به گزارش صبا، آیین گشایش نمایشگاه «نغمه مانا» همراه با نکوداشت زندهیاد محمدرضا شجریان با حضور چهرههای شاخص حوزه موسیقی و فرهنگ و هنر شامگاه جمعه ۱۲ آذر در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
حسین علیزاده در آیین گشایش نمایشگاه «نغمه مانا» روی سن رفت و گفت: آسمان تهران امروز آبی است و من صبح زود از خواب بیدار شدم و دلم میخواست واژه امید را که در آسمان دیده میشد، از دست ندهم. گویی همه روزهای ما مثل هوایمان بیامید است اما امید باید باشد. هنر امیدآفرین است و شاید به همین دلیل عدهای دوستش ندارند زیرا آنها با زندگی مخالف هستند. باید از آسمان آبی لذت ببریم. پوستر نمایشگاه نیز تصویری از خورشید میان آسمان آبی دارد و آن خورشید شجریان است.
وی افزود: پاییز زیبایی است و رنگهایش میدرخشند. وقتی از بوستان هنرمندان به سمت به خانه هنرمندان میآمدم، حس کردم دارم به یک جزیره وارد میشوم که گویی در شهر ما نیست زیرا اگر من خارج از این جزیره نام محمدرضا شجریان را ببرم ممکن است آوردن نامش ممنوع باشد. ما امروز خرامان خرامان به جزیرهای آمدهایم که میتوان اسم او را بلند گفت. محمدرضا شجریان در قلب مردم جای دارد اما انگار قلب گروهی از مردم سیاه است که شجریان در آن جا نمیگیرد. در یکسالی که از درگذشت او میگذرد، اتفاق زیاد رخ داد اما در تاریخ همیشه هنرمندانی میمانند که صرفا هنرشان برجسته نیست. از روزی که او را از دست دادیم اتفاقا او را بیشتر بین خود داریم.
علیزاده با انتقاد از کاربرد برخی توضیحات درباره شجریان در شبکههای خارجی بیان کرد: رادیو و تلویزیون ما که اوضاعش مشخص و مرخص است و این میان ما به فرستندههای دیگر گاهی مراجعه میکنیم زیرا همهمان بغضی داشتیم که تا امروز هم همراهمان است اما من دیدم که این فرستندهها هم حرفهایی میزدند مثل این که شجریان هنرمند بااستعدادی بود یا مثلا در یک برنامه فردی که اصلا خواننده نبود، به یاد محمدرضا شجریان خواند. در کل باید بگویم در دنیای متضادی زندگی میکنیم اما نام محمدرضا شجریان خود اتحاد ایجاد میکند و همیشه این اتحاد را خوانده است. الان هم نام شجریان است که اینجا ما را کنار هم جمع کرده است. در جامعه نام او را همه میشناسند حتی اگر هنرش را نشناسند زیرا پشت همه این هنرها شعور، جسارت و شجاعت است.
وی در پایان خاطر نشان کرد: هیچ کس نمیتوانست به شجریان زور بگوید. او خوش سفر بود و در سفرهایمان گاهی سر بار و وسایل بچهها را میگرفت و کمکشان میکرد وقتی اجازه ندادند سازهایمان را که تعدادش زیاد بود، با هواپیمایی در آمریکا جابه جا کنیم، او سوار هواپیما نشد و ما نصف روز در فرودگاه ماندیم تا بالاخره یک هواپیما شرایط را بپذیرد. او هرآنچه میخواست به دست میآورد. چیزی که این روحیهاش باید برای ما درس باشد. این که عادت نکنیم صرفا یک خیابان به نامش کنیم. هنر او با شخصیتی شکل گرفته است که در واقع آن است که نمیتواند تکرار شود. صدای او صدای عشق است و اگر کسی با عشق خصومتی دارد با او خصومت دارد. هنر شجریان نیاز انسان است.
انتهای پیام/
There are no comments yet