به گزارش صبا و به نقل از روابط عمومی خانه اندیشهورزان، بیست و یکمین نشست از سلسله نشستهای «راه نشان» با موضوع «حکمرانی هنر در دولت چهاردهم» در خانه اندیشهورزان برگزار شد.
در این نشست هادی بابایی فلاح، عضو هیئت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی، علیرضا بلیغ، معاون اندیشکده فرهنگی- اجتماعی دفتر بررسیهای راهبردی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت، وکیلی، مهراد شاهی، مهدی صالحی و داوود طالقانی، پژوهشگر علوم اجتماعی، به ارائه بحث و سخنرانی پرداختند.
مهدی صالحی با اشاره به نظام حکمرانی هنر گفت: نمیشود برای هنر و هنرمندان صرفا در یک وزارت خانه تصمیم گرفت. رویکرد حمایت کردن از یک گروه توسط وزارتخانه در برابر گروه دیگر رویکرد درستی نیست. همچنین برخی مواقع در وزارتخانهها شاهد فضایی هستیم که اشخاص درک درستی از هنر ندارند و حتی برخوردشان با هنرمندان پیشکسوت، محترمانه نیست. در فضای هنر با یک قبیلهگرایی مواج هستیم.
وی ادامه داد: متاسفانه مجموعههای اندیشهورز مطالعهای در مورد ارتباط حکمرانی با هنر نداشتند و گزارشهایی که در مورد فضای هنری کشور تولید میشود، گزارشهای امنیتیاست که برای هدف دیگر و یا مخاطب دیگری چنین گزارشی را تولید میشود.
او گفت: در فضای کشور دیده میشود که با تغییر دولتها، به بعضی گروهها سخت گرفته میشود و به بعضی نه. چنین چیزی مناسب نیست. همچنین دولت باید بداند چطور با هنرمندان برخورد و تعامل داشته باشد که فعالیت آنان، جنبههای امنیتی پیدا نکند و بتوانند بدون اینکه حواشی امنیتی پیش بیاید، فعالیت خود را داشته باشند.
پژوهشگر علوم اجتماعی در ادامه بیان کرد: در فضای خصوصی که در کشور شکل گرفته، تهیه کنندگان سینما و تهیهکنندگان موسیقی، در فضای هنری جریان سازی میکنند و میتوانند هر کسی را خواستند حذف کنند و هر کسی را خواستند اضافه کنند. در چنین فضایی بسیاری از پیشکسوتان حذف میشوند و حاکمیت نیز هیچ مسئولیت خاصی در برابر این اتفاق نمیپذیرد. باید در حوزه دیپلماسی هنر نگاه عوض شود. ما عملا ظرفیت دیپلماسی هنر را به واسطه برخی سختگیریهای امنیتی از دست دادهایم. کسانی در کشور بودهاند که ارتباطات بین المللی در حوزه هنر داشتهاند و ما آنها را راندهایم. در حال حاضر نیز کسانی هستند که به راحتی فعالیت هنری با خارج از کشور دارند و درآمد کسب میکنند و ما حتی قدرت تنظیمگری برای آنان هم نداریم. این فضا باید اصلاح شود، باید بتوانیم در حوزه هنر دیپلماسی قویتری مخصوصا با کشورهایی که به لحاظ تمدنی اشتراک داریم داشته باشیم.
صالحی در پایان اظهار کرد: همچنین باید بتوانیم با هنر زیرزمینی به نحوی برخورد کنیم که در کنار آن، بجای داشتن رفتار سلبی و قهری با هنر زیرزمینی، بستر حضور و بروز دیگر هنرمندان نیز ایجاد شود تا مخاطبان با طیف وسیعتری رو به رو شوند. مدیران هنری درکی از جریان هنری در کشور ندارند و همین باعث شده در مواقع بسیاری، مثل مسئله تتلو، ناگهان با بحران مواجه شوند.
مدیران وزارت ارشاد توانایی مدیریت حراست وزارت ارشاد را دارند نه هنر کشور!
