من به دلاوریها و شجاعتهای رزمندگان توجه میکردم. بهطور
مشخص افراد حاضر در جنگ حزباللهی بودند پس خیلی نیاز نبود که از آنها تعریف
کنیم؛ لذا در همه آثارم تلاشم این بوده راجع به روحیات رزمندگان، ترسها، دلهرهها،
غمها، شادیها، رفاقتها و کلا مولفههایی که در آن سالها مرسوم بود اما از
نظرها پنهان مانده بود صحبت کنم.
طبق روال هر سال و به تایید تقویم رسمی کشور،
هفته دفاع مقدس از روز گذشته شنبه، ۳۱شهریورماه آغاز شده است. همین موضوع بهانهای
برای پرداختن به تولیدات رسانه ملی با موضوع جنگ است. بیشک تولید آثاری با موضوع
و محتوای دفاع مقدس میتواند نسل جدید را با وقایع بیشمار دهه۶۰ آشنا کند و حال
آنچه از سالهای پرحادثه جنگ باقیمانده، سریالهایی است که توسط کارگردانهای نسلهای
پیشتولید شدهاند و به روی آنتن شبکههای مختلف تلویزیون رفتهاند.
اگر کمی به عقب بازگردیم و آثار تولیدشده با موضوع و محتوای
جنگ را مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید که بهترین سریالها با حال و هوای دفاع
مقدس در دهه۷۰ تولید شدهاند. «گل پامچال» ساخته محمدعلی طالبی، «سفر به چذابه»
ساخته زندهیاد رسول ملاقلیپور، «بهترین تابستان من» ساخته علی بهادری، «بازگشت
پرستوها» ساخته ابولقاسم طالبی، برخی از آثار ماندگاری هستند که با موضوع جنگ
تولیده شدهاند. از دیگر آثار ماندگار آن دوران میتوان به دو سریال «نبردی دیگر»
و «بچههای هور» اشاره کرد که هر دو را عبداله باکیده؛ کارگردان دو عرصه سینما و
تلویزیون، ساخته است. عبداله باکیده که طی سالهای فعالیتش در عرصه فیلمسازی آثار
پرفروشی چون «صلیب طلایی» و «پوتین» را کارگردانی کرده و طی دهههای اخیر نسبت به
گذشته کمکارتر شده، درباره وضعیت تولید آثار دفاع مقدسی تلویزیون با «صبا» گفتوگو
کرد.
شما چه در عرصه سینما و چه در تلویزیون آثار
ماندگار و قابلتوجهی با موضوع دفاع مقدس ساختهاید. بفرمایید تلویزیون در آن سالها
چه روندی را دنبال میکرد و چه اهدافی داشت؟
تلویزیون در آن سالها دو نوع فعالیت داشت. یکی فعالیت خبری
بود که در دوران دفاع مقدس به ارائه مستقیم اخبار جنگ از جبههها میپرداخت که
کار سختی بود و مراحل زیادی داشت تا یک خبر به پخش برسد و این اتفاق در زمان خودش
بسیار قابل تقدیس بود. نوع دوم فعالیت در زمینه اطلاعرسانی به دوران پس از جنگ
بازمیگردد که تلویزیون در این زمینه حالتی روزمره پیدا کرد و به ارائه اخبار و
برنامههای تکراری میپرداخت و همه چیز به مناسبتهای مختلف محدود شد؛ ایامی چون
هفته دفاع مقدس و دیگر مناسبات دفاعی، رزمی و رزمایشی که آثار مد نظر برای پخش در
چنین ایامی تولید شدند.
در آن سالها رسالت تلویزیون نسبت به جنگ چه
بود؟
رسالت تلویزیون در زمان جنگ براساس «پروپاگاندا»
پیش میرفت؛ زیرا باید برای حضور مردم در جبههها،
پشت جبههها و مقاومت آنها در برابر دشمن تبلیغ میکرد که در این زمینه هم موفق
عمل کرد.
