به گزارش صبا، امیرابراهیم جلالیان، نویسنده و منتقد سینما – نوشت: در سال های پر التهاب کودتای ۲۸ مردادِ سال ۳۲، نوجوانی با فیزیکی قابل توجه و خوش ادا از مشهد به تهران کوچ کرد و در حوالی خیابان شاه آباد و میدان مخبرالدوله در منزل عمویش سکنا گزید، او محمد تبریزیان یا به قول پدرش «همایون » نام داشت. بازیگری که بعدها از کمدینهای مشهور نسل طلایی سینمای ایران شد. همایون بواسطه اجرای نمایشنامه در مدرسه گلشن جذب تئاتر تفکری شد و از طرفی علاقهمندی و اشتیاق به فیلمهای لورل و هاردی و تارزان او را به سمت و سوی دنیای شکفت انگیز سینما جذب کرد .
همایون سال ۱۳۳۸ با رل کوچکی در فیلم از پاریس برگشته ساخته ( ابراهیم باقری) و سپس داماد میلیونر ( سالار عشقی ) وارد سینمای عامه پسند آن برهه در سینما شد .
ابتدا، تا حدودی نقشهای جدی و جاهلی را در کنار ناصر ملک مطیعی و عباس مصدق بازی میکرد اما بتدریج در اواسط دهه چهل کمدین قابل توجه و اسم و رسم دار سینمای به اصطلاح روشنفکری آن روز فیلمفارسی شد. سینمایی که تقی ظهوری رقیب سرسخت و بی چون و چرای او بود.
بازی همایون را نمیتوان با معیارهای امروزی یا حتی بازیگری متدیک دهههای اخیر سنجید. جنس بازی او اغلب بر پایه حس آنی، بیان طبیعی دیالوگ و استفاده از زبان بدن مردان طبقه کارگر یا لمپن شهری و تاثیر مهم دوبلور او عزتالله مقبلی استوار نمود. او بهنوعی بازیگر تجربی بود که در تکرار نقشها، به تسلطی غریزی بر شخصیتهای تیپیک خود رسیده و از کاراکترهای سینمایی چون لورل هاردی وام میگرفت .
اصولا در نقشهایی که نیازمند بازیگری صِرف نبودند، بلکه نیازمند حضور بودند به خوبی جلوه پیدا میکرد و حضور داشت: حضوری که نه از تکنیک، بلکه از درک شهودی موقعیت و زبان مخاطب نشات میگرفت.
دهه چهل که اساسا سینمای فردین یا به گنج قارونیسمی معروف بود. همایون هم از این تیم مستثنی نبود و در آثاری که فردین و فروزان و آذر شیوا حضور داشتند نقش بسزا و پررنگی داشت و در تیپهای مختلف چه جدی و چه کمدی شرکت میکرد و حضور در «سلطان قلبها» و «یاقوت سه چشم» را دو سبک بازی متفاوت میدانست. او با چهرهای مردمی، فیزیک مناسب، گاه نقشهای خشن اما مهربان و صدایی آرام و نافذ، اغلب در قالب مردانی ظاهر میشد که برخلاف ظاهر زمختشان، قلبی پاک و دلی رئوف داشتند. همایون از جمله بازیگرانی بود که موفق شد تیپ کمدین ساده و قلدر معاب را خلق کند.
جذابیت همایون در همین سادگی و صداقتش بود. او در دل یک سینمای کلیشهساز، توانست «تکرار» را بدل به «تمایز» کند، تکراری آشنا که مخاطب طبقه متوسط و پایین شهری با آن احساس نزدیکی میکرد.
همایون همراه با موج نوی سینمای ایران، سبک و ژانر بازیگریاش را تغییر داد و معتقد بود هنرپیشه خوب هر رلی را باید بازی کند و در یک قالب نماند.
بنابراین یک چرخش ۱۸۰ درجهای در رفتار بازیاش شکل داد و با حضور در فیلمهایی چون «باباشمل» ساخته (علی حاتمی )، «تپلی» و «شورش» ساخته (رضا میرلوحی) و «شاهرگ» اثری از (داوود نژاد) و فیلم مهجور واقع شده «زن زمین»، «خوش غیرت» کاری از (پرویز نوری) کارنامه قابل تامل برای خود رقم زد.
