به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری صبا، محسن محمدی منتقد تلویزیون در یادداشتی به سریال «عطر گل یاس» به کارگردانی بهمن زرینپور که به تازگی روی آنتن شبکه آیفیلم رفته است، پرداخت.
متن این یاداداشت را در زیر میخوانیم: «مرحوم بهمن زرینپور کارگردانی قدرنادیده و مهجورمانده است. این نویسنده، کارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون ایران کارنامه هنری وزین و البته کمی عجیب و غریب دارد که مورد بحث ما در این یادداشت نیست. زرینپور چند سریال را برای تلویزیون نوشته و کارگردانی کرده است که ۲ سریال برای ماندگاری و جاودانگی نام او در حافظه مخاطبان پر شمار قاب کوچک کفایت میکند. از ساخت سریالهای «عطر گل یاس» و «آوای فاخته» بیش و کم سه دهه میگذرد؛ اما این آثار نمایشی نه تنها در دوره و زمانه خود جزو پربینندهترینها بودند که با گذشت زمان، گرد کهنگی به چهرهشان ننشسته و همچنان جذاب و دیدنی به نظر میرسند.
«عطر گل یاس» سریالی ساده و صمیمی و البته جذاب است. به تعبیر بهتر، یک سریال کاملا مردمی است که قصهاش از دل مردم میآید و قهرمانانش همه متعلق و برخاسته از همین جامعه. مخاطب نه فقط قصه سریال را میپذیرد و با آن ارتباط برقرار میکند که قهرمانان و حتی ضدقهرمانانش را باور دارد و برایش ملموس هستند. برگ برنده اثر به یاد ماندنی بهمن زرین پور، همین سادگی و صمیمیتی است که در روح کار جریان دارد و به بیننده منتقل میشود.
بهمن زرینپور در مقام نویسنده سریال، ۲ خانواده متعلق به ۲ خاستگاه متفاوت از جامعه را رو در روی هم قرار میدهد. ۲ برادر که روزگار میانشان جدایی افکنده، حالا و در پیرانهسری قصد تجدید دیدار و مودت دارند و برادر بزرگتر که به طمع مال دنیا از خانواده پدری و برادر کوچکتر بریده، درصدد جبران مافات است. طبیعی است که خانواده برادر بزرگتر که اکنون مرد متمولی است، این پیوند دوباره را برخلاف منافع خود بدانند و آن را برنتابند، خاصه که حالا یک ناخواهری هم دارند که به اندازه آنها ارث و سهم میبرد و داشتههایشان را باید با او تقسیم کنند. در اینجاست که نزاعها و اختلافها گلدرشت میشود و از لفافه تعارف و ملاحظه بیرون میزند. دو برادر، محمود و عباس که یکی مَلاک بزرگی است و دیگری هنرمندی قلمزن، به هم میپیوندند. پس از سالها، فراق و قطبسازیها و جناحبندیها از هم میپاشد، به مرور زمان. محبت آبی است بر آتش کینهها و خون، خون را میکشد. مسیر وصال دو برادر و رفاقت خانوادهها البته چندان هم هموار نیست و چالشها و دستاندازهایی دارد نفسگیر و مهیج و جذاب.
چنین قصه جذابی با کاراکترهایی به شدت واقعی عجین میشود و توسط بازیگرانی بزرگ و تکرار ناشدنی در بستر یک اتمسفر صمیمی و واقعی در جلوی دوربین زنده شده و جان میگیرد و میشود سریال خاطرهانگیز و ماندگار «عطر گل یاس». نقش دو برادر را داوود رشیدی و اکبر زنجانپور بازی میکنند؛ یکی از دیگری بهتر. دو بزرگ که فقدان یکی به ضایعهای جبرانناپذیر میماند همچنان، که چه کسی میتواند جای مرحوم داوود رشیدی را در تلویزیون، سینما و تئاتر ایران پر کند؟
«عطر گل یاس» از آن دسته سریالهایی است که اکنون نوستالژی بر همه وجوهش میچربد و جان میدهد برای خاطرهبازی. از تهران سالهای پایانی دهه ۶۰ گرفته تا بازیگرانی که در ابتدای راه بودهاند و بسیار جوان، از بهروز بقایی و بهرام شاهمحمدلو بگیریم تا فرخ نعمتی و سهیلا رضوی و حتی مینا جعفرزاده که جوان بودهاند و پرستو گلستانی که خیلی جوانتر. حتی اکبر رحمتی هم همانی نیست که همیشه دیدهایم، که جوانتر بوده و با گریم و نقشی متفاوت.
سادگی و صمیمیت جاری در همه ارکان «عطر گل یاس»، یاری رسانش شده در ارتباط برقرار کردن با همه نسلهای بینندگان تلویزیونی و نه فقط چهل سال به بالاهایی که این سریال را تماشا کردهاند و به یاد دارند. در بیان چرایی جذابیتهای بدون تاریخ انقضای سریال عطر گل یاس نباید از چیدمان درست و خلاقانه قصه و اتفاقات رخ داده در آن غافل ماند. قصه سریال به تناوب و در بزنگاههای درست، نقبی به گذشتهها میزند و به واکاوی ریشه اختلافات میان ۲ برادر میپردازد و به شکل قطرهچکانی و به نیت ترغیب حس کنجکاوی و همراهی مخاطب، اطلاعاتی را در اختیار او قرار میدهد. بیننده در دو – سه قسمت ابتدایی سریال و بهویژه پس از برخورد سرد و خصمانه همسر محمود با عباس، اصلا نمیداند اختلاف دو برادر بر سر چیست و از کجا ریشه میگیرد و همین موضوع ترغیبش میکند تا سریال را دنبال کند و خود به اسرار پی ببرد.
سریال «عطر گل یاس» از آندسته آثار نمایشی تلویزیون بهشمار میرود که اخلاقمدار است؛ اما شعار نمیدهد و به صحرای شعارزدگی نمیزند. خصوصیات اخلاقی طراحی شده برای کاراکترهای سریال و قصهای که به شکل منطقی و حساب شده جلو میرود، کار خودش را میکند و پیام اخلاقی مدنظر را به شکل غیرمستقیم و زیرپوستی به مخاطب انتقال میدهد. اثر مرحوم زرینپور البته یکسری ویژگیهای مخصوص به سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ را هم با خود دارد که شاید امروزه کمی شعارزده و کلیشهای به نظر برسند اما در آن زمان و در اکثر مجموعههای نمایشی تلویزیون، چنین المانهایی را میشد مشاهده کرد. دیالوگهای بعضا زیادی خشک و جدی، کنشها و واکنشهای رسمی و عصا قورتداده، بیرونزدن شعارهای اخلاقی از دل دیالوگها و مواردی از این دست را باید به حساب مقتضیات و ملاحظات زمان ساخت سریال گذاشت و بر آن چندان خرده نگرفت. سریال «عطر گل یاس» یادگار ایام خوش گذشته است؛ روزهایی که حال مردم بهتر از این روزها بود. شبکه آیفیلم با پخش سریال ماندگار بهمن زرینپور چه خوش سلیقهای کرده در این روزگار کرونایی که حال دل مردمانش چندان خوش نیست.»
انتهای پیام/
There are no comments yet