ایران اگر گربه باشد، یکی از پاهایش همیشه و همیشه لنگ میزند؛
این پای لنگان مصداق بارز خطه جنوب است؛ آبادان، اهواز، خرمشهر و در این روزها
بیشتر و بیشتر خرمشهر. روزگاری با حمله رژیم بعث و ویرانیهای خانمانبرانداز،
روزگاری آمال و آرزوهایی برای آبادانی، روزگاری ریزگردهای مهاجم که رنگ شهر را تیره
و تار کردند و امروز؛ مشکل آب که حیات مردمان خاکهای داغدیده را در عطش وا
گذاشته است.
در هر دورانی و در هر جغرافیایی، مشکلات و معضلات حاد و بزرگ
وجود داشته و دارند و به هیچ وجه قصد نداریم که چگونگی رسیدگی به این مشکلات و
راهکارهای برطرف کردن آنها را واکاوی کنیم؛ نوک پیکان به سمت اهالی هنر است که در
این زمینه تا چه اندازه فعالیت داشتهاند؟ هنرمندان عرصههای گوناگون تا چه حد
دغدغه پرداختن به مشکلات همجواران خلیجفارس و عمان را در سر پرورانیدهاند؟ بهجز
معدودی فیلم و ترانه که اغلب از دل هنرمندان همان شهر و دیار برخاسته، اثری قابل
توجه و چشمگیر وجود نداشته است و همچنان با دستانی خالی در این حوزه پیش رفتهایم.
هموطنان جنوبی ما، همانهایی که امروز بهمنظور همدلی با
آنها در هر گوشه و کناری، تلنگری به این مسئول و آن مسئول میزنیم و نشانی از خود
ولو در حد یک دلنوشته و پست اینستاگرامی به جا میگذاریم، سالهاست که هستند و
ریزگرد نفس میکشند، سالهاست که برای آبادانی سرزمینشان تلاش میکنند؛ گوشزدهای
هنرمندان و هنرپروران این مرز و بوم همیشه و در همه حال التیامی روی آلام ملت
ایران بوده و هست اما آیا نمیشود زمانی بهجز رنگین شدن آب شربشان برای آنها سرود؟
نمیتوان در اوقاتی بهغیر از اوضاع نابسامان در جوار آنها بود؟ امکان ندارد روی
پرده نقرهای و در قاب تلویزیون، قصهای از این نقطه کشور روایت کرد؟ نباید نتهای
موثر را کنار هم گذاشت و آوایی درخور آنها به گوش ایران رسانید؟ نمیبایست رسالت
و دین اصلی هنر در حق این مردمان غیور ادا میشد؟
اقدامات همگان، خاصه هنرمندان در این زمینه قابل ستایش است
و ارجمند، اما به یاد داشته باشیم، نهتنها مسئولان، که هنرمندان هم دستشان در
برابر خرمشهر تهی است!
There are no comments yet