به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری صبا، محسن سوهانی مدیرکل هنرهای نمایشی رادیو و مدیر رادیو نمایش در گفتگوی رادیویی با برنامه «پرانتزباز» رادیو نمایش گفت: برخی معتقدند مدیران فرهنگی ما بیسواد هستند؛ این حرف کلیگویی، برچسب زدن و دوقطبیسازی است که به هیچ وجه خوب نیست. به نظر من همان قدر که سینماگران و عوامل تولید یک سر ضلع اثر هستند بدون شک نباید از نقش مدیریت و نظارت نیز در فرآیند تولید محتوای فرهنگی غافل شد.
او افزود: من به عنوان محسن سوهانی که سالهای سال سابقه کار مستندسازی و فیلمسازی در داخل و خارج از کشور را دارم و مدیر فرهنگی و رسانهای در حوزههای داخلی و برون مرزی بودهام، اگر روزی بتوانم برای خود سانسورچی خوبی، به معنای دقیق کلمه، شوم آن را نقطه اوجی در کارنامه کاری خود میدانم. شاید این تعبیر عجیب به نظر برسد اما اگر توضیح دهم جا میافتد که چرا این حرف را میزنم.
سوهانی توضیح داد: وقتی از سانسور حرف میزنیم از آن با یک بار منفی یاد میکنیم؛ یکی از دلایل این مساله تجربیات دهههای ۶۰ و ۷۰ شمسی و در مواجهه با برخی پدیدههای فرهنگی مثل ویدیو یا ماهواره است. آن زمان انقلاب ما نو پا بود و این پدیدهها هم بلاتکلیف بودند ولی امروز باید نگاه علمی و تخصصی داشته باشیم. لازم است مطالعه کنیم و بار حقیقی کلمهها و معانی را دریابیم. censere قدمت کلمه سانسور که بر گرفته از ریشه لاتین دارد به یونان و روم باستان میرسد، محلی که اصلا تئاتر و مقولاتی چون دموکراسی و حکمرانی به معنای نوینش در آن جا شکل گرفت. درواقع سانسورچی یک مقام فلسفی شامخ در وزن امثال ارسطو و افلاطون بود که وظیفه نظارت و کنترل موازین جامعه را برعهده داشت.
مدیر رادیو نمایش عنوان کرد: سانسور به معنای کنترل است و فرهنگستان خودمان معادل آن کلمه بررسی یا بازکاوی را جایگزین کرده، درنتیجه سانسور لازم است. اینجا بحث فلسفه هنر از ارسطو و افلاطون تا هگل و هیوم و نیچه است. حتی نمایشنامهنویسانی مثل سنهکا، ماکیاولی، اشیل و روسو و سارتر و دیگران داشتیم که در این باره بحث کرده و نوشتهاند، موضوع آنها بررسی رابطه بین اخلاق با هنرهای نمایشی بوده است چراکه این حوزه قطعا در فرهنگسازی و فرهنگ عمومی جامعه تاثیر دارد.
سوهانی ادامه داد: در این بحث چند کلید واژه مبنایی وجود دارد که باید دربارهاش بحث خیلی دقیقی داشته باشیم؛ اولین مساله قانون است که از آن عبور میکنم چراکه به نظر من همه معتقدیم قانونمندی لازم است و جای بحث ندارد. اینکه بگوییم هرکس کار خودش را بکند و با دیگری کاری نداشته باشد نمیشود و هیچ جای دنیا مصداق ندارد، اتفاقا کشورهای پیشرفته ضابطهمندتر و قانونمدارتر عمل میکنند. بعد از آن به امر اخلاق میرسیم؛ فلسفه اخلاق در دنیا محل بحث جدی است به عنوان مثال میگویند میخواهیم قانونگذاری کنیم، مبنای این قانون چه چیزی باید باشد؟ مبنایش آموزههای دینی باشد یا نظر اکثریت یا چه؟ در فرهنگ لیبرالیستی و جوامع دموکراتیک میگویند نظر اکثریت مثلا آدمخواری یا هرزهنگاری امری مذموم است حال اگر در جامعهای اکثریت با این موارد موافق باشند آیا این قانون درست است؟!
وقتی ما میگوییم سانسور همه فکر میکنند مساله سیاست است
او تاکید کرد: وقتی ما مقولهای به نام فرهنگ و هویت ملی داریم دیگر نمیتوانیم دم از نسبیگرایی و بلاتکلیفی بزنیم یعنی جهتی داریم و امر اخلاقیمان با همین معنا پیدا میکند. وقتی ما میگوییم سانسور همه فکر میکنند مساله سیاست است درصورتی که بخش عمده دغدغه ما در این باره دغدغه فرهنگی است؛ آنچه فرهنگ اصیل ایرانی است و به هویت ما معنی میدهد نه اینکه صرفا مذهب باشد اما مذهب هم زیر شاخه این هویت ملی است.
