«هزار داستان» برنامهای موفق
است که از شبکه نسیم به روی آنتن میرود و پخش آن به فصل سوم رسیده است. «هزار داستان»
که از لحاظ محتوا و موضوع با دیگر برنامههای مشابه متفاوت است در هر قسمت با
حضور یکی از هنرمندان به روایت داستانی واقعی میپردازد تا به این ترتیب آگاهی و
دانش مخاطبان نسبت به مسائل مختلف اجتماعی بالا برود و از اتفاقات پیرامونشان باخبر
شوند. مریم نوابینژاد که کارشناسیارشد جامعهشناسیاش را از دانشگاه علامه
طباطبایی دریافت کرده و سابقه فعالیت در حوزههای اجتماعی را دارد و چند سالی بهعنوان
سوژهپرداز با برنامه «ماه عسل» همکاری کرده، کارگردانی فصل سوم برنامه «هزار داستان»
را به عهده دارد. این هنرمند درباره چگونگی تولید این برنامه و جزییات آن با روزنامه
«صبا» گفتوگو کرد.
شما را بیشتر از هرچیز بهعنوان سوژهپرداز
میشناسند و به نظرم پیش از حضور شما در تلویزیون چنین سمتی وجود نداشت، درست است؟
بله درست است. راستش زمانی که به تلویزیون
آمدم با اینکه مغز و محتوای برنامهای که در آن حضور داشتم دست من بود اما سوژهپردازی
تعریف مشخصی نداشت.
در اینباره مثالی بزنید تا مخاطبان واضحتر
با معنای سوژهیابی آشنا شوند.
یعنی من میگفتم که فلان شخص به برنامه
بیاید و روبهروی چنین خانوادهای بنشیند تا فلان اتفاق بیفتد قصد داشتم بهوسیله
چیدمانی که در نظرم بود به معناهای دیگری دست یابم. مثلاً شخصی که روزی سهساعت با
کامپیوتر کار میکند و ماهی ششمیلیون درآمد دارد در کنار کولبری که بار سنگینی را
حمل میکند و ساعتها طول میکشد که آن را به مقصد برساند و درنهایت با ترس و لرز
دستمزدش را میگیرد، معنا پیدا میکند. من درواقع بهدنبال این معناهای گمشده
بودم؛ به اضافه اینکه باید برای یافتن تکسوژهها به تحقیق و جستوجو میپرداختم
و پس از یافتنشان با آنها گفتوگو میکردم تا درنهایت از میانشان مناسبترینها را
انتخاب کنم، زیرا هر کسی قابلیت حضور در تلویزیون را ندارد. مثلا شخص مورد نظر
باید بیان مناسبی داشته باشد تا بتواند قصه و ماجرایش را تعریف کند یا اگر نمیتواند
درنهایت کسی همراه او باشد که بتواند داستانش را تعریف کند. منظورم این است که
سوژهپردازی با انتخاب یک سوژه معنا نمیشود و درواقع سناریویی است که باید چیده
شود تا درنهایت باتوجه به موضوع و ماهیت برنامه به نتیجه مطلوب برسیم.
پس به این ترتیب شخص سوژهپرداز باید
علاوه بر محقق و پژوهشگر بودن، روانشناسی و جامعهشناسی نیز بداند؟
بله دقیقا و علاوهبر روانشناسی و جامعهشناسی
باید بر محتوا و هدف اشراف داشته باشد. مثلا چگونه است که میگوییم فلان فیلم
درباره اسیدپاشی است یا فیلم دیگر درباره پلاسکو است. برنامهسازی نیز اینگونه
است و فقط با انتخاب یک فرد و آوردنش به برنامه، اتفاق مورد نظر نخواهد افتاد و در
این میان داستانها و حاشیههایی وجود دارد که باید در چیدمان به آنها توجه
کنیم. ضمن آنکه در برنامهسازی، برای شیوههای مستند نیز ارزش قائلم و به نظرم
همه این عناصر در کنار هم معنا پیدا میکنند که درنهایت به آن سوژهپردازی میگویند.