هادی بابایی فلاح با اشاره به بی متولی بودن فضای هنر در کشور گفت: آیا در فضای حکمرانی کشور سازمانی که متولی هنر باشد وجود دارد؟ تنها یک وزارت فرهنگ و ارشاد است که در نام آن هم اثری از هنر نیست و کسانی هم که بهعنوان مسئولین هنری به آنجا رفتند، با دلخوری از آن خارج شدند. متولیان فضای هنری کشور هم به صورت کلی، نه هنرمندند نه سابقه مطالعاتی هنری دارند. ما شاهد انتخاب مدیرانی در وزارت ارشاد هستیم که در نهایت شاید توانایی مدیریت حراست وزارت ارشاد را داشته باشند، نه اینکه به شخص وزیر تبدیل شوند. چطور میشود وزیر فرهنگی را تحمل کرد که نه به شکل مبتدی هنر را میشناسد، نه یک پاراگراف در عرصه هنر نظریه پردازی کرده و نه هنرمندان قبولش دارند.
او ادامه داد: اما پیش از انقلاب، یک ویونولیست، اگرچه عضو دربار بوده، اما وزیر فرهنگ و ارشاد بوده و برای ایدهای که در هنر داشته تلاش کردهاست. پس میشود در دوره معاصر هم کسی را در سمت مدیریتی قرار داد که هم هنرمند باشد، هم هنرشناس باشد و هم برای جامعه هنری شخص قابل قبولی باشد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی با بیان اینکه ما متولیای در فضای هنری کشور نداریم افزود: سازمان رسانهای اوج، پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات داریم و یک پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی که فعالیت خاصی در حوزه هنر ندارند. پژوهشگاه فرهنگ و هنر ارتباطات یک نیروی هنری داشت که فارغ التحصیل هنر بود و به همان نیرو هم بودجهای تعلق نمیگرفت. پس در چنین شرایطی نمیتوان انتظاری در مورد ایجاد تحول در فضای هنری کشور داشت.
نمیتوان فضای روشنفکری هنر را در کشور نادیده گرفت
مهراد شاهی با اشاره به عدم وجود سیاست واحد در نسبت با هنر توضیح داد: حاکمیت یک صدای واحد نسبت به هنر ندارد و در سالهای پس از انقلاب، با عوض شدن دولتها و همچنین وارد شدن برخی هنرمندان به فضای بروکراتیک، شاهد تغییر رویکرد نسبت به هنر بودهایم. نهادهای مردمی هنر در کشورما کارکرد خود را از دست دادهاند. از این نهادها حمایت درستی نمیشود و اگر کسی هم وارد آنها میشود، افق دیدش اتصال به دستگاه قدرت و یا ورود به آن است.
وی با بیان اینکه ما نمیتوانیم فضای روشنفکری هنر در کشور را نادیده بگیریم، گفت: این جریان در دانشگاه و فضای هنری در تاریخ معاصر کشور ریشه دارد؛ اما حاکمیت با این طیف یا برخورد قهرآمیز دارد و یا میخواهد تصفیهاش کند و همین رفتار باعث میشود که چنین افرادی، به معترض یا هنرمند زیرزمینی تبدیل شوند و یا اینکه مهاجرت کنند و در خارج از کشور به فعالیت خود ادامه دهند. جریان روشنفکر چرخه اقتصادی قدرتمندی نیز دارند و میتوانند بدون اتصال به حاکمیت از پس هزینههای اقتصادی خود بربیایند. با چنین رفتاری که حاکمیت دربرابر جریان روشنفکر درپیش میگیرد، این جریان را در مقابل خود قرار میدهد و این جریان نیز از میان مردم، مخصوصا دانشجویان، اشخاص را به خود جذب میکنند و در چنین فضایی، تعریفی که از هنر ارائه میشود یک تعریف سنتی نیست، بلکه یک تعریف نخبگانی و مدرن و پست مدرن است.