البته از یاد نبریم که سینمای ایران، نه فقط با موج نو بلکه با «توده مردم» و تفکرات قشر آوانگارد سینما شکل گرفت و همایون یکی از صادقترین چهرههای این توده بود. همایون هرگز خود را بازیگر روشنفکر ننامید. او بازیگری بود که مردم دوستش داشتند، و این مهمترین معیار در موفقیت بازیگری در سینمای بدنه است. او نماینده نسلی از بازیگران بود که در دل سینمای سرگرمکننده و عامهپسند، شخصیتهای ماندگار ساختند.
در چند اثری که بوی تفاوت و تمایز با سینمای بدنه داشت و برگرفته از تفکرات انتقادی بود، نقش آفرینی متفاوت و خوب همایون حتی منجر به دریافت جایزه و تقدیر در فیلم زیبا و تحسین برانگیز«تپلی» هم شد.
در تحلیل کاراکترهای همایون در چنین آثاری یک الگوی روایی غالب به چشم میخورد مردی که توسط ساختارهای ناعادلانه اجتماعی، یا نابرابری طبقاتی به گوشه رانده میشود. این مردِ قربانی، از نظر فرم، در ادامه، تیپ قهرمان لمپنیزم بود. چهرهای که هم زور بازو داشت و هم دل مهربان، هم اهل قهر بود و هم اهل مهر. این ترکیب دوگانه، برای مخاطب سنتی و مذهبی نیز قابل پذیرش بود و از سوی دیگر، جذابیت ملودراماتیکی برای تماشاگر عام داشت و البته در «شورش» هم اینچنین بود .
اگرچه پوست اندازی در بازی و کارنامه هنری همایون در دهه پنجاه هیچگاه به سطح پیچیدگیهای روانشناختی یا تیپسازی آوانگارد نرسید، اما میتوان گفت که او در خلق قهرمانی که نه سیاسی است، نه روشنفکر، بلکه کاملاً انسانی و شسته رفته است، و بدور از رلهای کمدی و طنزآلود گذشته، موفق عمل کرده است.
در این میان، همایون و بازیگرانی مثل او حتی اگر در فیلمهای جشنوارهپسند حضور نداشتند، بخشی در زمینه اجتماعی و فرمی بودند. به واقع، اگر همایون و سینمای او نبود، تمایز و جسارت سینمای موج نو نیز بیمعنا میشد. موج نو نه در خلأ، بلکه در دل سینمای فارسی یا بدنه شکل گرفت.
همچنین، نباید فراموش کرد که برخی از فیلمهای بدنه در سالهای پایانی پیش از انقلاب، تلاشی برای آشتی دادن سینمای عامهپسند با مسائل اجتماعی کردند. در این آثار، بازیگرانی مثل همایون نیز گاه به مرز بازیهای جدیتری نزدیک شدند.
درگذشت همایون، فرصتی است برای بازاندیشی در ارزشهای سینمای عامهپسند، برای شناخت تأثیر بازیگرانی که شاید در نردبان سینمای هنری کمتر جایی داشتند ، اما در حافظهی جمعی مردم ماندگار شدند. او بازیگری بود که خود را قهرمان روشنفکری و اسطوره بی چون و چرا نمی دانست او همایون بود یک کمدین مردمی، بیادعا، از نسل ناب و طلایی هنرپیشه ی خاکی مسلک و سرشناس صمیمی ، و همین بیادعایی، راز ماندگاری و محبوبیت او در دل تماشاگر ایرانی بود. هنرمندی که نزدیک به پنجاه سال از دنیای سینما محروم بود و فقط در قلب و ذهن مردم جا داشت نه در صحنه تئاتر و نه در پرده نقره ای سینمای فعلی اسم و اثری از او دیده می شد . اما نام همایون با بخشی از تاریخ سینمای کلاسیک ایران گره خورده و ثبت شده است.
با درگذشت محمدعلی تبریزیان (همایون)، یکی از نمادهای سینمای عامهپسند دهههای ۴۰ و ۵۰، نه فقط یک بازیگر بلکه بخشی از حافظه جمعی تماشاگر ایرانی خاموش شد؛ مردی که با صداقت، سادگی و غریزهای ذاتی، تیپ ماندگار «قلدر مهربان» را در سینمای بدنه خلق کرد. روحش شاد