به گزارش خبرنگار سینمایی صبا، فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی فر و تهیه کنندگی حبیباله والینژاد که برگزیده بهترین فیلم چهلمین جشنواره فیلم فجر شد و علاوه بر آن، سیمرغ بهترین فیلم اول را هم به خود اختصاص داد.
از دیگر جوایز فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» میتوان به سیمرغ بهترین صدابرداری مسیح حدپور سراج، بهترین جلوههای ویژه میدانی ایمان کرمیان، بهترین موسیقی متن مسعود سخاوتدوست اشاره کرد.
سید وحید نبویزاده نمازی پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی به نقد و بررسی این اثر پرداخت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
«با پدیدار شدن نماهایی مستند از روایت فتح در بدو فیلم، تکلیف تماشاگر با ژانر فیلم مشخص میشود. سفارشی بودن یا نبودن فیلم را نمیدانم اما با دیدن لوگوی «روایت فتح» به این فکر فرورفته بودم که مرحوم آوینی «فتح» را روایت میکرد یا «دفاع» را؛ شاید هیچکدام را تا تیتراژ ابتدایی شروع شود، تمامی سکانسهایی را که از روایت فتح دیده بودم مرور کردم و… به نتیجۀ قطعی نرسیدم.
فیلم در شش پرده به گوشههایی از زندگی کاری و تا حدی خصوصی مهدی باکری (از ازدواج تا شهادت) میپردازد و بیش از ۸۰ درصد فیلم به زبان ترکی است. تا اواسط پرده دوم تماشاگر نمیداند که این مهدی (هادی حجازی فر) همان مهدی باکری است؛ شخصیتپردازی او با صبر و متانت پیش میرود و بهجز خود حجازیفر، بازیگرِ چهره و معروف دیگری نمیبینیم. داستان نرم و صمیمی و بیتکلف، بهسان همان سالهای ابتدایی جنگ، پیش میرود اما فیلمنامه برای طی کردن مسیر منطقیاش نیاز به مقدماتی میبیند که با زمان عرفی فیلم جور درنمیآید و ناچار برخی از داستانها و شخصیتهای فرعی و مکمل فیلم مثل ماجرای توبهنامه حمید (برادر مهدی باکری)، پیشینۀ علی (برادر دیگرشان که در زمان شاه اعدام شده بود) و نحوه تعامل آنان با مجاهدین/منافقین خلق، داستان خسرو و محمد و … فرصت پختهتر شدن و نشستن پیدا نمیکنند، اما به دل مینشینند. پلانها و یا سکانس پلانهای طولانی و اصطلاحا یه تِیک، به لحن بیدروغ وریای روایت مدد رساندند و تماشاگر را حداقل به لحاظ احساسی همراه میکردند. شاید یکی از مهمترین نقاط قوت یا ضعف «موقعیت مهدی» برانگیختن احساس بود. بااینکه حجازیفر تمام تلاشش را کرده بود که از شعارزدگی و ظاهرسازیهای شهادت گونۀ فیلمهای «دفاعمقدسی» بپرهیزد، اما برخی اوقات جملات و عباراتی گلدرشت واقعا اصل احساس را بههم میریخت.
صداگذاری دقیق و موسیقیای که با زبان غالب فیلم همراه بود و البته بیشازحد هم استفاده نشده و اصطلاحا همهجایی نگشته بود، به حفظ ریتم کلی فیلم کمک میکردند. اما اینها هم حرف اصلی فیلم و فکر من نبودند.
حجازی راحت و بیتکلف همزبان مهدی باکری شده و توانسته فیلمش را «ازدلبرآمده» بسازد. او نقدی داشته بر مدیریت جنگ، مفهوم مقاومت، اصل خدمت به مردم و مملکت. سعی نداشته قرائتی بیشازحد عرفانی از شهید باکری بسازد و مستند گونه بودن کلیت کار را از یاد نمیبرد؛ آنقدر از یاد نمیبرد که صدای گریه یواشکی مردم در خلال خیلی از سکانسها در سالن به گوشم میرسید. بله…او روایت فتح گونه از فتح واقعی مهدی باکری فیلم ساخته. در سکانس اسبابکشی خانوادۀ برادر تازه شهیدشدهاش، باکری با توجه به وجود کارگر و همچنین جراحت در پاهایش، خود شخصا دستبهکار است و کمک میکند؛ و البته صدای اذان هم واضحا به گوش میرسد؛ در میانۀ اسبابکشی و درددل همسر و صدای اذان، او چرخوفلک سیار را در کوچه میبیند و سریع برادرزادۀ یتیمش را سوار میکند و از خنده و لذت او، کیفور میشود و البته خبری هم از نماز اول وقت نیست. قطعا و یقینا باکری اهل نماز و مسجد و روزه و تمام شرعیات بوده، اما فیلم عامدا هیچ پلانی از نمازخواندن، مسجد رفتن، تعارفات مرسوم شرعی و عرفی که تنها هنر تلویزیون ماست برای توصیف آن دلاوران جنگ، در فیلم نشان نمیدهد. حجازیفر قرائت خود را از جنس سلوک مهدی باکری به لطافت هرچه تمام بیان میکند و با تمام ضعف و کمبودهای فیلمنامهای، اثری میسازد که نزدیکترین حال و حس را به احوال غریب باکری و همسرش و تمام همرزمان همجنس ایشان دارد…و به عقیده من، این است «فتح» آن مردان.
«موقعیت مهدی» بیش از آنکه فیلم باشد، دلنوشتهای محزون و عمیق بود که ایکاش مخاطبش فقط مردم عادی نباشد، چراکه مردم ایران خودشان با تنهاییهای همسر مهدی، سوز دلهای خواهر داغدار باکریها و دلتنگیهای غیرقابل تسکین آن زمان خوب آشنایند. مخاطب این فیلمها مردم عادی نباید باشند که جز اشک، واکنش دیگری به آن ندارند. و چه حیف که این فیلم قطعا مقابل دیدگان آنهایی که کمترین سهم را از تنهایی، از غریبی، از خدمت واقعی به خلق، از میهندوستی، از عبادت خالصانه و بیریا، از ساده زیستی داشتهاند، قرار نمیگیرد.
«موقعیت مهدی» برچسب «روایت فتح» دارد، اما نه فتح را روایت میکند و نه «دفاع» را، بلکه روایت غریبانۀ مردان و زنان خالصی همچون مهدی باکری است که آن روزها مخلصانه خدمت میکردند و عاشقانه از همه تعلقاتشان گذشتند و ایکاش امروز، مانند آنها انگشتشمار نبودند.»
انتهای پیام/
There are no comments yet