رژین دفورژ در پواتو به دنیا آمد و در موسسه های مذهبی پرورش یافت او در سال ۱۹۶۸ اولین ویراستار زن بود ولی از سال ۱۹۷۵ شروع به نوشتن کرد. کتاب دوچرخه آبی پنجمین رمان او بود که در سال ۱۹۳۸ به چاپ رسید این رمان اولین جلد از مجموعه سه جلدی وآخرین قسمت از این سری میباشد و برای سهولت در خوانش لیستی از شخصیت ها به آن ضمیمه شده است .
رژین دفورژ با نوشتن داستان «دوچرخه آبی» داستان بلند و کوتاه را عالمانه به هم میآمیزدو اولین جلد از ماجراهای «لئا دلمس» را امضا میکند.
قهرمان زیبا و سرکشی که در گردابهای داستان در حال مبارزه است. در سال ۱۹۳۹، لئا دلمس ۱۷ سال دارد. زندگی او در عطرهای سرزمین «بوردو»، روشنایی تاکستانها و محبت خانواده و اطرافیانش خلاصه میشود.
اعلام جنگ، هارمونی پایان تابستان را از بین میبرد و او را به همهمه سقوط، مهاجرت مرگ و اشغال نازیها میاندازد.
لئا مجبور به انتخابهای غیرممکن میشود. عشق و تعلیق در این رمان، تربیت احساس در زمان جنگ را نشان میدهد که موفقیتش هرگز انکار نشده است.
دوچرخهی آبی نخستین جلد یک رمان حماسی است، یک نقاشی بزرگ رومانسکی، که بین سالهای ۱۹۳۹ و دهه ۵۰ میلادی رخ میدهد.
محور اصلی داستان حول شخصیتی به نام لئادلمس میچرخدلئا دومین دختر ایزابل و پی یر است و در سال ۱۹۲۵ متولد شده است.
کشیش ناحیه وردله جسد پی یر دلمس را در گوشه یکی از کلیساهای تپه پیدا کرده بود، قلب خستهاش نصف شب از تپش ایستاده بود.
رنج وعذاب بی صدا و بی اشک لئا اطرافیانش را نگران میکرد او به طرز عجیب و غیر قابل باوری به سوگ نشسته بود.
شیوهی روایت و دیالوگنویسی پراکنده و پیچیده و آشفتگی واژه ها در متن کتاب و مستقیم نبودن خط روایت داستان مخاطب را کلافه و سردرگم میکند.
شخصیتپردازیها ضعیف و هیچ توصیفی از وضعیت و شخصیتهای داستان صورت نگرفته است .
در این کتاب ۹۰ صفحه ای حدود سی شخصیت وجود دارد علاوه بر نحوه نگارش ضعیف و حتی میتوان گفت ترجمه غیر قابل فهم ، ارتباط برقرار کردن مخاطب با داستان و شخصیتها بسیار سخت است و کتاب جذابیت چندانی ندارد مخاطب سردرگم در میان شخصیتها گم میشود و محتوای اصلی داستان را فراموش میکند.
شاید اگر انسجام بیشتری میان شخصیتها برقرار میشد و داستان به گونه دیگری روایت میشد، خواندن کتاب اشتیاق بیشتری در مخاطب ایجاد میکرد…
در بخشی از کتاب میخوانیم:
آلمانیها که در گذرگاه های مختلف خط مرزی منطقه بودند اکنون لئا را میشناختند. آنها اورا با دوچرخه آبی صدا میزدند وقتی او از منطقه آزاد با سبدی پر از میوه که روی باربند دوچرخه اش قرار داشت می آمد همیشه به سربازهای کشیک از آن میوهها میداد. اغلب اوقات زیر میوه ها نامههایی را پنهان میکرد که از پست بازمانده در سن پیر دریاک میگرفت. بعضی اوقات نامه ها را میپیچید وداخل لوله صندلی یا فرمان دوچرخه میچپاند…
لئا این گردش های داخل روستا را دوست داشت این گردشها به اواجازه میداد تا از اتمسفر مونتیاک فرار کند وضعیت پی یر دلمس فشاری که فایر برای به دست آوردن ملک وارد میِِِکرد. حضور دو افسر آلمانی و به ویژه فرانسواز که در طی دوماه خلق و خویش کشنده بود کمبود جدی پول وجود داشت روس تمام پس اندازش را به لئا داده بود قبل از رسیدن به اینجا ، لئا به عمویش لوک ، مرد پولدار خانواده مراجعه کرده بود وکیل که علاقهاش به همکاری با آلمانی ها بر هیچکس پوشیده نبود توصیه کرده بود تا ملک را به فایر بفروشد آنها با مشاجره به بحث پایان دادند.
سهیلا انصاری
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است