زمانی که صحبت از شکلگیری و آغاز به کار گروه هنر
و تجربه در سینمای ایران به میان آمد خیلیها استقبال کردند و تمامقد پشت آن
ایستادند اما این اتفاق به مذاق خیلیها هم خوش نیامد کمااینکه هنوز هم این گروه
مخالفانی با مخالفتهای بیپایه و اساسی دارد و هیچ بدشان نمیآید بساط هنر و
تجربه برچیده شود. شاید عملکرد هنر و تجربه در طول این چند سال با آنچه انتظارش
را داشتیم فاصله بسیار داشت، شاید توقعمان برآورده نشد، شاید فیلمساز از نحوه
اکران اثرش و مخاطب از آنچه در سینما دیده خیلی راضی نبود اما رضایت حداقلی همیشه
وجود داشت. هنر و تجربه ایدهآلمان نسیه بود و ما ترجیح دادیم نقد را با همه کم و
کاستیاش بچسبیم اما این کم و کاستی تا کجا قابل چشمپوشی است؟ این کم و کاستی تا
کجا به ضرر هویت و ماهیت خود هنر و تجربه نمیشود؟
انگار قرار است ما همیشه از گذشته خودمان نیز عقبتر
بمانیم. هنر و تجربه در آغاز راه پرقدرت ظاهر شد و حتی تا نیمههای مسیری که تا
به امروز طی کرده دستفرمان خوبی داشت. فیلمهایی چون «ماهی و گربه»، «احتمال
باران اسیدی»، «پرویز» و… گواه این موفقیت هستند اما در یک سال اخیر بهموازات
آنکه صحبتهایی مبنی بر انحلال این گروه به گوش میرسد ظاهرا هنر و تجربه هم به
مرگ تدریجی خود کمر بسته است و افت کیفیت بهشدت محسوسی را در آثار اکرانشده در
این گروه میبینیم. هنر و تجربه نهتنها کلمات کمباری نیستند بلکه وقتی روی یک
اثر مینشینند توقعمان را از یک اثر بالا میبرد این در حالی است که نه همه آثار
اکران در این گروه اما تعدادی از کارها مولفههای یک اثر تجربی و هنری را ندارد و
از استانداردهای لازم محرومند. قرار بود هنر و تجربه فرصتی برای انعکاس نگاهی
متفاوت و تجربههای ارزشمند باشد نه آنکه هر تخطی بیپایه و اساسی را تجربه
بنامیم و خیلی از آثاری که به هر دلیلی در اکران سینمای بدنه جا ندارند روانه هنر
و تجربه کنیم.
There are no comments yet