به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری صبا، مائده مرتضوی نویسنده، مترجم و روزنامهنگار درباره فیلم سینمایی «قهرمان» ساخته اصغر فرهادی که این روزها روی پرده سینماهاست، یادداشتی را در اختیار خبرگزاری صبا قرار داد.
متن این یادداشت به این شرح است: «سکانس افتتاحیه فیلم در حقیقت همانی است که بر سر قهرمان فیلم تازه فرهادی می آید. رحیم سلطانی که برای مرخصی دو روزه اش از زندان بیرون آمده به سختی و با نفس نفس زدن از پله های زیادی بالا می رود تا به اوج می رسد و پس از یکی دو کلمه گفت و گوی کوتاه با شوهر خواهرش به سرعت از پله ها پایین می آید و دوباره روی زمین است. دوباره پایین است.
عمرِ قهرمانی او به همین کوتاهی است.
مجموعه حرکات شخصیت اصلی فیلم (با بازی امیر جدیدی) دقیقا همانی است که باید باشد. همانی که باعث شده تا شخصیت، غیرمتعارف به نظر نرسد و توازن ظریف میزانسن هم در این اثربخشی به مدد او آمده است. شخصیت تازه فرهادی نه برچسب طبقه متوسط روشنفکر می خورد، نه قربانی تجاوز و نه انسانی برآمده از قضاوت دیگران. رحیم سلطانی فارغ از جنسیت و طبقه اجتماعیاش، انسانی است که کم آورده و این کم آوردن تاوانی دارد که باید بپردازد. آن هم در جامعهای که هیچکس حاضر نیست ذرهای از حق خود کوتاه بیاید.
فیلم «قهرمان» آینه ای از جامعه امروز ایران است. مردمی را بازمیتاباند که همگی حق دارند؛ تصور می کنند به آن ها ظلم شده، در پی حقیقت اند و در پی حفظ آبرو و منافع خویشتن. شخصیتها نه سیاه و سفیدند، نه منفعل و نه اغراق شده. واقعی اند و این رنگ تند واقعیت است که سیمای «قهرمان» فرهادی را با فیلم های پیشین او متمایز می کند.
از رحیم سلطانی نماهای کلوزآپ زیادی نمیبینیم. در هر نما، شخصیت دیگری نیز در قاب تصویر حضور دارد. شخصیت اصلی در همراهی با دیگران و حضور آدم های دیگر است که تعریف می شود، ولی اینجا خبری از آرامش در حضور دیگران نیست. دیگرانی که تنها به خود و منافعشان فکر می کنند و قهرمانی که اولویتش دیگران است. در نهایت هم جامعه این قهرمان را نمی خواهد و پس می زند. رحیم سلطانی که در پلان های ابتدایی فیلم از زندان به حکم مرخصی کوتاهی بیرون آمده و عطش آزادی دارد، هیچ شباهتی حتی در ظاهر با مرد جوانی که به زندان برمیگردد، ندارد.
خانواده و افرادی که فرهادی برای شخصیت اصلیش کنار هم می چیند، نمای منصفانه و نزدیک به حقیقتی است برای جامعه امروز؛ مردمی که عطش حقیقت دارند و به دروغ آلرژی پیدا کرده اند. آدم هایی که به اخبار تلویزیون مشکوک اند، به روزنامه ها اعتماد ندارند و تنها راه برون رفت فریادشان را فضای مجازی و رسانه های شخصی شان می دانند و بس. «قهرمان» در وهله نخست نماد جامعه ای است که به راستی و درستی همهچیز مشکوک است مگر اینکه خلافش ثابت شود. جامعه ای که دیگر نیازی به قهرمان ندارد. سلبریتی را پس می زند و در نهایت از تمام توانش برای احیای خود بهره می برد؛ خود و منافع خویشتن.
ساختار دیالوگ ها در فیلم در خدمت مضمون است. گفت و گوی دو نفره میان رحیم و شوهر خواهرش، میان او و طلبکارش (با بازی محسن تنابنده) و حتی گفتگوهایش با مسوولین زندان به نقطه عطف خود که می رسد، الکن است. چون به زبان آوردن حقیقت، تاوان دارد. و اینجا قرار نیست کسی تاوان دیگری را بدهد. از سکانس های درخشان فیلم، گردهمایی رحیم و نامزدش به همراه راننده تاکسی و خواهرش برای تعریف و صحنه سازی یک دروغ است. دروغی که به نفع خودشان است و به نفع دیگران نیست. همه در اینجا به دنبال ساختن دروغی به نفع خود هستند تا پرده حقیقت را همچنان پایین نگه دارند.
در پرده سوم نیز با چیدن یک سناریوی دیگر از سوی مدیر فرهنگی زندان روبهرو میشویم؛ فیلمبرداری از پسرِ خردسال رحیم که لکنت زبان دارد و قرار است که با ضجه مویه برای پدرش عده ای را نجات دهد. واکنش رحیم به این درخواست، پایان فیلم را رقم می زند و سرنوشتی که در انتظار رحیم سلطانی است.
فیلم تازه فرهادی بیش از آثار متاخرش به حقیقت امروز جامعه ایرانی نزدیک است. ملتی که زیر فشار اقتصادی، مسایل عاطفی و روانی، و نداشتن پشتوانه امیدبخش برای ادامه زندگی خرد شده و دیگر به هیچ قهرمانی که از بیرون به مدد او بیاید، ایمان ندارد. مردمی که همگی یک قهرمان خفته درون خود دارند که بیدار نمی شود.
«قهرمان» به دور از سیاه نمایی، گداگرافی و سیاه و سفید کردن جامعه، تصویری منصفانه از جامعه و مردمی نشان می دهد که منفعت و راستی زندگی شان با ضرر و دروغ دیگری گره خورده است. تصویری از حقیقتی که زبان دارد اما نمی تواند کلمات را به فصاحت بیان کند.»
انتهای پیام/
9 comments