به گزارش خبرنگار موسیقی صبا، حسین ضروری از هنرمندان اصیل، حرفهای، دانشور و فروتنی است که سالهاست برای موسیقی سرزمینمان زیبایی میآفریند. کافی است سری به وبسایت رسمی این هنرمند بزنید و با گوشسپردن به آثارش، تسلط و فن بینظیر او را در اجرای زنده با دیگر خوانندگان امروزی کشورمان مقایسه کنید؛ زیرا همگان میدانیم که هنر، محک و توانایی نهایی هر خواننده یا نوازندهای در اجرای زنده اتفاق میافتد.
این خواننده، نوازنده، آهنگساز و رهبر ارکستر ششم آبانماه سال ۱۳۶۴ در محلۀ فلاح، از مناطق جنوب شهر تهران و در خانوادهای فرهنگی دیده به جهان گشودهاست. اصالت حسین ضروری مربوط میشود به شهر «زنوز» که در استان آذربایجان شرقی واقع شده؛ با این حال پدر و مادر وی نیز متولد شهر تهران بودهاند. او در جشنوارههای معتبر هنری در زمینۀ آهنگسازی جوایز گوناگونی را بهدست آورده است و همچنین با همراهی ارکستر و گروه کُر خود (ارکستر و گروه کُر آوای شفق) کنسرتهای متعددی را در شهر تهران در سالنهایی همچون تالار وحدت، تالار رودکی، ایوان شمس، تالار اندیشۀ حوزۀ هنری، ارسباران، تالار محک و… برگزار کردهاست. ارکستر و گروه کر آوای شفق که در سال ۱۳۹۱ با سه عضو توسط حسین ضروری بنیان گذاشته شده، امروزه یکی از بزرگترین ارکسترهای کشور بهحساب میآید و نوازندگان مطرحی در آن فعالیت دارند.
در ادامه، گفتوگو با این هنرمند مطرح را میخوانیم:
* به نظر شما چه عواملی یک ترانه را متفاوت و اثرگذار میکند؟
زمانی که متن ترانه به شیوهای گفته شده باشد که بتواند با احساسات شنونده همسویی ایجاد کند، مخاطب را جذب خواهد کرد. محتوای ترانه باید حاوی لحظات خاص و درخشان باشد و از جملات تکراری که فقط قافیه را جور میکند پرهیز شود. همچنین آهنگسازی نیز باید براساس محتوای ترانه انجام پذیرد، تأکیدها و نقاط اوج و فرود را رعایت کند تا متن ترانه را قابللمس سازد. آهنگسازیِ کار، نباید پیچیده و پیشبینیناپذیر باشد تا شنونده بتواند بهواسطۀ روانبودن ملودی با آن همخوانی کند. این موضوع باعث ثبت بهتر ملودی در ذهن مخاطب میشود. ما با بررسی قطعات ماندگار این را درخواهیم یافت که غالب ترانههای ماندگار از آهنگسازی روان و سادهای برخوردار بودهاند. در یک کلام، به عقیدۀ بنده رسالت هنر انتقال درستِ مفهوم و احساس است و اگر اثر هنری با رعایت اصول فنی، هنری و روانشناختی تولید شده باشد میتواند بر ذهن مخاطب تأثیر بگذارد.
* بهتر است گذری نیز به فعالیتهای حرفهای شما بزنیم. شما چند سال پیش در مصاحبهای گفته بودید که شرایط انتشار آلبوم برایتان فراهم نشدهاست. الان چطور؟ بالاخره توانستید آلبومی منتشر کنید؟
در سالهای اخیر آثار متعددی را ساختهام اما هنوز هیچکدام منتشر نشدهاند. در بازار موسیقی کنونی، اینکه یک اثر به نحوی منتشر شود که بتواند در رقابت بین سرمایهها به گوش مخاطبان خود برسد، هزینههای بسیار بسیار گزافی را دربردارد که شخص بنده حتی یکصدم این سرمایه را ندارم و همچنین حاضر به همکاری با سرمایهگذاران غیرهنری نیز نیستم که صرفاً هدفشان بازگشت سریع سرمایه است و اهمیتی برای ارزش هنری آثار قائل نیستند. در دوران کنونی رقابت بر سر ساخت یک اثر ماندگار هنری نیست، بلکه رقابت در میان سرمایهدارهای بزرگ برای تبلیغ آثار فستفودیِ ساختهشده و درنهایت برگزاری کنسرتهای متعدد است تا هرچه سریعتر به سودهای میلیاردی خود دست یابند و بدیهی است که این آثار ساختهشده نیز بعد از چند ماه فراموش خواهند شد. در این میان انتظار مخاطب است که روزبهروز مجبور است پایین و پایینتر بیاید.