او ادامه داد: از یکسو ما با نهادهای تجاری مواجهیم. در ایران نهاد هنری تجاری، مساویست با تولید هنری مبتذل. نهادهای تجاری هنر را صنعتی میبینند و چرخه اقتصادیشان در ابتذال است و چون ثروتمندند، میتوانند در خیلی از مسائل اثرگذار باشند و نهایت رویکرد کنترلی ما نسبت به این جریان ساخت ساترا و کنترل فیلیمو و نماوا و ساختارهای تنظیمگر وزارت ارشاد است که میبینیم اثر چندانی در کنترل این جریان ندارند و بنظر میرسد اگر نهاد روشنفکر باقی بماند، بهتر از آنست که نهاد تجاری قدرت پیدا کند. از سوی دیگر نهادهای دولتی هنری وجود دارند که از گفتمان ثابتی برخوردار نیستند و با رای آوردن دولت اصلاحطلب یا اصولگرا، گفتمانشان صد و هشتاد درجه متفاوت میشود. باید به جایگاهی برسیم که رویکرد فرهنگی کشور، شکل ثابتی به خود بگیرد و بتوانیم سیاستگذاریهای کلانی را در مورد هنر به طور کلی اجرا کنیم.
حاکمیت باید از هنر اصیل و سنتی کشور حمایت کند
علیرضا بلیغ گفت: باید به هنر از دید اقتصاد سیاسی نگاه کرد چراکه اقتصاد سیاسی بر فرم و محتوای هنر اثر میگذارد. پس از جنگهای جهانی، ما با صنعت فرهنگ مواجهیم که هدفش کنترل اذهان عمومیست و نکته جالب این است که کشوری که قدرتمندترین صنعت فرهنگ را دارد، یعنی آمریکا، اصلا وزیر فرهنگی ندارد.
او ادامه داد: هنر صنعتی یک ویژگی مهم پیدا میکند و آن این است که به اثر هنری به شکل یک کالا نگاه میشود. در کشورهایی که دولت خودش را پاسدار ارزشهای سنتی و اصیل میداند و میخواهد در برابر صنعت فرهنگ ایستادگی کند، داشتن وزیر فرهنگ به یک ضرورت تبدیل میشود. برای مثال موسیقی سنتی اروپا اگر یارانه دریافت نکند و از حمایت دولتی برخوردار نباشد، چیزی از آن باقی نخواهد ماند.
معاون اندیشکده فرهنگی- اجتماعی دفتر بررسیهای راهبردی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: در کشورما پس از دولت اصلاحات، فضای سینمایی بی متولی شد. فضایی که در دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد در سینما وجود داشت کمرنگ شد و سینما شکل دیگری گرفت. در فضای پیش از آن، هنر و بخصوص سینما و موسیقی، بازتاب فضای اجتماعی کشور بود و چنین فضایی ریشه تاریخی داشت و از مشروطه آغاز شده بود. هنرمندان با توجه به فضای اجتماعی کشور به تولید آثار هنری میپرداختند. در رادیو گلها، شما شاهد یک نوع یأس که پس از کودتای ۲۸ مرداد شکل گرفته بود هستید.
بلیغ گفت: در کشورهای جهان، نسبت به تهاجم فرهنگی غرب در چارچوب هنر رویکردهای مختلفی وجود دارد. برخی آن را میپذیرند و از آن استفاده میکنند. در اروپا جریان روشنفکری رشد میکند و برای خود جشنوارههایی ایجاد میکند. در کشورما نیز این رویکرد مقاومتی از پس از انقلاب وجود داشته است. در کشورما، رویکردی که نسبت به هنرمندان شکل گرفت، چندان رویکرد تعاملی نبود. البته، در بعضی مدیران شاهد چنین رویکردهایی بودیم، اما به صورت کلی چنین رویکردی وجود نداشت. اگر رویکرد تعاملی در نسبت با هنرمندان شکل میگرفت، میشد ارتباط آنان به سفارتها و کشورهای دیگر را بهتر رصد کرد و مورد کنترل قرار داد. و همچنین حاکمیت میتوانست با این تعامل، حضور خود را در فضای هنری با کیفیت بیشتر و بهتری حفظ کند. اما متاسفانه به علت اقتصاد نفتی، حاکمیت حتی به خود اجازه نمیدهد گارد امنیتی خود را باز کند و به هنر به چشم یک کالا نگاه کند. تمهیدات و سیاستهایی را بچیند که به هنرمند اجازه دهد همان اثر هنری خود را تولید کند.
