دو کلمه حرفِ خارج از گود

به گزارش خبرنگار تجسمی صبا، چهاردهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر روز گذشته شنبه ۳۰ بهمن ماه در موسسه فرهنگی هنری صبا به کار خود پایان داد. این جشنواره که به نوعی فعالیت یک سال هنرمندان تجسمی کشور را به نمایش می‌گذارد همواره با انتقادهایی درباره کیفیت و حضور کمرنگ هنرمندان کشور و کم رونقی آن میان جامعه هنری و عموم مردم مواجه بوده است. حال به بهانه برگزاری این رویداد هنری محسن حکیم معانی داستان نویس ایرانی به عنوان یک مخاطب که به برای بازدید به این نمایشگاه سر زده و خارج از گود مباحث تخصصی، درباره آثار این دوره از جشنواره یادداشتی نوشته است.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

«چند سال پیش به دوستی گفتم اگر داستان نویس نمی‌شدم احتمالا نقاش می‌شدم. نه که نقاشی بدانم و نه که حتی دستی به قلم‌مو و رنگ و بوم داشته باشم؛ هیچ! فقط همیشه فکر کرده‌ام جستن و یافتن بکارت و خلاقیت در هنرهای تصویری و تجسمی هم سهل‌تر است هم دیدنی‌تر و چشیدنی‌تر. شاید به خاطر همین است که نمایشگاه جشنواره هنرهای تجسمی فجر را دنبال می‌کنم؛ به امید دیدن تازه‌های خلاقیت. و از کسی پنهان نیست اغلب هم سرخورده و مأیوس برمی‌گردم. نه اینکه هیچ نشانه‌ای از خلق و بدعت نبینم، اما آن قدری نیست که بتوانم بگویم اگر قرار باشد هنرهای تجسمی مملکتم را با این جشنواره برآورد کنم، چیز دندان‌گیری نصیبم می‌شود. بعد با خودم می‌گویم الان چه چیزی دستم را گرفته است از این نمایشگاه؟ و پاسخم یک کلمه است: “تکرار”.
همیشه هم فکر می‌کنم چیزهایی که در طول سال جسته و گریخته در گالری‌ها می‌بینم اغلب بهتر و بکرتر از کارهایی است که در جشنواره‌ها به چشمم می‌آید. چرا؟

خب من نه نقاش شدم نه منتقد هنرهای تجسمی؛ حتی بسیاری از همان گالری‌ها را هم در سال از دست می‌دهم. با این حال فکر می‌کنم دلیل این همه ابرام و اصرار برای برگزاری چنین جشنواره‌ای چیست؟ جشنواره‌ای که از سویی پیشکسوتان اقبال چندانی به آن نشان نمی‌دهند و از سوی دیگر در کارهای بقیه هم باید با ذره‌بین دنبال تک و توک نوآوری گشت. دلیلش چیست واقعاً؟

اگر بخواهم با خودم صریح باشم باید بگویم بخش‌هایی از نمایشگاه امسال (بخوانید بدتر از هر سال) به قدری ضعیف و سردستی بود که مخاطب را دچار حیرت می‌کرد!

واقعا کدام هوش و فهم هنری و با چه سازوکار و چه معیارهایی، انتخاب آثار رسیده به جشنواره را بر عهده داشته است؟ چرا در و دیوار فرهنگستان هنر و گالری صبا باید سنگینی زمخت و تکراری چنین آثاری را بر شانه‌های خود تحمل کند؟ می‌دانم که هر رشته‌ای داورانی دارد که همه هم از چهره‌های سرشناس و نامدار رشته‌ی خودشان به شمار می‌روند؛ قاعدتا این‌ها را می‌دانم، اما سئوالم این‌جاست که پس چگونه است که از لای چشم و دست این نام‌ها و چهره‌ها چنین آثاری می‌گذرند و راه پیدا می‌کنند روی دیوار جشنواره‌ی هنرهای تجسمی فجر؟ جشنواره‌ای که قرار است برآیند یک سال تولیدات هنرمندان تجسمی کشور باشد. نکند قرار نیست باشد؟ نکند از اساس قرار است یک کاری بکنیم که کرده باشیم و خلاص؟ این هم کاری است بالاخره!

برای آن اندک آثار خلاقانه و دلربای موجود در جشنواره احترام قائلم، در برابر پیشکسوتان زنده و درگذشته‌ای که برگزارکنندگان جشنواره آثارشان را از این طرف و آن طرف آورده‌اند و در جنب نمایشگاه در معرض دید گذاشته‌اند تمام قد می‌ایستم و کلاه از سر برمی‌دارم، اما این‌ها حداقل‌هایی است که از جشنواره‌ی تجسمی فجر انتظار می‌رود.

از همه بدتر آثار رسیده به بخش سفارشی نمایشگاه امسال بود که فقط نشانه‌ی رفع تکلیف داشت و بس. رفع تکلیف هم از سوی برگزارکنندگان و هم از سوی هنرمندان. گاهی احساس می‌کردم مواجه شده‌ام با کپی دست چندمی از آثار دهه شصت. خداوکیلی زشت نیست چنین آثاری تحت عناوین دهان پرکنی مثل ایثار و مقاومت به نمایش دربیاید؟ خودتان کلاهتان را قاضی کنید.»

چهاردهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر از 15 تا 30 بهمن ماه با دبیرکلی سیدعباس میرهاشمی برپا شد و مراسم اختتامیه آن 13 اسفندماه در تالار وحدت برگزار شد.

انتهای پیام/