به گزارش «صبا»،همان طور که بهار فصل رسیدنها و آهنگهای
وصالی و بهاری است، پاییز اما فصل جداییها و فراقهاست و تنها چیزی که جای خالی
این فراقها را پر میکند عاشقانههای سوزناک پاییزی است. ما آهنگهای بهاری
زیادی داریم ازجمله «بهار دلکش»، «بوی عیدی»، «بهار بهار» و «بهارانه» که در فصل
رنگها با این بهارانهها همرنگ طبیعت میشویم. موسیقی ایران، پاییزانههای زیبا
و معروف هم کم ندارد و برای عاشقان این فصل شناسانده شده است. حالا فصل تنهاییها
تمام شده و به این ترتیب پرونده عاشقانههای غمانگیزاش هم بسته شده است. به
بهانه پایان فصل زردها، گزارشی از این پاییزانههای قدیمی و دلکش نوشتهایم که
میخوانید.
شد خزان، گلشن آشنایی….
نامش «خزان عشق» است اما همه ما آن را به نام «شد
خزان» میشناسیم. از ۸۳سال پیش تا امسال با تمام پاییزها همراه بوده و غم آنها را
خورده است. این تصنیف لبریز از خاطره را مرحوم جواد بدیعزاده نخستین بار در
سال۱۳۱۴ در آلمان ضبط و اجرا کرده است؛ ملودی آن هم ساخته خود استاد بدیعزاده و
ترانه شگفتانگیز آن از رهی معیری بزرگوار است.
این تصنیف نهتنها در طی این ۸۳سال مورد اقبال مردم
بوده بلکه تعداد زیادی از موسیقیدانان و هنرمندان را وارد به بازخوانی آن کرده
است. علی رستیمیان، استاد آواز موسیقی ایران است که این اثر را به همین نام و با
تنظیم مهرداد دلنوازی به یاد استاد بدیعزاده خوانده است، مرحوم بهرنگ سارنگ هم
از دیگر هنرمندانی است که اثر دلنواز را بازخوانی کرده است.
علاوه بر بازخوانیهای باکلام این قطعه، چند
دوبارهسازی و دوبارهنوازی بیکلام نیز از این آهنگ صورت گرفته که ازجمله آنها
میتوان از اجرای عودِ حسین بهروزینیا، تکنوازی پیانو سامان احتشامی، دونوازی
نی و تمبک مسعود جاهد و محمود فرهمند اشاره کرد.
پاییز سرد زرد، با سبز و سرخ باغ چه گویم، چه کرد
علیرضا افتخاری در میان خوانندگان موسیقی اصیل ایرانی
شاید از معدود هنرمندانی باشد که هم برای بهار خوانده است و هم برای پاییز. بهاریههای
او را میتوان در آلبومهایی چون «غم زمانه»(اثر استاد فضلاله توکل) «راز و نیاز»(به
آهنگسازی حسین علیزاده) و «آوای عشق»(با تنظیم بهزاد خدارحمی) شنید. اما بازگردیم
به دو تصنیف پاییزیِ این خواننده؛ به واقع میتوان هر دو تصنیفی را که علیرضا
افتخاری درباره پاییز خوانده، جزو زیباترین آثارِ پاییزی موسیقی ایران به شمار
آورد که نام هر دو تصنیف نیز «پاییز» است.
نخستین «پاییز» این استادِ آواز موسیقی ایرانی در
سال۱۳۸۷ و در قالب آلبومی به همین نام به آهنگسازی مهرداد پازوکی اجرا شده است.
شعر این تصنیف را روانشاد فریدون مشیری سروده است:
«پاییز سرد زرد/ با سبز و سرخ باغ چه گویم، چهها
نکرد
با یک لهیب شعله برافروخت در چنار
با یک نهیب رنگ ربود از رخ چمن…».
در پایان این تصنیف، افتخاری به زیبایی جمله «تا کی
دوباره جلوه کند چهره بهار، در آشیان من» را به آواز اجرا کرده است؛ آوازی که بهخوبی
دلتنگی برای بهار را به تصویر میکشد.
اما برخلافِ این «پاییزِ» نخست که لحنی شِکوهآمیز
از پاییز خشککننده و سوزنده در خود عیان دارد، «پاییز» دیگری که این خواننده
خوانده، یکسره ستایگر شُکوهِ پاییز است؛ پاییزی که «پادشاه فصلها» است:
«… باغ بیبرگی،
خندهاش خونی است اشکآمیز
جاودان بر اسب یالافشان زردش میچمد در آن
پادشاه فصلها،
پاییز».
این «پاییزِ» دوم را علیرضا افتخاری در دهه۹۰
خوانده است؛ با آهنگی از حسین پرنیا بر روی شعر معروفِ مرحوم مهدی اخوان ثالث که
در قالب آلبوم «پادشاه فصلها» منتشر شده است. پیش از انتشار آلبوم نیز، علیرضا
افتخاری و حسین پرنیا «پاییز» و چند قطعه دیگر از آلبوم «پادشاه فصلها» را در
کنسرتی در برج میلاد اجرا کرده بودند.