پس سوژهپردازی بهنوعی تخصصی است که در
هر نوع برنامهای یک معنای مشخص دارد؟
بله، مثلا اگر قرار است به موضوع محیطبانان
بپردازیم و درباره آنها مستند بسازیم باید یکسری قواعد را رعایت کنیم و تا
بتوانیم سوژهپرداز خوبی باشیم.
به نظرم سوژهپردازی آنچنان که باید مورد
توجه قرار نمیگیرد؟
بله، درست است و هر شخصی نیز سوژههای اجتماعی
را به تلویزیون میآورد بهصورت قالبی و کلی است و معمولا آنهایی که به سوژههای
مختلف میپردازند بهدنبال رد داستان نیستند و به قصههایی که در دل مردم است،
نمیپردازند.
برویم به سراغ برنامه «هزار داستان»؛ چه
شد که ایده و طرح این برنامه به ذهنتان رسید؟
من از سال۸۸ تا ۹۴ سوژهپرداز برنامه «ماه
عسل» بودم و پیش از آن سابقهای بیستساله در مطبوعات دارم. پیش از حضورم در
تلویزیون این روال را در مطبوعات پیش گرفتم و با بازخوردهای متفاوت و جالبی مواجه
شدم و به این نتیجه رسیدم که وقتی درست به موضوعی نگاه کنیم، حتی شخصی که اهل
روزنامه خواندن نیست به آن توجه میکند و اگر جهت نگاهمان به موضوع درست باشد از
سوی مردم پذیرفته میشود.
و این روال در برنامه «ماه عسل» چگونه
دنبال شد؟
در برنامه «ماه عسل» این روند را امتحان
کردم؛ هرچند در ابتدا مخالفتهایی وجود داشت.
چرا با این روال مخالف بودند و حرفشان چه
بود؟
نگران این بودند که مثلا شخصی که به برنامه زنده
میآید ممکن است حرف نامناسبی بزند یا در طول برنامه حرکتی انجام دهد که قابل
کنترل نباشد و مسئولیت این کار را خودم پذیرفتم تا به این ترتیب بتوانم آدمهای
واقعی را به تلویزیون ببرم.
و این اتفاق افتاد.
بله. اما این اتفاق ویژگیها و مضراتی
داشت. حسنش این بود که پای مردم و آدمهای عادی به تلویزیون باز شد و آفتش این بود
که این اتفاق به تکرار افتاد زیرا خیلی از برنامههای تلویزیونی تلاش داشتند عینا
همان کاری را انجام دهند که ما انجام میدهیم و همین اتفاق باعث شد حتی اگر قصهای
درست روایت میشد خوب پیش نرود؛ البته معتقدم که پرداخت درست قصه هنر است و از هر
کسی بر نمیآید و خیلی وقتها اتفاقهای خوبی را میبینیم که درست پیش نمیروند و
خط داستان از میانه برنامه رها میشود و سوال و جوابها به سمت و سوی دیگری میروند.
پس از «ماه عسل» چه کردید؟
پس از «ماه عسل» از سر بیکاری با
«خندوانه» همکاری کردم که تجربه خوبی بود زیرا در این برنامه با هنرمندان مراوده
داشتم و طی این اتفاق به کشفیات خوبی درباره آنها میرسیدم و بالاخره اینکه به
این نتیجه رسیدم اگر به بهترین سوژهها نیز بپردازم، با شیوه اجرای تکمجری و
همان روال همیشگی اتفاق تازهای نخواهد افتاد و درنهایت با برنامهای مثل «ماه
عسل» مقایسه خواهیم شد؛ ضمن آنکه ما هنرمندان بیشماری داریم که آنها را در
برنامههای قالبی دیدهایم و سوالاتی کلیشهای از آنها پرسیده شده است؛ در
صورتی که خیلی از آنها پرسشگرند و اهل پژوهشند. مثلا فیلمنامه خواندهاند و
داستان بلدند و درنهایت حتی اگر نتوانند مسیر گفتوگو را آنطور که باید رعایت
کنند، اما قصه را میدانند و به این فکر کردم که استفاده از روزی یک میزبان میتواند
به جذابیتهای برنامه بیفزاید و پس از آن طرح را به شبکه دادم و سپس به مرحله
تولید رسیدیم که فصل اول و دوم را با آقای فواد صفاریانپور بودیم و در فصل سوم
من کارگردان هستم.
