به گزارش خبرنگار صبا، میثم مطهری دانش آموخته دکترای مطالعات
تئاتر دانشگاه تهران به مناسبت بهمن، ماه تولد بهمن فرسی از پیشگامان و نواندیشان نمایشنامهنویسی
و ادبیات نوین ایران، در یک یادداشت به بررسی «تاریخ تئاتر ایران و جایگاه بهمن
فرسی در تئاتر و خلق جذابیتهای بصری و جلوههای انیمیشنی از طریق نمایشنامههای او»
پرداخته است که متن کامل آن را در زیر می خوانید.
«آغازگاه تاریخ تئاتر ایران را انقلاب مشروطه دانستهاند؛
چراکه تا قبل از آن در دوره قاجار چیزی بهنام تئاتر به عنوان یک شکل مستقل
قوامیافته وجود نداشت. با رواج تماشا و تماشاخانه به یمن قدوم مشروطهخواهان،
نمایشنامهنویسان ایران هم از میرزا آقاتبریزی گرفته تا اکبر رادی، یکییکی رخ نمودند.
دوران اوجگاهی که نعلبندیان و ساعدی و نصیریان و مقدم و… را در خود میپرورد و
ما هرکدام از آنها را به سبب ویژگیهای خاص آثارشان میستاییم.
اما در میان بقیه، بهمن فرسی (۱۳۱۲ تبریز) از جایگاه بایستهای،
نه در کتابهای تحلیلی و نقدهای تاریخی و نه در پایاننامههای دانشگاهی برخوردار نشده است؛
گویی با دستهای خود، آثار فرسی را در گذشته با انگ سادگی و سبُکی و یا با رنگ ابزوردیسم و مدرنیسم
به فراموشی سپردهایم. این نوشتار میخواهد نمایشنامههای بهمن فرسی را به عنوان الگوی
خلق جذابیتهای بصری و جلوههای انیمیشنی معرفی کند.
فارغ از نظریات متلالویی که سپانلو و به پیروی از او خلج درباره زبان نگارشی فرسی صادر کردهاند، او را باید پیشروی گروهی دانست که امروز
تجهیزات پخش تصویر بر دیوارههای صحنه را جز لاینفک نمایش به حساب میآورند و
برای آن شخصیت ویژه ای قائل هستند. موضوعی که به مدد صاحب نظران -حتی بدون ارجاع
به کتابهای نویسندگان پیشروی ایران و نمایشنامهنویسان ایران از آخوندزاده تا
بیضایی- تا به امروز کسر شأن نمایشنامههای بهمن فرسی محسوب شده است و در سرعت
بالای نقدنویسی، فرصت تامل نیافته است.
حالآن که جسارت ذهن فرسی در استفاده از پتانسیل کلمات تنها
به بهرهگیری از صنایع ادبی صرفا در خصوص عناصر صحنه محدود نمیماند. دیدگاه
انتقادی فرسی را حتی امروز و در میان نسل تازه پا گرفته تجربی هم کمتر می توان
سراغ گرفت: «… خلاصه منظور از همه این جنقولک بازی ها اینکه یعنی صحنه خِر سالن
را گرفته است…» (هشت به علاوه یک، صفحه۵۲۰)
به بیان دیگر شاید آنچه در همین چند سال گذشته ما بین روایتشناسان
و حلقههای نامعین نشانهشناسی و منتقدان اصطلاحی به عنوان «انفجار نشانهها» را
برساخته است، فرسی در حدود شصت سال گذشته اینگونه در توضیحات صحنه خود تار و پود
داد: «… همان دست که این بار آستیناش عوضشده شتابزده وارد کادر میشود و
خیلی تند روی تخته سیاه می نویسد: ۲ ضرب در ۲ مساوی با ۴٫ و فی الفور می زند به
چاک. دوربین این بار سرش گیج نمی رود. لحظه ای به فرمول زل می زند. بعد آرام سر
بالا می کند و بعد به سرعت موشک صعود می کند به آسمان. در آسمان یک بمب دارد به
سرعت سقوط میکند. دوربین بمب را تعقیب میکند و همراهش پایین میآید؛ در یک لحظه
تصویر بمب و تصویر دو ضرب در دو مساوی با ۴ در روی تختهسیاه با هم منطبق می شوند.
بمب می خورد به ۲ ضرب در ۲ و منفجر می شود. صدای انفجار می آید. ۲ ضرب در ۲ تکه
پاره شده و در فضا پخش است و ذرات آن در حال ریزش. تصویر عکس می شود و ذره های به
هوا پراکنده در فضا ثابت می مانند…» (همان، ۵۱۷)
نکته دیگری که میتوانست در کنار تهور و جسارت بهمن فرسی
قرار گرفته و به سمت آن کوچه ای براندش که به زعم جلال به دنبال دخترکان آواز سر دهد
نیشخند او به شعارهای ناسیونالیستی همدورهگان خودش بود. در نمایشنامه «سبز در
سبز» او را با فاصله حیرت آوری از مثلا لال بازیهای ساعدی میبینیم که وادادگی
عصیان را، نخوت جنگ را و سکون افیون پاینده را به تیغ نیشخند خود می کشد.
جاهای دیگری که فرسی ماجراجویانه ظاهر می شود و غافل گیرمان
می کند، علاوه بر بازیگری و کارگردانی در آثار خودش، بازی در فیلم «پستچی»
مهرجویی و هوشمندی او در انتخاب عناوین آثارش مثل مجموعه داستانهای کوتاه زیر
دندان سگ، و… همچنین تولید آثار منظوم است. ـسلام به حیدربابا» یک نمونه از برگردان
نظم ترکی به نظم فارسی است: «تبریز زادگاه من… جایی که زبان نوشته و چاپی اش را
می دانم و می تونم بخوانم. سندش هم ترجمه ای که از سلام به حیدربابا کرده ام.
سربلند است در میان بازار ترجمه که دیگران کرده اند. تعارف نداریم با کسی…»
امروز حداقل برای ما روشن است که روش و دقتی که فرسی در نگارش توضیح صحنه ها دارد
هیچیک از نمایشنامه نویسان ایران نداشته اند.»
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است