* شما در بحث تدریس چه مواردی را حین آموزش در نظر میگیرید؟
در این زمینه اجازه بدهید به نکتهای اشاره کنم که کمتر به آن اهمیت داده شده و در عمده مباحثات به آن توجهی نمیشود. نکتۀ مهمی که در امر آموزش اهمیت دارد این است که مدرس در کنار سواد کافی و بهروزشده در زمینۀ رشتۀ مربوطه، باید تا حدودی به کلیات علم روانشناسی نیز مسلط باشد تا بتواند با هر هنرجو ارتباطی درست برقرار کند. من در این ۱۸ سالی که تدریس کردهام موارد بسیار متنوع و وسیعی را از لحاظ خلقی در هنرجویان دیدهام. برای نمونه یک مدرس باید بداند که اگر هنرجویی ADHD دارد نباید او را حواسپرت خطاب کند، بلکه آن هنرجو از نداشتن تمرکز رنج میبرد و روش کار با او کمی متفاوت است. یا اگر هنرجویی دچار مشکل «بایپولار» یا همان «منیک دپرشن» است درنتیجه او در دوران «مانیا» بسیار باانگیزه است و تمریناتش را بهدرستی انجام میدهد و در دورانی دیگر افسرده، بیانگیزه و ناامید است. مدرس باید منشأ مشکل را بداند و بهعنوان مثال به او نگوید که «اخیراً تنبل شدهای». او تنبل نشدهاست؛ فقط در بخش پایینی مود خود قرار دارد.
همچنین یک مدرس باید از رفتار تند، تحقیرآمیز و سلطهجویانه بپرهیزد. آن هنرجو خود با پای خود و از روی اشتیاق و هزاران آرزو به مدرس رجوع کردهاست و قرار نیست با او طوری رفتار کنیم که از علاقهاش صرفنظر کند. من همیشه این را تذکر میدهم که اگر نمیتوانیم هنرجویی را به رشتهاش علاقهمندتر کنیم، حداقل تلاش کنیم تا آن علاقۀ اولیهاش را با رفتارهای ناصحیح و غیرروانشناسانه از بین نبریم.
* هنرمند واقعی کیست و چه ویژگیهایی دارد؟
در تعریف کلاسیک، هنرمند فردی است که در یکی از زمینههای هنری دست به آفرینش اثر میزند، اما به عقیدۀ من هنرمند جایگاه والاتری از این تعریف دارد. هنرمند فردی است که در کنار تسلط بر نکات فنی یک هنر میتواند احساس خلق کند، میتواند تأثیر بگذارد و الهام بخش باشد. شخصیت و جهانبینی یک هنرمند در اثرش تجلی مییابد و مخاطبان، او را با آثارش میشناسند. به عقیدۀ من، هنر خاصیت پالایشگری دارد و ابتدا باید توانسته باشد تأثیرش را بر خود آن هنرمند گذاشته باشد. هنرمندی که دارای صفاتی همچون حسادت، بیرحمی، بدخواهی و بداخلاقی است را نمیتوان هنرمند نامید. کسی که همواره در فکر رقابت است، کسی که از کوچکشمردن هنر دیگران لذت میبرد، کسی که فخر میفروشد و خود را مرکز جهان میداند، کسی که تمام تلاشش رسیدن به شهرت و دیدهشدن است، هنرمند نیست؛ به عقیدۀ من او یک کارگر هنری است. در بهترین حالت، او فقط فن را میداند و از محتوا بیبهره است. چنین افرادی الهامبخش نخواهند بود و ماندگار نخواهند شد. هنرمند باید همواره در این تلاش باشد تا صفات والای انسانی را در خود رشد دهد تا در معرض الهام قرار بگیرد.
به عقیدۀ من بخش عمدهای از پروسۀ خلق اثر هنری همین مقولۀ الهام است. گویی هنرمند لحظهای از جهان مادی خارج میشود و جریانی ناب را تجربه میکند؛ سپس دانش فنی خود را به آن میآمیزد و اثری خاص آفریده میشود؛ همچنین یک هنرمند نباید از تأثیر مثبت سایر رشتههای هنری بر رشتۀ هنری خود غافل شود. یک فیلمساز بهتر است نقاشی کرده باشد، یک نقاش بهتر است کمی عکاسی نیز بداند و همۀ آنها بهتر است ساعتها در معرض موسیقی خوب قرار گرفته باشند.
***
یادداشت خبرنگار: اینبار گفتوگو را، باری دیگر مرور کردم و ناخودآگاه به یاد گفتههای استاد بهرام بیضایی در فیلمنامۀ وزین «طومار شیخ شرزین» افتادم که میگوید: «تا سالهای سال علم چند کلمه بیشتر نبود و من به تو میگویم که آن علم هم نبود. خردمند میداند که این جهالتی است حفاظتشده. جز شمشیر چیست برهان شما برای حبسی که من در آنم؟ بدانند که مردمان همه یکساناند و از تغلب (چیرگی) روزگار است که برخی صدر مینشینند و برخی ذیل. و بدان که دنیا به دست اوباش است و نیکان به گناه لیاقت میمیرند. (فریاد میکند) تو را خدا به دنیا میآورد، ولی کُرنش به اوباش زنده نگه میدارد.»
پریسا اسماعیلینیا
9 comments