به گزارش خبرنگار تجسمی صبا؛ فاطمه عبدالهزاده، منتقد هنرهای تجسمی در یادداشتی درباره نمایشگاه «روزها و روزنهها»، چهاردهمین نمایشگاه انفرادی فرشته ستایش نوشت: به گفته آلن دوباتن جایی که هنر مامور ایجاد تعادل میشود، با شفافیت تمام، کیفیتهای خوب زندگی را رمزگذاری میکند و آنها را به شکلهای مختلف مقابل چشمانمان قرار میدهد تا طبیعتمان تعادلی دوباره بیابد. عناصر و کیفیتهای بصری آثار هنری فرشته ستایش نیز ابزاری هستند برای کدگذاری جهان اطراف از ورای تجارب زیسته هنرمند. از این طریق مخاطب در تار و پود ریسمانها، رنگ و بافتهای آثار او به رمزگشایی جهانی میپردازد که از طبیعت درون هنرمند عبور کرده است و معنی تازهای را تصویر میکند. طبیعتهای بیجان در صفحه افکارهنرمند متولد میشوند و آمیخته به غریزه هنرمند با نظم جدید، پیوند عناصر را بر سطح دوبعدی موشکافی میکنند. هنرمند با حفظ طبیعت آزاد فرم، خطوط و ریسمانها را در ترکیب بندی اثر به ساختارهای منظم عمودی و افقی میکشاند که گاه یک بار و گاه بارها از هم عبور میکنند. این برخورد فرمی با زبان رنگ همگام میشود و لکههای سرد و گرم با رقص میان ترکیب منظم خطوط، هارمونی لطیف موسیقیایی اثر را حفظ میکنند. ظهور هر رنگ در هر گوشه کلیدی میشود برای رنگ بعدی و ازین رو نظم ریاضی گونهای هادی عناصر بصری آثار ستایش میشود.
در این مجموعه هنرمند به طرز ماهرانهای عناصر بصری مانند خطوط، فرمها و رنگها را مرتب میکند تا ترکیبی یکپارچه و منسجم ایجاد کند. خطوط منظم، توجه هنرمند به تعادل ساختاری و سازماندهی ذاتی اثر هنری را نشان میدهد. همچنین روش استفاده ستایش از رنگ تمرکز و دید بیننده را در این ساختار هدایت میکند. این امر با اصول وحدت گشتالت به معنی همبستگی و وابستگی بین تغییرات مختلف در ترکیب بندی یک مجموعه مطابقت دارد. به طوری که تغییر در یک بخش از ترکیب میتواند تغییرات در بخشهای دیگر را تحت تأثیر قرار دهد و در کل مجموعه ای هماهنگ ایجاد کند. این جنبه به اصل ادراک گشتالت به عنوان یک فرآیند فعال و ذهنی مربوط میشود، جایی که ذهن بیننده اطلاعات بصری ارائه شده به او را سازماندهی و تکمیل میکند.
وضوح تحلیل ذهنی هنرمند از جهان بیرون و درون خود، در فرایند بداهه نوازی وی با خط و رنگ نقشه راهی را برای باز کردن گرههای کلاف درهم پیچیده زندگی و ارتباطات انسانی مییابد. در اجرای آثار و نحوه قلمگذاریها نوعی اطمینان با راحتی همراه با نزاکت دیده میشود که نمایانگر تسلط و تمرکز هنرمند بر مفهوم و ترکیب بندی در مراحل مختلف خلق اثر هنری است. کیفیتهای بصری همچون بافت در سطح اثر با حرکت مستمر از خشونت به لطافت، گردش راحتی و سختیهای زندگی را یادآور میشود. علاوه بر این، کاربرد نمادین ریسمانها، گرهها و حرکتهایشان، مفهوم پیوندهای انسانی را بر میانگیزاند. استحکام این پیوندها متفاوت است، گاهی قویتر و گاهی ضعیف و محو میشوند و ماهیت روابط انسانی و جریان دائمی آنها را بازتاب میدهند. هنرمند با گشودگی نسبت به تجربیات فردی، پیچیدگیهای هستی را مرور میکند و بینشها و تاملهایی را در مورد جنبههای مختلف زندگی ارائه میدهد. به تعبیر بودلر، نقاش بعد از دویدن تمام راه، از زایمان تابلو فارغ و اصالت فردیاش زاییده میشود.
فرشته ستایش در آثار خود از فضای انتزاعی و رنگهای یکدست نقاشی ایرانی الهام میگیرد و با گنجاندن این عناصر، حسی از میراث غنی فرهنگی ایران را در مخاطب بر میانگیزد. ماهیت انتزاعی آثار هنری امکان تعامل ذهنی و درونگرایانهتری را فراهم میکند، جایی که بینندگان میتوانند تجربیات خود را تأمل کنند. هدف این هنرمند این است که جرقهای برای تفکر ایجاد کند و فضایی را برای بینندگان فراهم کند تا از طریق تأثیر متقابل رنگها، بافتها و فرمها، جوهر تجربیات، احساسات و روابط انسانی را درک کنند.
همچنین میتوان در آثار ستایش ریشه هایی همسو با فلسفه دائوئیسم که بر اهمیت هماهنگی، تعادل و به هم پیوستگی اجزا زندگی تاکید دارد، مشاهده کرد. استفاده هنرمند از خطوط منظم، فرمهای متقاطع و رنگهای همگام در ترکیببندیها با آرمان دائوئیستی یعنی پذیرش تغییر، دستیابی به حالت تعادل در درون خود و زندگی در هماهنگی با خود و دیگران هم راستا است. همانطور که دائو برای پیروان این فلسفه به معنای راه فضیلت تعریف شده است، ستایش مسیر این فضیلت را در روند خلق معنا از طریق چینش عناصر بصری طی میکند. او با تمرکز بر سادگی و نشانه رفتن عمیق ترین سطح ناخودآگاه فردی، برای مخاطب نیز فضایی متفکرانه و پرسشگر ایجاد میکند.
آثار ستایش با دنبال کردن دیدی هماهنگ، حس آزادی و انعطاف پذیری را تجسم میبخشد که به دور از انتظارات و قضاوتهای بیرونی در دورن خود به وحدت رسیده است. هنرمند پیچیدگیهای ذاتی زندگی را تجلیل میکند و بینندگان را تشویق میکند تا آنها را در آغوش بگیرند و در مسیر روبرویی با آنها قرار بگیرند.
ترکیببندیهای این هنرمند با خطوط متقاطع، بافتهای متنوع و ترکیبهای رنگی هماهنگ، مفهوم وحدت در کثرت را منتقل میکند. او با دیدگاه انتقادی، نگاهِ سادهگرایانه و تقلیلگرایانه به جهان را به چالش میکشد و درک دقیقتری از شبکههای پیچیده هستی را ترغیب میکند. به زبانی دیگر همانطور که واسیلی کاندینسکی، پیشگام هنر انتزاعی، به دنبال بیان حقایق معنوی و عاطفی از طریق فرم و رنگ های غیر بازنمایی بود، ستایش نیز با رویکردی مشابه بر قدرت بیانی انتزاع و جستجوی هارمونی تاکید دارد. میتوان گفت هنر ستایش قدرت پایدار تعادل و زیبایی را برای مخاطب آثارش یادآور میشود.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است