در حال حاضر چه رسالتی بر گردن تلویزیون است؟
به نظرم در حال حاضر که سالها از جنگ هشت ساله گذشته و جنگهای
زیادی در حال روی دادن است و حملات زیادی در حال وقوع است، تلویزیون باید خود را
بهروزرسانی کند. امروز جنگ سایبری در حال وقوع است و اتفاقاتی میافتد که احتیاج
به اطلاعرسانی دارد، مانند حادثهای که روز گذشته حین برگزاری مراسم رژه در اهواز
اتفاق افتاد.
حال که حادثه روز گذشته را مثال زدید و در
جریان آن بودید بفرمایید تلویزیون دراین زمینه چگونه و چطور اطلاعرسانی کرد و
چقدر در این زمینه به رسالت خود عمل کرد؟
تلویزیون درباره این اتفاق تروریستی درست عمل کرد و پیش از
آنکه این واقعه شاخ و برگ دروغین پیدا کند و از رسانههای دیگر منتشر شود به
انتشار خبر پرداخت.
به نظرم با اینکه تلویزیون در این زمینه درست
اطلاعرسانی کرد؛ اما خیلی کوتاه به این حادثه پرداخت.
بله، اما همه این اتفاقها نشاندهنده این است که تلویزیون
تلاش دارد پایگاه اطلاعرسانی خود را قویتر کند و البته موانعی نیز در چگونگی پخش
اخبار و آثار وجود دارد. تلویزیون بهنوعی مرجع خبری است، اما مسئلهای که وجود
دارد ایجاد روحیه مقاومت در مردم است و این موضوع باید در هر زمانی پیگیری شود.
اگر ممکن است از موضوع اصلی گفتوگو که جنگ و
دفاع مقدس است منحرف نشویم.
درباره جنگ نیز اتفاقات زیادی افتاده که مردم باید از آنها
مطلع شوند و شاهد وقایع پیش آمده باشند. نگاههای جدیدی به وجود آمده که مردم
باید در جریان آنها قرار گیرند. جنگ هشتساله، پایداری نظام مقابل دشمن بود، پس
باید به آن پرداخته شود. امروز باید آثار مختلفی در این زمینه ساخته شود تا به این
ترتیب ایدئولوژی دفاعی مردم مانند ایدئولوژیهای فرهنگی و اعتقادی آنها تقویت
شود و این اتفاق از طریق تولید سریالهای باکیفیت رخ خواهد داد. به این ترتیب نیاز
است که تلویزیون سالانه به تولید سریالهای فاخر بپردازد.
بله، طی این سالها آثار معدودی با موضوع جنگ
ساخته شدهاند و در مناسبتهایی چون هفته دفاع مقدس اغلب سریالهای قدیمی و
تکراری به روی آنتن میروند. این روال گویای این است که رسانه ملی تمرکزی بر تولید
سریالهای جنگی ندارد! گویا اولویت مسئولان، در حال حاضر دفاع مقدس و آثار جنگی نیست.
نظر شما در اینباره چیست و تلویزیون چقدر در تولید آثار جنگی کوتاهی کرده است؟
به نظرم تلویزیون در این زمینه کوتاهی نکرده است. تولید
سریالهای جنگی با موضوع دفاع مقدس نیاز به امکانات همهجانبه دارد. بهطور مثال
اگر قرار باشد در سریالی بهصورت مستقیم به جنگ هشتساله بپردازیم باید بخشهای مختلف
سپاه و ارتش به ماجرا ورود کنند تا خروجی خوبی داشته باشیم.
و البته این که مخاطب امروز باهوش است و فیلمها
و سریالهای باکیفیت و خوشساخت خارجی را میبیند و درنهایت تولیدات داخلی را با چنین
آثاری مقایسه میکند.
