به گزارش صبا به نقل از روابط عمومی موزه سینما، همایون اسعدیان با بیان اینکه در احمدآباد اصفهان به دنیا آمده است، گفت: تا سن هفت سالگی در اصفهان زندگی کردم اما بعد از آن به دلیل اینکه پدرم کارمند بود از اصفهان به تهران آمدیم و بقیه عمرم را در تهران گذراندم.
وی با بیان اینکه هیچ وقت تصور نمیکرده وارد سینما شود، افزود: کلاس دوم دبیرستان بودم دوستی داشتم که بعد از زنگ مدرسه به کتابخانه کانون پرورش فکری به کلاس فیلمسازی میرفت با او همراه شدم و با وارد شدن به این کتابخانه ، مسیر زندگیام عوض شد.
اسعدیان درباره همکاریاش با مسعود کیمیایی توضیح داد: یادم میآید در در یک تابستان مسعود کیمیایی میخواست فیلم «سفر سنگ» را بسازد اسفندیار منفردزاده در کانون پرورش فکری رئیس بخش فیلمسازی بود و من در آن زمان هنرجو بودم. به او گفتم من را سر فیلم کیمیایی ببرد و او گفت فردا بیا دفتر آریانا فیلم و در آنجا با امیرفرخ تهرانی که طراح صحنه فیلم بود آشنا و دستیار طراح صحنه و لباس فیلم کیمیایی شدم.
اسعدیان ادامه داد: یادم میآید زمانیکه فیلمبرداری شروع شد با امیرفرخ تهرانی بحثم شد و به او گفتم دیگر کار نمیکنم و میروم، او هم قبول کرد. به دستیار یک مسعود کیمیایی هم این موضوع را گفتم. مسعود کیمیایی شنید و از من مشکل را جویا شد. در نهایت من به گروه او پیوستم و دستیار سه کیمیایی شدم یعنی زیردست نصرت کریمی و محمد تراب نیا که آدمهای بسیار شریفی بودند.
وی درباره فعالیتش در حوزه عکاسی نیز توضیح داد: بنیاد سینمایی فارابی آرشیو عکسی از هنرمندان تهیه می کرد و من دوستی در آنجا داشتم که از من خواست تا عکس هنرمندان را بگیرم. ناصر براهیمی عکاس بسیار خوبی بود و عکاسی فیلم انجام میداد که از دوستان بسیار خوب من بود هرجا برای عکاسی فیلم میرفتم با اینکه از عکسهایم خوششان میآمد و تعریف میکردند اما میگفتند سابقه عکاسی فیلم ندارم. برای فیلم «دبیرستان» به ناصر براهیمی پیشنهاد همکاری برای عکاسی داده بودند و او به خاطر اینکه سرش شلوغ بود، نپذیرفت و من را معرفی کرد. به دفتر ایران میلاد برای فیلم دبیرستان رفتم که در آنجا رسول صدرعاملی، فریدون جیرانی ،بیژن امکانیان و احمد امینی (دستیار کارگردان) و علی اکبر صادقی (کارگردان) نیز کارگردان فیلم نیز حضور داشت. آنها آلبوم عکسهای من را دیدند و خوششان آمد اما گفتند عکاسی فیلم فرق میکند و ما به خاطر تضمین آقای براهیمی با شما کار می کنیم. بدین شکل عکاس فیلم «دبیرستان» شدم. برای فیلمبرداری فیلم به ساری رفته بودیم سه چهار روز از فیلم گذشته بود که فریدون جیرانی از من خواست برای چاپ چند عکس به تهران بروم. میدانستم میخواهند عکسهای من را ارزیابی کنند. به تهران آمدم عکس ها را بزرگ چاپ کردم و زمانیکه عکسها را دیدند خیالشان راحت شد.
این کارگردان در ادامه بیان کرد: زمانیکه در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودیم تصور میکردیم نسل ما قرار است سینمای ایران را متحول کند و فکر میکردیم قبلیها باید بروند و ما وارد شویم. سالها طول کشید تا متوجه شدم که کات وجود ندارد و نسلها قطع نمیشوند تا نسل بعدی بیاید بلکه داخل هم ادغام میشوند و به نسل بعدی می پیوندند.
وی با بیان اینکه فیلمنامه «مرد آفتابی» را همراه با حمید جبلی نوشته است، گفت: اکبر عبدی از حضور در این فیلم با توجه به حضور حمید جبلی بسیار استقبال کرد و فاطمه معتمدآریا هم که از کودکی با جبلی دوست بودند حضور در این فیلم را پذیرفت و یک گروه صمیمی دور هم جمع شدند تا فیلم «مرد آفتابی» در سنگاپور ساخته شود. «مرد آفتابی» فیلم مفرح خوبی بود و باعث شد تا مسیر من در سینما از نیش جدا شود و کسی دیگر به من نگفت فیلمی مانند نیش بسازم.
