این روزها آنتن صداوسیما پر
شده از برنامههایی که با محوریت سینما ساخته میشود اما آن چنان که باید بهچشم
نمیآید یا مخاطب ندارد. نه رویکرد متفاوتی در آنها دیده میشود و نه میتوانند مخاطب
را به آن واسطه به سینما بکشانند. بههمین خاطر در پروندهای که پیشرو دارید به
این موضوع پرداختیم که در ادامه میخوانید.
«هفت»: بهار سال ۸۹ بود که برنامه «هفت» بهسردبیری فریدون جیرانی روی آنتن شبکه سوم
سیما رفت و به همه نوید این را داد که با برنامهای متفاوت در عرصه سینما روبهرو
خواهند شد البته تا حدی این وعده بهتحقق هم پیوست اما تمام و کمال آنچه که در
انتظار سازندگان و مخاطبان این برنامه بود برآورده نشد و «نود سینمایی» پس از مدتی
با رکود مواجه شد. اما «هفت» در ادامه راه خود با شکستهای برزگتری هم مواجه شد و
این اتفاق از آنجایی رنگ بیشتری بهخود گرفت که جیرانی رفت و محمود گبرلو و پس از
آن بهروز افخمی به صندلی این برنامه تکیه زدند. این برنامه در دوره محمود گبرلو با
فضایی نسبتا آرام سپری شد و هیچ جریانسازی خاص و خبرسازی متفاوتی در این دوره از
برنامه «هفت» بهچشم نیامد اما در «هفت» بهروز افخمی که هماکنون آنتن جمعه شبهای
شبکه سه را تسخیر کرده، همه چیز تفاوتی ۱۸۰ درجهای با دوره گبرلو دارد و هرچقدر
فضای برنامه در آن دوران آرام بود درحالحاضر پرالتهاب است؛ التهابی که صدای گلایه
برخی مخاطبان و سینماگران را هم بلند کرده است.
اما با تمام اینها مسعود فراستی عضو جداییناپذیر برنامه «هفت»
از آغاز تاکنون را نباید نادیده گرفت. او با نقدهای تند و تیز و گاهی نامحترمانهاش
سهم بسیاری در رکود این برنامه و ریزش مخاطبان آن داشته است. شاید در سالهای اول
وقتی در کنار جیرانی مینشست نقدهایش کمتر بهکسی برمیخورد و مخاطبان تلویزیون
با او و تکیهکلامهایش همصدا میشدند اما برنامه «هفت» این روزها آنقدر با افتوخیزها
و چالشهای زیادی همراه شده که رنگباخته است و مخاطب نسبت به آن حالت تدافعی
دارد.
«سینما دو»: برای قضاوت برنامه «سینما دو» با اجرای محمد خزاعی که بهتازگی روی آنتن شبکه
دو سیما رفته، زود است. اما تا به همینجا چند نکته درخصوص این برنامه بهچشم میآید،
آن هم این است که برنامهای با این شکل و شمایل که منتقدان یک فیلم را بههمراه سازنده
آن گردهم میآورد نباید تولیدی باشد چرا که هرچقدر هم مسائل خوبی در برنامه عنوان
شود به سبب زنده نبودن آن، برنامه بهمرور در مدت یکساعتونیم دچار افت میشود و
مخاطب ترجیح میدهد شبکه را عوض کند. این اتفاق با تمرکز روی یک موضوع و فیلم مشخص
در مدت نسبتا طولانی برنامه شدت بیشتری هم میگیرد.
«سینما دو» آنطور که از حرفهای محمد خزاعی برمیآید، آمده
است تا از منظر اجتماعی و جامعهشناسی به سینما و فیلمهایش
نگاه میکند؛ این برنامه صرفا خبری و تخصصی سینما هم نیست بلکه شیوه جدید و نویی
است که از منظر جامعهشناسی و با حضور کارشناسان این حوزه و البته کارشناسان حوزه
روانشناسی و اجتماعی فیلمهای فیلمسازان را نقد خواهد کرد و نگاهی جدی به سینمای
اجتماعی ایران خواهد داشت. با تمام این تفاسیر باید دید «سینما دو» در آینده چقدر میتواند
به هدفی که در دستور کار دارد نزدیک شود اما آنطور که بهنظر میرسد این برنامه
در اولین قدمهای خود در جذب مخاطب، که مهمترین هدف هر برنامهای است موفق نبوده
است.
«کافه فیلم»: شبکه آیفیلم
هم از گردونه شبکههایی که برنامههای سینمایی را در کنداکتور خود جای دادهاند جا
نمانده است و با برنامه «کافه فیلم» با اجرای دکتر محمد صادقی، هر پنجشنبه روی
آنتن میرود. روند این برنامه به این شکل است که یکی از فیلمهای سینمایی، پنجشنبه
شب هر هفته بهنمایش درمیآید و بعد از اتمام آن، کارگردان آن اثر مقابل محمد
صادقی مینشیند و درخصوص آن فیلم و ویژگیها و نقدهای وارده بر آن گفتوگو میکنند.
در میان برنامههای سینمایی که عمدتا در انتخاب
مجری دچار اشتباه شدهاند، «کافه فیلم» موفق عمل کرده و انتخاب محمد صادقی برای سکانداری
این برنامه مناسب بوده چرا که او علم و اشراف کافی را به مسائل مطرح شده در برنامهاش
دارد. با این همه «کافه فیلم» برنامه جریانسازی در حوزه سینما نیست بهدلیل اینکه
ماهیت و نگاهش هم به سینما چالشی نیست و روند آرامی را در تولید و پخش خود پشتسر
میگذارد.