قطعاً همینطور است. مخاطب فیلم «دانکرک» ساخته کریستوفر
نولان را میبینید که درباره یک اتفاق است که بزرگتر و عظیمتر از آن را در
عملیاتهای «کربلای۵» و «کربلای۴» دیدهایم. متاسفانه تاکنون به چنین عملیاتهایی
نپرداختهایم. بهطور مثال عملیات «حاجعمران» یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخ
نظامی جنگ ایران است که به آن ورود نکردهایم.
حرفتان درست است اما در زمینه تولید کاستیهایی
وجود دارد که فیلمساز را از پرداختن به موضوعات مهم و تاثیرگذار منصرف میکند.
بله، همینطور است. مثلاً سریالی را نوشتهام که چند ماه
است منتظر پاسخ مسئولانم. آن هم اثری که چهار سال برای نگارشش تحقیق کردهام. از
طرفی زمانی که من نسبت به مقوله جنگ احساس تعهد میکنم این احساس باید متقابل
باشد؛ البته مسئولان تلویزیون نیتشان خیر است اما با این حال موانعی وجود دارد.
این موانع را چگونه باید از میان برداشت و شما
در اینباره چه تمهیدی دارید؟
برداشتن این موانع به شوراهای جوانتر و برتر نیاز دارد.
زمانی در تلویزیون گروهی وجود داشت به نام «واحد جنگ».
تا آنجایی که میدانم در حال حاضر چنین واحدی
در تلویزیون وجود ندارد.
بله، همینطور است، اما زمانی که سریال پرمخاطب «نبردی
دیگر» را ساختم واحد «جنگ» وجود داشت. چرا این سریال موفق شد؟ زیرا همه امکانات
نظامی در اختیار ما بود. حتی یادم هست که حاجآقا ابوترابی که خود از اسرای جنگ
بود خودش سر صحنه حضور مییافت و وقایع دوران اسارت را بهصورت جزءبهجزء برای من
توضیح میداد و مسائلی را مطرح کرد که بعدها در زمان پخش مجبور شدیم آنها را
سانسور کنیم.
شما کارگردانی از نسل گذشتهاید و جنگ را بهطور
مستقیم دیدهاید و آن را تجربه کردهاید و قطعا یکی از رموز ماندگاری آثار نسل شما
همین تجربیات واقعی است. تلویزیون طی این سالها چقدر به هنرمندان همنسل شما
اهمیت داده و چقدر از داشتههایتان در جهت تولید آثار باکیفیت استفاده کرده است؟
بیشک اطلاعات و آمارها درباره جنگ را میتوان از طریق
مراجعه به کتابها و منابع مختلف به دست آورد؛ اما پاره شدن پرده گوش فیلمساز در
میدان جنگ را کسی نمیتواند تعریف کند! یا صدمات روحی و روانی را که در زمان جنگ
به خبرنگاران وارد شده را چه کسی میتواند روایت کند؟ خاطرم هست که در عملیات فتح خرمشهر سه روز همپای رزمندگان جلو میرفتم
و با آنها دراز میکشیدم و برمیخاستم و مانند یک رزمنده در تمام طول عملیات حضور
داشتم تا بتوانم تصویر بگیرم؛ آنهم در محدوده زمانی کوتاه، زیرا «آ.اس.آر» فیلمها
بسیار کم بود و امکان فعالیت در شب وجود نداشت؛ البته این موارد را من نباید بگویم؛
زیرا به این ترتیب از خودم جانبداری کردهام. این موضوعات را مسئولان باید بدانند.
بهجز مواردی که گفتید، رمز ماندگاری سریالهایی
چون «نبردی دیگر» و «بچههای هور» چیست؟ البته بهجز پروداکشن و تجهیزات.
