ماجرای صورت مشت خورده مارکز از یوسا!
به گزارش صبا، سال 1976 بسیاری از نویسندگان، سینماگران، روشنفکران و روزنامهنگاران آمریکای جنوبی برای تماشای فیلمهای جشنواه مکزیکوسیتی راهی مکزیک شده بودند که گابو و یوسا نیز به اتفاق همسران خود در آن جشنواره حضور داشتند. درست در افتتاحیه همان جشنواره بود که فریاد یوسا جمعیت را ساکت کرد:« تو… تو خیانتکار چطور من را دوست خودت میدانی؟! چطور آن حرفها را به پاتریشیا زدی؟!..» و مارکز که صورتش را میان دستهایش گرفته و از درد به خود میپیچید، حضار را بهت زده کرده بود!
نه مارکز نه یوسا، هیچکدام حاضر نشدند بگویند آنشب چه اتفاقی افتاد که یوسا از کوره در رفت و با مشت به صورت گابو کوبید! اما رودریگو مویا، دوست مکزیکی صمیمی مارکز که عکاس چیره دستی هم بود، چند سال پیش و به مناسبت هشتادمین سالروز تولد مارکز با انتشار عکس صورت مشت خورده مارکز از یوسا، پس از سی سال دوباره این زخم کهنه را باز کرد! این عکس، همراه برخی دیگر عکسهای مارکز در روزنامه لاژوراندیون مکزیک منتشر شد و تعجب همه کسانی را که این روزنامه را خریدند، برانگیخت! اما واقعا ماجرا چه بود؟ و چرا یک چهره برجسته ادبی باید به صورت دوستش که او هم شخصیتی برجسته داشت بزند؟
مویا هم هرگز نگفت دلیل اصلی دعوا چیست. او فقط تصریح کرد:«دو روز بعد از این واقعه، مارکز از من خواست به هتلش بروم و چند عکس از او بگیرم. وقتی مارکز را دیدم، عینکی آفتابی زده بود. آن را برداشت و من چشم کبود شدهاش از مشت یوسا را دیدم. با وجود این، کوشیدم از مارکز هنگام عکاسی یک لبخند بگیرم!» اما دوستان صمیمی مارکز و یوسا مساله را فاش می کنند؛ در زمانی که یوسا و مارکز همراه همسران خود در شهر بارسلونا زندگی می کردند، یوسا تصمیم می گیرد که همسرش را که دوست صمیمی همسر مارکز و خود او بوده طلاق بدهد و با زنی سوئدی ازدواج کند. پاتریشیا ، همسر یوسا ، به نزد مارکز و زنش میرود و در ملاقاتی که با آنها دارد ، مارکز به پاتریشیا توصیه میکند از یوسا جدا شود. اما ورق برمیگردد و یوسا با همسرش آشتی میکند و پاتریشیا قضیه توصیه مارکز را به همسرش میگوید ، درگیری معروف یوسا و مارکز بعد از این واقعه ، پیش آمد.
البته یوسا در آوریل 2014 و بعد از درگذشت مارکز با لحنی حزنانگیز در گفت وگو با خبرنگاران درگذشت گابو را اتفاقی ناگوار برای ادبیات داستانی جهان توصیف کرد.