراحت میکرد و اجرای نظر خودم او را، به همین خاطر خیلی راحت از کار انصراف
دادم و نفر دیگری را که میدانستم از پس کار برمیآید به کارگردان معرفی کردم. بعضی
اوقات که سلایق خیلی متفاوت باشد من نمیپذیرم. نه از این نظر که نگاه کدامیک درست
است، بنا به تفاوت زیباییشناسی دو نفر گاهی اختلاف نظر به وجود میآید.
با توجه به تعاملی که بین شما و دیگران وجود دارد، چقدر از اداوات تصویربرداری مثل نور، جای دوربین و نوع صحنه کمک گرفتهاید یا بنا به نوع گریمی که طراحی کردهاید، آن را تغییر دادهاید؟
این اتفاق زیاد افتاده. مشخصا درباره نور یک صحنه با کارگردان یا فیلمبردار
صحبت کردیم و آنها هم راضی شدند که تغییراتی انجام دهند. خیلی به ندرت پیش آمده که
نتوانم این تعامل را ایجاد کنم. آن هم بهخاطر شرایط بحرانی یا کمبود زمان بوده که
امکان این تغییرات وجود نداشته است.
این روزها گاهی شاهد آرایش بهجای گریم هستیم که برخی از چهرهپردازان را نیز به واکنش واداشته.
من مثل بقیه خیلی مخالف آرایش کردن نیستم. البته سعی میکنم کم از آن استفاده
کنم اما وقتی که برای معرفی یک کاراکتر به این جنبه هم نیاز داشته باشیم حتما از آن
استفاده میکنم. درواقع ما برای معرفی کاراکترمان باید از هر وسیله و راهی استفاده
کنیم. چراکه در سینما آنقدر زمان وجود ندارد که یک کاراکتر را خیلی وسیع معرفی کنیم.
به همین خاطر از طراحی چهره و لباس برای رسیدن به نتیجه سریعتر استفاده میشود. ضمن
اینکه ما در جامعهای زندگی میکنیم که اکثریت درگیر چنین ماجرایی هستند. پس با تلاش
نمیشود این بخش را از چهرپردازی حذف کرد. گاهی لازم است برای نمایش روحیات یک کاراکتر
از نوع آرایش او کمک بگیریم و حذف این مساله خیلی دور از واقعیت است. پس استفاده از
این جنبه نیز بنا به نیاز نمایش واقعی جامعهای که از آن حرف میزنید و معرفی شخصیتی
که قرار است با آن چهره شناخته شود حتی گاهی لازم است.
عسل آذرپور
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است