من به دلاوریها و شجاعتهای رزمندگان توجه میکردم. بهطور
مشخص افراد حاضر در جنگ حزباللهی بودند پس خیلی نیاز نبود که از آنها تعریف
کنیم؛ لذا در همه آثارم تلاشم این بوده راجع به روحیات رزمندگان، ترسها، دلهرهها،
غمها، شادیها، رفاقتها و کلا مولفههایی که در آن سالها مرسوم بود اما از
نظرها پنهان مانده بود صحبت کنم و به این موارد بپردازم. بهطور مثال در فیلم
سینمایی «صلیب طلایی» برای نخستین بار به حضور رزمندههای مسیحی در جبههها پرداختم
که سدهای بسیاری سر راهم ایجاد کردند و درنهایت اثر لطمه خورد، اما موضوع قصه باقی
ماند و آسیب ندید. در آن دوره همزمان با جنگ به چنین موضوعاتی میپرداختم. در
همین «صلیب طلایی» همه رزمندگان با هر دین و آیینی زیر یک پرچم میجنگند و باهم
اتحاد دارند. در سریال «نبردی دیگر» نیز به جوهره زندگی اسرا پرداختم؛ یعنی شخصیتهایی
مثل حاجرسول رستگاری واقعی بودند و طی تحقیقات به آنها رسیدیم. در فیلم «پوتین»
نیز قرار بود اثر آرتیستیک و قهرمانمحور و دلاورانه باشد زیرا مردم بسیجیهای دلاور
را دوست داشتند. در کل چه در آثاری که کارگردانشان بودم و چه در فیلمهایی که بهعنوان
مجری طرح یا تهیهکننده حضور داشتهام کار را ساده نمیگرفتم. در اثری مانند «کانیمانگا»
که تهیهکننده آن بودم، هوانیروز کلا در اختیار ما بود.
آثار سینمایی شما بهخصوص «پوتین» و «صلیب
طلایی» در زمان خودشان چقدر فروختند؟
هر دوی این فیلمها در زمان اکران پرفروش شدند.
با وجود موفقیتتان در عرصه تولید آثار جنگی،
اما از ابتدای دهه۸۰ تاکنون کمکارتر شدید. دلیل حضور کمرنگتان در عرصه فیلمسازی
چیست؟
مسئولان باید پذیرای طرحها باشند، از طرفی وسع بخش خصوصی
در این حد نیست که روی چنین آثاری سرمایهگذاری کنند. دو فیلم «پوتین» و «صلیب طلایی»
را با سرمایه تهیهکننده بخش خصوصی ساختم، آنهم در زمانی که اغلب آثار با پول
دولت ساخته میشدند و این برای من مایه افتخار است. تهیهکنندگان فیلم «پوتین»
آقای فریدون جیرانی و بیژن امکانیان بودند.
مسئله مهم این است که ژانر جنگ برای تهیهکنندگان
دولتی در اولویت نیست و تهیهکنندگان بخش خصوصی نیز به این ژانر توجهی ندارند و
اگر هم تمایلی باشد، بودجه لازم برای تولید آثار جنگی در اختیارشان نیست و همه اینها
در حالی است که نسل جدید باید از جنگ و اتفاقات هشت سال دفاع مقدس باخبر باشد تا
به این ترتیب این واقعه تاریخی فراموش نشود.
باید آثار خوشساخت و باکیفیت تولید شوند. چرا از فیلمی چون
«تنگه ابوقریب» استقبال میشود و فروش بالایی دارد؟ به این دلیل که خوب ساخته شده
است. شاید این فیلم در بیان مسائل نواقصی داشته باشد که در تمام آثار ما این کاستیها
وجود دارد، اما اثر باکیفیتی است.
بله «تنگه ابوقریب» از لحاظ «پروداکشن» و نحوه
تولید اثر قابل قبولی است و میتواند با فیلمهای مشابه خارجی رقابت کند. از آثار
دیگرتان و فعالیتهای جدیدتان چه خبر؟
مشغول نگارش فیلمنامه یک سریال برای تلویزیون هستم که موضوع
آن درباره جنگ است. این اثر درباره فردی است که در سال۶۵ به شهادت میرسد و در
فیلمنامه به زندگی او از پیش از انقلاب پرداختهام.
و سخن
آخر؟
از شما بابت این گفتوگو تشکر میکنم.
وحید خانهساز
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است