«سینما آیفیلم»: فارغ از
تمامی برنامههای گفتوگو محور این حوزه، برنامه «سینما آیفیلم» که جزء دسته
باکسآفیسهای سینمایی قرار میگیرد اتفاق خوب و با فرم و محتوای استانداری در
تلویزیون بهشمار میآید. این برنامه با اجرای اسماعیل باستانی در مدت زمان چند
دقیقه پروندهای مختصر اما مفید را برای یک اثر سینمایی روی پرده باز میکند و با
سازندگان آن در قالب گزارش گفتوگوهای کوتاهی میکند و بنا بر ماهیتش از تازههای
اکران و آمار فروش نیز به مخاطب خود خبر میدهد. از آنجایی که متاسفانه هنوز در
هیچ حوزهای باکسآفیس در تلویزیون ما معنا پیدا نکرده است این برنامه میتواند
اتفاق خوبی باشد.
…………
سینما و
فوتبال، هر دو پدیدهای جذاب و با مخاطبانی گستردهاند؛ البته چهبسا مخاطب سینما
از فوتبال هم بیشتر باشد چرا که بحث جنسیتی در آن به نسبت فوتبال بسیار کمرنگتر
است و اصلا وجو د ندارد. با ذکر این نکته میخواهیم پای برنامه «نود» را بهعنوان
یک برنامه تخصصی اما با مخاطب خاص و عام بهمیان بکشیم و از آن بهمثابه نمونه
اعلای برنامهسازی در تلویزیون یاد کنیم. برنامه «نود» با ۱۷ سال سابقه بدون
کوچکترین تغییری در جایگاه عادل فردوسیپور بهخوبی جای خودش را میان مخاطبان
تلویزیون پیدا کرده است. علت عمده موفقیت این برنامه بدونشک بررسی همهجانبه
موضوعات گره خورده با فوتبال فارغ از هرگونه نگاه جناحی است و عادل فردوسیپور خوب
میداند چطور میان مخاطب عام و خاص و برنامهاش تعادل ایجاد کند؛ اتفاقی که در
برنامههای سینمایی تلویزیون هیچگاه تحقق نیفتاد. بهطورکلی برنامههای سینمایی
تلویزیون در سه اصل مهم فرم، محتوا و مخاطبشناسی دچار ضعفند و آن بهوضوح نمایان
است و گواه آن جریانساز نبودن هیچکدام از این برنامهها بهمعنای واقعی کلمه
است.
سازندگان اینگونه از برنامه عادت کردهاند خودشان
را بهمعرفی فیلمهای روی پرده و درنهایت نقد آثار ساخته شده محدود کنند و نهایت
تلاششان برای ایجاد جریانسازی این است که نقدهای تندوتیز داشته باشند یا حرف
درست را آنقدر بد بیان کنند که مخالفانشان بیشتر از موافقانشان باشد و متاسفانه
هیچگونه خلاقیتی برای ساخت یک برنامه در خصوص هنر و صنعت سینما از خودشان بروز
نمیدهند. اما ضعف دیگری که به این دست از برنامهها میتوان اطلاق کرد این است که
مخاطبشناسی ضعیفی دارند و فراموش میکنند که تلویزیون رسانهای ملی است و یکی ار
اهداف آن، آگاهیبخشی و آموزش غیرمستقیم است و فارغ از مخاطب خاص با دانش سینمایی
احتمال زیادی وجود دارد تا مخاطبی علاقهمند به سینما اما با حداقل سواد برنامهشان
را نگاه کند یا اینکه آنقدر تهاجمی یا حتی منفعلانه با سینما و اتفاقات آن
برخورد میکنند که بهجای پیوند مخاطب با سینما شکاف میانشان ایجاد میشود و در
اصل بهجای آنکه شانهبهشانه سینما باشد سایهبهسایه سینماست.
ساخت مکرر برنامههای سینمایی که پس مدتی بهدلیل
عدماستقبال مردم با شکست مواجه میشوند و از روی آنتن ناپدید میشوند نسخه خوبی
برای سینما نیست و دردی را نه از سینما و نه از مخاطب عاشق سینهچاک آن درمان نمیکند؛
باید در قدم نخست گردهمایی با رویکرد ساخت برنامههای سینمایی در تلویزیون دایر
شود و با نگاهی موشکافانه و تخصصی در این امر مهم سیاستگذاری شده و چشمانداز و
هدف ساخت برنامههای سینمایی در تلویزیون و رویکرد آنها مشخص شود. بدیهی است تا
مادامی که چشم بسته جلو میرویم و صرفا بخواهیم برنامهای را روی آنتن ببریم موفق
نیستیم. وقتی بدون کمترین نگاه هنری به سینما، رنگ سیاسی و جناحی به یک برنامه
سینمایی میزنیم و آن را تربیونی برای سردادن بیانیههای دوستان سینماگر میکنیم،
طبیعتا مخاطب خسته میشود و اولین واکنشش خاموش کردن تلویزیون است. آنوقت نگوییم
چرا تلویزیون و بعد سینما مخاطب ندارد…
اگر قرار است برنامهای با چنین شکلوشمایلی و با
هدف کمک به سینما و همراهشدن با آن ساخته شود، بهتر است مدیران در انتخاب سکانداران
چنین برنامههایی وقت بیشتری بگذارند و کار را بهدست کاردان بسپارند. جای علی
معلمها، حسین پاکدلها، هوشنگ گلمکانیها و دهها تن دیگر که تسلط به کلام و
مناسبات سینما دارند در قاب تلویزیون ما بسیار خالی است.
ملیکا مومنیراد
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است