اسعدیان درباره فیلم «آخر بازی» نیز گفت: این فیلم یکی از فیلمهای خوبی است که ساختم و به شدت آنرا دوست دارم زیرا فیلمی بود که برگرفته از دوستان اطرافم ساخته بودم ، و حرف و حسش، حرف خودم بود. یادم میآید فیلم در ۱۱ رشته کاندید شد اما همراه با فیلمهایی مثل سگ کشی و باران بود به همین دلیل طبیعی بود که شانس کمتری داشته باشد.
وی خاطرنشان کرد: قبل از اینکه فیلم سینمایی بسازم با تهیه کنندگی منوچهر محمدی پنج مستند برای شبکه شاهد درباره خانواده شهدای اطراف روستاهای اصفهان ساختیم. با منوچهر محمدی سوار یک آمبولانس میشدیم و به روستاها میرفتیم. با ۶۰ خانواده شهدا گفتگو کردیم از بین آنها پنج تا را انتخاب کردیم و ۵ فیلم مستند داستانی درباره آنها ساختم.
اسعدیان درباره فیلم «طلا و مس» نیز گفت: این فیلم در گیشه فروش خوبی داشت و یکی از پرفروش ترین فیلمها در شبکه نمایش خانگی بود. یادم میآید زمانیکه این فیلم در جشنواره ونکوور کانادا نمایش داده شد در یک ربع اول نمایش فیلم در سالن احساس میکردم که شاید به خاطر طلبه بودن مورد نقد قرار بگیریم اما وقتی ۲۰ دقیقه از نمایش فیلم گذشت تصورها بر این شد که دارند فیلمی عاشقانه میبینند و باعث خوشحالی من بود.
وی با اشاره به داشتن مشاور برای نقش طلبه فیلم « طلا و مس» بیان کرد: دوست بسیار عزیزی را از قم که آقای رضاداد به من معرفی کرده بود که برای مسائل طلبهها به من مشاوره بدهد. یادم میآید زمانیکه خانه سید رضا را می خواستیم بسازیم به طراح صحنه گفته بودم خانه را بچیند و از دوست طلبهمان که از قم میآمد خواستم نگاه کند و هرچه به خانه یک طلبه شباهت ندارد بگوید که او به خوبی ما را راهنمایی کرد. به طراح صحنه هم گفته بودم هیچ مخالفتی با او نکند و هرچه او میگوید، انجام بدهد. تمام نیروهایمان را به کار گرفته بودیم تا یک تصویر واقعی سالم ایرانی را نشان دهیم که نتیحه خوبی به دنبال داشت.
اسعدیان ادامه داد: «بوسیدن روی ماه» سختترین فیلمی است که من ساختم و به مراتب از «طلا و مس» هم سخت تر بود.
اسعدیان درباره بسته شدن خانه سینما نیز خاطرنشان کرد: بسته شدن و بازشدن خانه سینما در تاریخ سیاسی ایران یک استثنا است که آن را ببندند و یک نهاد مدنی با همه اعضا و انبوهی از اهالی سینما آنچنان پشت این قضیه بایستند که دو سال بعد در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۲ حداقل ۴ کاندید ریاست جمهوری شعار تبلیغاتی شان بازشدن خانه سینما باشد. با افتخار میتوانم بگویم در فعالیتهای صنفیام از کسانی بودم که در این تلاش سهم داشتم.
وی یادآور شد: من معتقدم ما تا زمانی میتوانیم کار کنیم که بتوانیم به روز باشیم و با زمانهمان همراه باشیم . ما بازنشستگی نداریم و بازنشستگیمان زمانی است که ذهنمان از زمانهمان عقب بیافتد.
اسعدیان در پایان یادآور شد: وقتی نسل جوان خلاق باسواد که بیشتر از من فیلم میبیند میآید من یا باید بروم یا باید خودم را به روز نگه دارم. هر سال در جشنواره فیلم فجر چند کارگردان جوان معرفی میکنیم. نمی گویم هر سال یکی مثل اصغر فرهادی یا سعید روستایی پیدا میکنیم اما کارگردانهای بسیار خوبی هر سال معرفی می شوند که آثار خوبی از خود به یادگار گذاشتند.
موزه سینمای ایران به عنوان مجموعهای فرهنگی و تاریخی که راوی سیر تاریخ و تحولات سینمای ایران است خود را موظف میداند نظرات و دیدگاههای سینماگران و بازیگران باتجربه و پیشکسوت را جمع آوری کرده تا نسلهای آینده با نگاه و مسیر زندگی حرفهای و نحوه خلق وشکل گیری آثار هنرمندان و صاحب نظران هنر سینما آشنا شوند.
انتهای پیام/
There are no comments yet