به گزارش خبرنگار تجسمی صبا، چهاردهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر روز گذشته شنبه ۳۰ بهمن ماه آخرین روز خود را سپری کرد و در موسسه فرهنگی هنری صبا به کار خود پایان داد. حال به بهانه برگزاری این رویداد هنری فرناز شهیدثالث نویسنده درباره آثار این دوره از جشنواره یادداشتی نوشت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
«تخصص من «هنرهای تجسمی» نیست، اما سالهاست مخاطب آثار مختلف هنری هستم. مثل هر آدمی که برای ادامه زندگی، نیاز دارد تا ظرف جانش را با روغن هنر جلا دهد. البته که خودم را مخاطب جدی آثار هنری میدانم و از هر فرصت و امکانی استفاده میکنم تا در مواجهه با آثار هنرمندان رشتههای مختلف، خودم را و دنیا را بهتر ببینم و بیشتر بشناسم. در طول این سالها هم بختیار بودهام و دوستان و استادان هنرمند و هنرشناسی داشتهام که همنفسی با آنها بر من و نگاهم به آنچه میگذرد اثر داشته است.
عجیب نیست که در بین تمام رویدادها و جشنوادهها و نمایشگاههایی که در حوزه تجسمی برگزار میشود، چشمم به جشنواره تجسمی فجر باشد. جایی که قرار است برایند یک سال خلق آثار هنری در رشتههای نقاشی و طراحی گرافیک و عکاسی و حجم، کنار هم گذاشته شود. هنرمندان سرشناس یا جوان و جویای نام آثارشان را میفرستند تا «من مخاطب»، بتوانم همه را یکجا رصد کنم و دستم بیاید که این روزها، ذهن و روان هنرمندان جامعهام با چه مسائلی دست به گریبان است. هنرمندانی که انتظار دارم پیشتر و بیشتر از «من مخاطب» حرکت کنند و آثارشان، نه فقط بازتابی باشد از آنچه که بر ما میگذرد، که به یک انعکاس ساده بسنده نکنند و خود منشأ اثر باشند. البته که انتظار زیادی نیست.
«من مخاطب» یکی از این میلیونها نفری هستم که در طول ماههای گذشته زیر و رو شدهام؛ از هر نظر که بشود فکرش را کرد. تفاوتی هم ندارد که کجای دنیا بودهام. از نفس افتادهام، عزیز از دست دادهام، ارتباط چهره به چهرهام با دیگران به کمترین حد رسیده، برای هر جزئی از زندگی روزمره به مشکل خوردهام، در شغل و درآمد و زندگی فراز و فرود زیادی تجربه کردهام و هر روز با خبری غافلگیرکننده مواجه بودهام.
گذر از این روزها، اشتیاقم را به دیدن آثار هنرمندان تجسمی این دوره بیشتر کرده بود. دوست داشتم ببینم جلوه این همه آشفتگی، این همه تغییر، این هم زیر و زبر شدن دنیا که «منِ مخاطب» را آدم دیگری کرده، در آثار هنرمندان کشورم چطور نمود پیدا کرده است. اعتراف میکنم انتظار داشتم بیشتر از هر وقتی با آثاری چشم در چشم شوم که تکانم بدهند، که رهایم نکنند، که در ذهنم حک شوند و در جانم جا باز کنند.
همین است که وقتی از ساختمان پرپیچوخم فرهنگستان هنر که آثار تجسمی این دوره در آن به نمایش گذاشته شده بود بیرون آمدم، درگیر این سؤال مهم بودم که این هنرمندان از کجا آمدهاند و ساکن کدام سیاره بودهاند؟ چطور شده که همان عکسها و همان قابها و همان نقشهایی را تکرار کردهاند که همه این سالها دیده بودیم؟ چطور هیچ چیز عوض نشده؟
تعداد آثاری که بشود گفت رنگی از امروز در آنها افتاده آنقدر انگشتشمار است که در این مجموعه پرتعداد گم میشود. نه اینکه بقیه آثار، نگاهی به افق آینده داشته باشند و چیزی از آنچه «منِ مخاطب» ندیدهام و از آن غافل بودهام پیش چشمم گذاشته باشند تا به خودشان مشغولم کنند، که حتی از همین «امروز» و این «حال حاضر» هم جا ماندهاند.
جز چند مجموعه عکس و کار حجم و تصویرسازی که نشانههایی از مسائل محیط زیست و جنگ و همهگیری کرونا و حضور انسان امروزی در آن نمود دارد، چیزی نیست که نگاه «منِ مخاطب» را بدزدد و مجبورم کند لحظهای بایستم و به آنچه مخلوق اندیشه و دست یک هنرمند بوده خیره شوم. در مقابل، تعداد بسیاری از این آثار بوده که با دیدنشان از خودم پرسیدهام «چرا؟» یک چرای کوتاه اما عمیق، در مقابل یک قاب عکس قشنگ از هوای مه گرفته یا یک تابلوی نقاشی از چند گل لاله یا یک تابلوی خطنقاشی از شعری که خوب نوشته شده. چرا باید این همه بیهویتی در جشنواره آثار تجسمی ببینم؟
من متخصص یا خالق آثار تجسمی نیستم اما چیزی که در این نمایشگاه میبینم واضح است: من در جامعهای زندگی میکنم که ربطی به جشنواره هنرهای تجسمی آن ندارد.»
چهاردهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر از ۱۵ تا ۳۰ بهمن ماه با دبیرکلی سیدعباس میرهاشمی برپا شد و مراسم اختتامیه آن ۱۳ اسفندماه در تالار وحدت برگزار شد.
انتهای پیام/
There are no comments yet