پوریا پرهیزکار هنرمندی که نمایشگاه نقاشیهای او به نام «صدایی که به گوش میرسد» این روزها در گالری هما برپاست، در گفتگو با خبرنگار تجسمی خبرگزاری صبا گفت: این مجموعه را از سال ۹۸ آغاز کردم و ایده اولیه آن به نمایشگاه قبلی من به نام «اشعار کوتاهی به نثر» بازمیگردد و به نوعی در راستای آن نمایشگاه قرار دارد اما هرچه پیش رفتم این مجموعه شکل مستقلتری به خود گرفت.
او ادامه داد: ایده اصلی این مجموعه این است که انسانها لحظه حال خود را همواره به گذشته و آینده وصل میکنند و آن خلوص و نابی لحظه حال همیشه با گذشته و آینده ما آلوده میشود.
این نقاش درباره فرم نقاشیها توضیح داد: این فرمها از نیمدایرههایی تشکیل شدهاند که هرکدام از آنها به نوعی یک ثانیه از زندگی من هستند به این صورت که در لحظه حالی که نقاشی می کردم، این فرمها یک ثانیه از زندگی مرا به خود اختصاص میدادند.
او با بیان اینکه این تصاویر انتزاعی هستند، خاطرنشان کرد: این فرمهایی که در آثار میبینیم کاملا ذهنی و انتزاعی هستند و در لحظه خلق اثر به چیزی جز این فرمها فکر نمیکردم اما هنگامی که روی بوم آمدند و کار تمام شد، بسیاری از افراد این تصاویر را به چیزهایی عینی تشبیه میکردند و نمیتوانستند این فرمها را جدا از تجربیات زیسته خود تماشا کنند.
پرهیزکار در پایان اظهار کرد: رنگ در این نقاشیها ابزاریست که من توانستم با کمک آن در کنتراستهای مختلف، فرمهای مختلف را از هم جدا کنم.
همچنین در بیانیه این نمایشگاه میخوانیم: «صدایی که به گوش میرسید
شبی در یکی از پارکهای تهران قدم می زدم، بـه حوض و فواره ای بزرگ رسیدم. کنار حوض نشستم و چشمانم را بستم. به صدایی که از ریزش آب به گوش می رسید دقت کردم ناخودآگاه بـه یاد صدای رودخانه افتادم صدایی که تداعی می شد نوای رودخانه بود اما از فواره پارک می آمد. راز قصه این بود: تجربـه
من صدایی که می شنید را از رودخانه می دانست ولی در واقعیت صدا منبع دیگری داشت.
گاهی احساسات و تجربه ها سایه ای سنگین بـر واقعیت می اندازد، ایـن نکته این موضـوع را برای من عریان کرد که انسان بـا تجربه های خود حال و حتی آینده خـود
را قضاوت می کند؛ این مساله باعث اختلال در آگاهی ما از زمان حال شده و خلوص موقعیت اکنونی را مخدوش و آلوده احوالات مـا می کند.
عمدتا فرصت اینکه خود را از تجربه ها و آموزه هایی را که کسب کرده ایم کنار بگذاریم – بدون داده ها و احساساتی که هر لحظه بر ما مستولی می شود- به دنیا
بنگریم برای ما پیش نمی آید. علتش اینست که ما گرفتار این نوع رفتار شدهایم، داده هایی که هر لحظه به ما می رسد گویی همیشه با گذشته و آینده پیوند خورده و
ما بدون تطابق دادن این داده ها با حسی که از گذشته داریم، نمی توانیم آنها را درک کنیم. همیشه این لحظه حال است که قربانی شده و هیچوقت نمی توانیم در لحظه
حال زندگی کنیم. برای من مجموعه صدایی که به گوش میرسد فرصتی بود که لحظه ای را فقط در لحظه زیست کنم.»
نمایشگاه انفرادی «صدایی که به گوش میرسد» تا ۲۸ دی ماه در گالری هما در معرض تماشا قرار دارد.
ندا زنگینه
انتهای پیام/
There are no comments yet