رهایی از یک پرسش | نگاهی به فیلم «استاد» | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۴۷
یادداشت | جشنواره بین‌المللی فیلم فجر

رهایی از یک پرسش | نگاهی به فیلم «استاد»

محراب توکلی | با عبور «استاد» از پرده دوم و رسیدن به مرحله پایانی تنها عنصری که باقی می‌ماند، نتایج تصمیم (کنش) کاراکتر اصلی و پاسخ به پرسشی است که از ابتدا به جانِ مخاطب افتاده...

به گزارش خبرنگار سینمایی صبا فیلم «استاد» به کارگردانی عماد حسینی در اولین روز از چهل و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر به عنوان اولین اثر به نمایش درآمد.

«استاد» از قرار معلوم هیچ سنخیتی با نام بامسمایش‌ ندارد. نامی که پیش از شروع فیلم بر پرده عریض و نقره‌ای سینما می‌افتد و افکار مخاطب را برای مواجهه شدن با یک استاد آماده می‌کند. اما در ادامه همه چیز بهم می‌ریزد.

برای اینکه بخواهیم به فیلم استاد و روایتش نزدیک شویم شایسته است، کمی از پیکربندی‌های فیلم‌نامه در بحث ساختار‌شناسی مطلع شویم. همواره اوج و فرودهایی‌ که داستان را شکل می‌دهند و تماشاگران اثر را درگیر خود می‌کنند، به اسم «نقطه عطف» شناخته می‌شوند. مراحلی از فیلم‌نامه که مسیر روایت را تغییر می‌دهند و با دست‌اندازی بر یک منطق دراماتیک روح تازه‌ای به اثر می‌بخشند. نقاط عطف شاکله روایت را به سه بخش تقسیم می‌کنند. سه بخشی که سید فیلد آن را به آغاز، تقابل و گره‌گشایی تقسیم می‌کند اما در نظریه‌ای مطمئن‌تر تصمیم قهرمان (کاراکتر اصلی)، خود قهرمان و نتایج آن تصمیم مورد بحث است.

در این میان شکل‌گیریِ هر نقطه عطف نیاز به یک کاتالیزور (پرسش) دارد. فیلم استاد در همان نمای نخستین پرسشی را مطرح می‌کند. پرسش مذکور تا مرحله تصمیم (کنش) کاراکتر اصلی با مخاطب همراه است. «اگر» بخواهیم پرده اول اثر را در تجاوز خلاصه کنیم. ورود نامزد کاراکتر مورد تجاوز پرده دوم اثر را شروع می‌کند. مرحله دوم یعنی خودِ کاراکتر پی‌ریزی می‌شود. مرحله‌ای که ضعف اساسی فیلم در آن وجود دارد. پرده دوم که قرار است کاراکترهای اصلی، کشمکش‌ها و دغدغه‌هایشان را آشکار کند، به موقعیتی پرهیاهو اما نحیف بدل می‌شود. نحیف در معنا، خلاقیت و پیش‌برد داستان.

فیلم استاد تماما در یک لوکیشن روایت می‌شود. همین شگرد می‌تواند به فیلم‌ساز این اجازه را دهد که میزانسن را در اختیار بازیگر بگذارد و با نماهایی ایستا فرصت خلق معنا و جریان‌های دراماتیک را به کاراکترها بگذارد. ترفندی که در بسیاری از آثار تاریخ سینما از جمله «یک روزی بخصوص» و «گربه روی شیروانی داغ» دیده‌ام. اما این امر نیز به محاق می‌رود. دوربین روی دست و لرزان فیلم استاد برای ترسیم کردن فضایی ملتهب موجب فرصت‌سوزی شده و مسیری که پرده دوم اثر باید طی کند را دشوار می‌سازد.

با عبور از پرده دوم و رسیدن به مرحله پایانی تنها عنصری که باقی می‌ماند، نتایج تصمیم (کنش) کاراکتر اصلی و پاسخ به پرسشی است که از ابتدا به جانِ مخاطب افتاده. پرسش مذکور به راحت‌ترین شکل ممکن پاسخ داده می‌شود و مخاطب از درگیری با آن رهایی می‌یابد.

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است