مدیر رادیو نمایش خاطرنشان کرد: اصولا بحث نسبت توسعه با تکنولوژی در فرهنگ و رسانه مقولهایست که باید ساعتها دربارهاش مطلب نوشت و حرف زد. در ادامه با اشاره به بخشی از تاریخ معاصر توضیح میدهم که چرا سانسور به جا و درست امری لازم است. البته توضیحات من به معنای سطحی نیست که فکر کنیم آدم خودرایی نشسته است و بنا به سلیقه شخصی میگوید این خوب است و آن بد. ما برای اینکه به گفتگوی سازندهای برسیم باید پیشفرضهایمان را پاک کنیم و با نگاه جامع الاطراف ۳۶۰ درجه و جهان شمول بایکدیگر صحبت کنیم. دغدغه فیلمساز قابل درک است اما به همان میزان اگر قائل به محوریت علم و تخصص باشیم، خصوصا در دنیای امروز که از مدرنیته و پست مدرنیسم هم گذر کرده و شبکهای و وب محور شده تا حدی که تمام معادلات زمینههای مختلف از جمله رسانه دگرگون شده است، تخصص میان رشتهای لازم است نه تخصص تک ساحتی. شخصی که در جایگاه اعمال سانسور قرار میگیرد و فضای فرهنگی را مدیریت میکند باید حتما دانش- مهارت میان رشتهای داشته باشد.
این مدیر رادیویی اظهار کرد: در جایگاه بعد بحث تاریخی را بررسی میکنیم؛ از نظر من مهمترین مساله کشور ما از دوران قاجار تانون، به ویژه در حوزه مطالعات فرهنگ و رسانه، مساله رشد و توسعه نامتوازن است به این معنا که از یک طرف نباید با تکنولوژی های نوظهور ضدیت داشته باشیم و از طرفی هم نباید دست بسته مقهور فرهنگ سوار بر تکنولوژی وارداتی شویم. از اهالی جنوب شرق آسیا به ویژه ژاپن که تحولات توسعه طلبانهاش در عصر میجی هم عصر دوره قاجار در ایران بوده است تا اعرابی که سدههاست برخی از ما تمسخرشان میکنند، همگی توانستهاند الگوهای پیشرفت و توسعه را از فرنگ بگیرند و با فرهنگ و اصالت خود بیامیزند، جز ما مردم مرز ایران زمین! چرا؟! چون محوریت با یک جریان خودباخته و سطحینگر به نام روشنفکری بوده است!
او ادامه داد: آغاز جریان تحول خواهی و تجددطلبی در ایران به زمان عباس میرزا برمیگردد که به عنوان یک شاهزاده دغدغهمند و جزو معدود رجال سیاسی آگاه دوره قاجار، تصمیم میگیرد محصلانی را برای یادگیری علوم و فنون مدرن به خارج از کشور اعزام کند. مجتبی مینوی اسم اولین گروه از این محصلان اعزامی را کاروان معرفت است اما بنده به آن میگویم کاروان بیمعرفتی چراکه خروجیاش شد عدهای منورالفکر خودباخته که به غلط تصور کردند برای پیشرفت باید از فرق سر تا نوک پا غربی شد.
در حوزه فیلم و سریالهای شبکه نمایش خانگی با مساله تقلید صرف مواجهیم
مدیر رادیو نمایش عنوان کرد: در حال حاضر در حوزه فیلم و سریالهای شبکه نمایش خانگی با مساله تقلید صرف مواجهیم. در فضای هنری یک تکنسین داریم و یک مولف، باید بین این ۲ تفکیک قائل شویم. تکنسین فقط بیننده است و از فرم آثار غربی تقلید میکند که درنتیجه بر فرهنگ اثر سوء میگذارد اما مولف از دانش- مهارت میان رشتهای برخوردار است به عنوان مثال در برنامه هفته پیش ما به داریوش مهرجویی گفته شد که اقتباس میکنی، او پاسخ داد خیر، اقتباس یعنی صد در صد الهام گرفتن اما من به نوعی تسخیر میکنم و درست هم میگوید. در حوزه هنرهای نمایشی کلیدواژهای به نام آداپتاسیون داریم که میتوان به بومیسازی ترجمهاش کرد. سینماگران مولفی چون مهرجویی اقتباسهایشان را ایرانیزه میکنند مثلا فیلم سینمایی «پری» اگرچه از آثار نویسنده آمریکایی سلینجر برگرفته شده است اما مهرجویی آن را را با عرفان شرقی و ایرانی درآمیخته و بیننده یک اثر ایرانیزه شده را میبیند، اینجاست که نقش مولف معنا پیدا می کند.