وی افزود: پیش از شکلگیری وی او دیها و فضای خصوصی هنری، حاکمیت به هنر نه از حیث اقتصادی نگاه میکرد و نه برای ذات فعالیت هنری ارزشی قائل بود و رویکرد سلبی داشت. در چنین فضایی، هنرمند یادگرفت به نحوی کار کند که هم سود اقتصادی را برده باشد و هم اثری که مطلوبش است را تولید کرده باشد و عملا یادگرفت که چطور سر حاکمیت کلاه بگذارد.
او در پایان اظهار کرد: مگر غیر از آنست که وی او دیها، با اتصال به نهادهای امنیتی، توانستند به چنین جایگاهی برسند و چنین تولیداتی داشته باشند؟! نهاد امنیتی عملا به آنها اجازه فعالیت داد و چارچوبی که برایشان تعیین کرد این بود که برو هرچه میخواهی تولید کن و به شکل مستقل از صدا و سیما درآمد کسب کن، اما جایی که من از تو کاری بخواهم، باید آن را برای من انجام دهی.
در هنر کشور، به ساختار آموزشی عدالت محور نیاز داریم
داوود طالقانی بیان کرد: هنرمندان در عرصه حکمرانی هنر نظری ارائه نمیدهند. مفهوم حکمرانی هنر، مفهوم متناقضی بنظر میرسد که میخواهد هنر را کنترل کند. در طول تاریخ، شاهد این بودهایم که حکومتها با دخالت در هنر و حمایت از آن، منجر به خلق شاهکارهای هنری شدهاند و نمونه آن را میتوانیم در موسیقی قرن ۱۸ و تاریخ هنری شوروی و… ببینیم. پس وقتی در مورد حکمرانی هنر صحبت میکنیم، لزوما به منظور کنترل هنر نیست، بلکه به مفهوم مشترکی در هنر و حاکمیت اشاره میکنیم و آن خلاقیت در تولید اثر هنریست. در کشورما چه پیش و چه پس از انقلاب با مفهوم خلاقیت و اشاعه خلاقیت در اثر هنری مواجه نیستیم. پس وقتی میخواهیم در مورد هنر صحبت کنیم، باید به وجه خلاقیت هنر و همچنین حکمرانی خلاقانه دقت کنیم. کسی که در دولت بعد بر سر کار میآید اگر به همین دو مفهوم دقت کند، میتواند در کوتاه مدت نتایج ملموسی را ایجاد کند. چیزی که میتواند این خلاقیت را رقم بزند، آموزش هنر است.
وی اظهار کرد: برای آموزش هنر، نیاز به نهادی وجود دارد که آموزش هنر را به شکل عادلانه انجام دهد. ما شاهد ساختن نهادهای مختلف هنری بودهایم، اما پیش از اینها، نهادهایی بودند که رویکردشان آموزش عادلانه هنر بود و شاهدیم که این نهادها به مرور تضعیف شدند. یکی از نهادهایی که چنین رسالتی را بر عهده داشت، کانون پرورش فکری بود. کسانی مثل بیضایی و کیارستمی در همین فضا رشد و پرورش پیدا کردند اما در ادامه شاهد آن بودیم که این نهاد تضعیف شد و به محاق رفت.
او بیان اینکه یک دوگانهای در فضای هنری وجود دارد و آن دوگانه مظلومیت و مافیاست، افزود: هنرمندان مدام از مظلومیت خود میگویند و ما از طرف دیگر شاهد شکلگیری مافیا در سینما و تئاتر و موسیقی … هستیم. چیزی که میتواند این کلیشه را از بین ببرد، تقویت نهادهای عدالت محور در آموزش هنر است. باید نهادهایی که چنین رسالتهایی از قبل داشتند را تقویت کنیم.