به رهی دیدم برگ خزان…
از دیگر خزانیههای بسیار معروفِ موسیقی ایرانی،
آهنگی است در مایه بیات اصفهان، به آهنگسازی استادِ جنتمکان پرویز یاحقی و با شعری
از مرحوم استاد بیژن ترقی:
«به رهی دیدم برگ خزان / پژمرده ز بیداد زمان
کز شاخه جدا بود…».
پیدایش این تصنیفِ زیبا خاطرهای دارد که نشانگر
نقش مهم ارتباط دلی و احساسیِ آهنگساز و شاعر در توفیق و ماندگاری یک تصنیف است.
در یکی از روزهای پاییزی وقتی که استادان پرویز یاحقی و بیژن ترقی داشتند از یکی
از تفرجگاههای اطراف تهران بازمیگشتند، برگی خشک لای برفپاککن خودروِ پرویزخان
یاحقی گرفتار میشود. صدای برخورد باران با برگ خشکِ خزاندیده بیژن ترقی را سر
ذوق میآورد و ناگهان زمزمه میکند: «به رهی دیدم برگ خزان/ افتاده ز بیداد زمان».
یاحقی نیز شعرِ دوست خود را با ملودیی که از آن لحظه مشترک ریشه گرفته بود، میخواند
و اینگونه تصنیف ماندگار «بیداد زمان» یا همان «به رهی دیدم برگ خزان» متولد میشود.
پس از انقلاب، مرحوم ایرج بسطامی این تصنیف را در یک
محفل خصوصی با سهتار حسین مجیدیان اجرا کرده که پس از مرگ این خواننده قدرنادیده
موسیقی ایران در زلزله بم، این بازخوانی در قالب آلبوم «خزان آرزو» منتشر میشود.
بازسازیهای بیکلامی نیز از این اثر منتشر شده
است. یکی از این آثار اجرای تارِ مرحوم استاد جلال ذوالفنون، نوازنده صاحبسبک سهتار
است که در آلبوم «باغ پُربرگی» منتشر شده و دیگری اجرای سهتارِ انوش جهانشاهی در
آلبوم «نغمههای ماندگار۲» است.
تفاوت مهم این دو بازنوازی در این است که جهانشاهی
در اجرای خود، اورتورِ بسیار زیبای این تصنیف را هم نواخته، درحالیکه در اجرای دیگر،
استاد ذوالفنون تنها ملودیِ شعر را بازنوازی کرده است.
افزون بر اینها، گروه پالت نیز بازخوانی دیگری از
این اثر اجرا کرده که البته به هیچ روی تناسبی با روح و جسم آهنگِ زیبای پرویزخان یاحقی
ندارد.
پیانوی پاییزی لاچینی
شاید برای بسیاری از ما پیش آمده باشد که در برخی
عصرهای دلگیر پاییزی که داخل خودرو در کلاف سردرگم خیابانها و زیر بارش قطرههای
باران واماندهایم و خسته و کلافه پشت رُل نشستهایم و با بیحوصلگی رادیو گوش میدهیم،
ناگهان نغمهای شنیده باشیم که پیانوی دلنشینی پیادهرویی خلوت را پیش چشمِ خیالمان
تصویر میکند که پوشیده است از برگهای زردِ و سرخِ باران خورده که عابری چتر در
دست از روی آنها میگذرد و بهسوی انتهای ناپایانِ این مسیر زیبای پاییزی پیش میرود.
لحظههایی بعد شاید گوینده رادیو اعلام کند که این آهنگِ دلفزا و جاننوازِ آرامشبخش،
«پاییز، پاییز، پاییز» است از ساختههای فریبرز لاچینی.
فریبرز لاچینی، آهنگسازِ نامدار موسیقی ایران که به
ساخت موسیقی فیلم نیز شهره است، چهار آلبوم دارد به نامهای «پاییز طلایی ۱، ۲، ۳
و ۴». این آلبومها که همه دربردارنده آهنگهای اغلب پاییزی لاچینی است، بهشکل
تکنوازی پیانو اجرا و در فاصله سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۷ منتشر شده است.
در آلبومهای «پاییز طلایی۱ و ۲» زندهیاد آندره
آرزومانیان به زیبایی پیانو نواخته و در دو آلبوم بعدی فریبرز لاچینی، خود نوازندگی
پیانو را نیز برعهده داشته است. آلبومهای چهارگانه «پاییز طلایی» پیوندی است بین
موسیقی ایرانی و موسیقی جهانی. این آلبومها هم در ایران و هم بیرون از ایران
مخاطبان فراوانی داشته است.
فاطمه فلاح
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است