سوهانی تصریح کرد: مرحوم شهید آوینی نقدهای بسیار درستی به جریان ناقص روشنفکری در ایران داشته است مثلا آنجا که در شرح احوالش از راهی طی شده میگوید که «تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفتهام، موسیقی کلاسیک گوش دادهام، ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام، ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوز را بیآنکه آن زمان خوانده باشم طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند عجب فلانی چه کتابهایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد… اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شدهام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقا بپذیرم که تظاهر به دانایی هرگز جایگزین دانایی نمیشود و حتی از این بالاتر دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمیآید. باید در جستجوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت و در نزد خویش نیز خواهد یافت…»
مدیرکل هنرهای نمایشی رادیو افزود: مولوی بیت جالبی دارد که میگوید خلق را تقلیدشان بر باد داد/ ای دو صد لعنت بر این تقلید باد… مشکلی که ما داریم این است که هنرمندان ما بیش از اینکه مولف باشند تکنسین هستند؛ این کار را خراب میکند و آسیبهای جدیای را به وجود میآورد. در سطوح آموزشی و خصوصا دانشگاهی باید به فکر تربیت نیروهایی باشیم که دانش- مهارت توامان و تخصص میان رشتهای داشته باشند یعنی اینکه بتوانند نقش بومیسازی و سازگارسازی را خوب ایفا کنند تا تکنولوژیهای برآمده از غرب را به نفع فرهنگ ایرانی تسخیر کنند نه اینکه فرهنگ ایرانی را فدا کنند.
او تاکید کرد: از سوی دیگر ما به یک سازمان قانونگذار و ناظر هم نیاز داریم و به این دلیل تاسیس ساترا یا سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر از طرف صدا و سیما اقدامی کاملا هوشمندانه، تخصصی، درست و به جا بوده است کمااینکه اگر دنیا را هم ببینیم کشورهای مختلف سازمانها و نهادهای این چنینی دارند مثلا ایالت متحده آمریکا که کمیسیون ارتباطات فدرال دارد و یا کانادا کمیسیون ارتباطات راه دور رادیو و تلویزیون را دارد و کشورهای دیگر هم به همین ترتیب.
دغدغه ما، دغدغه فرهنگ و هویت و اصالت ایران زمین است
مدیر رادیو نمایش مطرح کرد: اتفاقا از دوران بعد از قاجار و اوایل پهلوی نیز نهادهای نظارتی مهمی مثل سازمان پرورش افکار وجود داشت منتها آنها به جای آنکه دغدغه فرهنگ داشته باشند دغدغه سیاست داشتند مثلا ابلاغ میکردند کلمه شاه نباید به تنهایی در هیچ نمایشی به کار رود و حتما باید با القاب ملوکانه همراه باشد اما دغدغه ما، دغدغه فرهنگ و هویت و اصالت ایران زمین است که هم شامل مذهب و هم سبک زندگی و هم موضوعات ارزشمند دیگر است و نباید اجازه بدهیم که برخی تولیدات زخمهای کاری بر پیکر فرهنگ و هویت ایرانی ایجاد کند.
سوهانی گفت: فرهنگ پدیدهای سیال است و نسل به نسل عوض میشود، پدیده اختلاف نسلها طبیعی است اما متاسفانه در جامعه ما در دهههای اخیر شکاف عمیقی بین نسلها ایجاد شده است که بخشی از آن به دلیل نبود سانسور و کنترل به معنای درست بوده که باعث شده است فرهنگ ما به سوی زوال پیش رود.
مدیر رادیو نمایش بیان کرد: درواقع منظور من به این معنا نیست که جهتدهی خاص فکری دهیم بلکه هر کاری در جایگاه خودش انجام شود اما از موازین اخلاقی و فرهنگی که عرف جامعه ایرانی است، خارج نشود به عنوان مثال سریال نمایش خانگی «زخم کاری» را به مثابه مشتی نمونه خروار و سمبلی از جریان سر منشا آن که سالهاست بر فضای هنری خصوصا ادبیات داستانی دهههای اخیر سیطره یافته است، باید هم آن را چون اسمش زخمی کاری بر پیکر رنجور فرهنگ و اخلاق ایرانی تعبیر کرد. برخی از دوستان فضای سیاه حاکم بر سریال را ذات شکلگیری درام تلقی میکنند که از دید منطق تخصصی اشتباه محض است. اتفاقا بن مایه دراماتیک رمان و سریال یک کشمکش شکسپیری است و از مکبث اقتباس شده منتها در سبک و سیاقش،به جای این که مطابق با چهارچوب فرهنگی و موازین اخلاقی ایرانی آداپته شود طبق فضای غربی پردازش شده است چرا؟! چون تیم تکنیسین سازنده بیش از این که دغدغه جریان اصیل هویت، فرهنگ و اخلاق ایرانی را داشته باشند، تحت تاثیر جریان سریالسازی غربی، شبکه و آثار هنجارشکن است.
مدیر کل هنرهای نمایشی رادیو در پایان تصریح کرد: سالها پیش از رواج اصطلاحاتی چون دانش- مهارت یا علوم میان رشتهای در فرهنگ ایرانی کلیدواژهای به نام حکیم داشتهایم؛ شخص دانشمندی که هم زمان در علوم و فنون مختلف از ریاضیات و نجوم و فلسفه گرفته تا عرفان و شعر و ادبیات تبحر داشته است. ستارگان آسمان ایران زمین و حتی جهان همینها بودهاند. به اعتقاد من این روزها باید در مقابل جریان ناقص، سطحینگر و خودباختهای که برچسب روشنفکری به خود گرفته است، قرار گیریم و زمینهای را احیا کنیم که تولیدات فرهنگیمان با عمق بیشتر دانش بنیان و اثربخش شوند.
انتهای پیام/
There are no comments yet