طالقانی ادامه داد: از بعد از نیمه دوم دهه نود، شاهد حضور روز افزون فیلمهایی در جشنواره فیلم فجر بودهایم که با حمایت مستقیم دولت و بودجه دولتی ساخته شدند و قابل دفاع نیستند. گاهی اشخاصی که برای مثال در شورای فیلمنامه حضور دارند، خود پروژه برمیدارند و چنین چیزی افتضاح است. دولت با برخوردی که به شکل ایدولوژیک با آثار هنری دارد، آثار هنری را از بین میبرد. ما به جای پیگیری عدالت آموزشی در هنر، مشغول به سفارشی سازی هنر شدیم و این باعث تقویت کلیشه دوگانه مظلومیت و مافیا شد.
پژوهشگر علوم اجتماعی گفت: در فضای آموزشی کشور، مدارسی که در مقطع دبیرستان آموزش هنری با کیفیتی داشته باشند انگشت شمارند و در چند کلان شهر مثل تهران و شیراز و اصفهان وجود دارند. در فضای دانشگاهی نیز ما به درستی از رشتههای هنری حمایت نکردهایم و بسیاری از این رشتهها در مقاطع ارشد و دکترا اصلا وجود ندارند. این یعنی اینکه ما از آموزش عادلانه هنر حمایت نکردهایم. نگاه محافظه کارانهای که در مورد هنر وجود دارد، از تربیت هنرمند به خاطر خروج از کشور یا فعالیت علیه نظام میترسد و این مانع آموزش عادلانه هنر میشود. دولت چهاردهم باید با خلاقیت در حکمرانی و پیوند آن با هنر خلاقانه، به نتایج مطلوب در فضای هنری کشور برسد».
مدیران دولت بعد باید فهم هنری و فرهنگی داشت باشند
وکیلی با نقد از انتخاب مدیران فضای هنری کشور گفت: «در فضای کشور، عموما انتخابهای درستی در مورد تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد صورت نگرفته است. حتی در دولتهای اصلاحطلب نیز تصدی وزارت ارشاد بیشتر شکل دعواهای سیاسی به خود میگیرد. در چنین فضایی از طرف دیگر، کسانی به فیلمسازی و مدارس آن دعوت میشوند که اصلا مطالعات سینمایی نداشتهاند و حتی برخی از آنها تحصیلات مهندسی داشتهاند.
او افزود: در کشور ما، نیاز به یک نهاد مقتدر برای هماهنگ کردن هنرها و هنرمندان و همچنین ارتباطگیری با کشور است. در دوران پهلوی چنین نهادی وجود داشت برای هر سال برنامهریزی میکرد. برای مثال در مورد برگزاری بزرگداشتی در مورد حافظ در پاریس یا ارسال معلمان زبان فارسی به هند برنامهریزی داشت. ما نیاز به نهادی داریم که از هنر حمایت کند و به واسطه حمایت آن و حضور هنرمندان، مکاتب هنری و جریانهای هنری در داخل کشور شکل بگیرد. شاید اگر وزارتی به اسم وزارت «هنر» شکل بگیرد، موثر واقع شود.
وی با بیان اینکه در کشورما به درستی فضای آموزشیای شکل نمیگیرد، گفت: وقتی نیاز به هنرمندی در عرصهای پیدا میکنیم، شخص تعلیم دیدهای نداریم و نمیتوانیم اثر هنری با کیفیتی تولید کنیم. ما در حوزه هنرهای تجسمی، هنرمند خوبی که بتواند آثار باکیفیتی تولید کند پرورش ندادهایم. ما اگر میخواهیم برای ۱۵ سال آینده برنامهریزی کنیم، باید فضایی ایجاد کنیم که دانشآموزان از مدرسه به درستی با فضای هنر آشنا شوند و بتوانند فهم و درک و تربیت درست هنری داشته باشند.
پژوهشگر علوم اجتماعی در پایان اظهار کرد: ما در کشور کسی که تاریخ هنر ایران را به درستی و با نگاه سنتی ایرانی نوشته باشد نداریم. خب بدون چنین پشتوانههایی نمیتوان فضای درستی در هنر کشور ایجاد کرد. مدیران دولت بعدی در عرصه هنر، باید کسانی باشند که اهل فرهنگ و هنر باشند و درک و فهم هنری داشته باشند و بتوانند برنامهریزی طولانی مدتی در عرصه فرهنگ و هنر داشته باشند تا هنر در کشور مسیر تعالی و پیشرفت خود را طی کند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است