«هزار داستان» واقعا اثری خستهکننده
نیست. دلیل این طراوت و تازگی چیست؟
یکی از دلایلش به نوع زاویه نگاه ما برمیگردد
که میتواند هر بار تغییر کند، یعنی اینکه میتوان از منظرهای مختلف و در چینشهای
مختلف به موضوع پرداخت و همین تنوع در نوع نگاه به برنامه تازگی میبخشد.
شما در برنامه «هزار داستان» سوژههای زیادی
دارید؛ آیا اتاق فکری دارید و به اتفاق چند نفر انجامش میدهید.
در برنامه «ماه عسل» نیز این سوال را میپرسیدند
و وقتی میفهمیدند که به تنهایی سوژهیابی کردهام متعجب میشدند. در برنامه «هزار
داستان» نیز سوژهیابی به عهده خودم است.
بهعنوان کارگردان به نظرتان «هزار داستان»
چه ویژگیهایی دارد و دلیل ارتباط خوب مخاطب با این برنامه چیست؟
در این برنامه هنرمندان بیشماری را درگیر
کار کردیم و نکته دوم این که مجری نداریم. انگار عدهای در حال گپ زدن هستند و
مخاطب آن را باور میکند و زمانیکه قصه، قصه واقعی مردم باشد برای مخاطب قابل
باور است.
راحتی شرکتکنندگان و مهمانان جلوی دوربین
هم از جذابیتهای برنامه است.
بله محیط استودیو طوری فراهم شده که مهمانان
خودشان باشند و با میزبان راحت باشند و درد و دل کنند و اگر توجه کنید حتی سلام و
احوالپرسی ما شبیه برنامههای دیگر نیست.
هنرمندان را بر چه اساسی انتخاب میکنید؟
براساس ویژگیهای آنها. مثلا در برنامهای
به مکث نیاز دارم و مسعود کرامتی را انتخاب میکنم و در برنامهای دیگر نوع و لحن
بیان برایم مهم است که براساس آن انتخاب میکنم. به هرحال سعی میکنم هنرمند به
سوژه و قصه بهنوعی مرتبط باشد یا دغدغه او را نسبت به مسائل اجتماعی و عرصههای مختلف
در نظر میگیرم.
و سوال آخر اینکه از زمان پخش فصل سوم «هزار
داستان» راضی هستید؟
شخصاً ماههای محرم و صفر را برای پخش
برنامه مناسب میبینیم و سال پیش نیز برای این دو ماه پیشنهاد دادیم، زیرا برنامههای
متنوعی در این دو ماه به روی آنتن نمیرود و جدول پخش خلوت است که از ما خواستند
فصل یک را برای ماه رمضان بسازیم. در حال حاضر با اینکه میتوان به سوژهای بیشتری
پرداخت اما بهدلیل کمبود وقت، زمان برنامه ۴۵دقیقه است و انشاءاله در ماه محرم و
صفر میتوانیم زمان برنامه را تا ۸۰دقیقه، بسته به نوع داستان افزایش دهیم و امیدوارم
هر برنامهای تا جایی که حرف و نگاه تازهای برای گفتن دارد بماند و برقرار باشد و
هر جا قرار شد خودش را تکرار کند به سلیقه و وقت مخاطبانش احترام بگذارد. در پایان جا دارد که از همکاری و همراهی جواد فرحانی(تهیه کننده برنامه) و دکتر محمد احسانی (مدیریت شبکه نسیم) تشکر و قدردانی کنم.
وحید خانهساز
There are no comments yet