آقای همای، کنسرت «اپرای حلاج»، بالاخره با دفعات
زیادی که تمدید شد و استقبال بینظیر از سوی مخاطبان به اتمام رسید؛ این کار در حین
حال که عرفانی بود رنگ بوی ملی و سیاسی هم داشت. کمی از حال و هوای آن برایمان
توضیح میدهید؟
طبیعتا کار عرفانی، عرفانی است و نمیتواند سیاسی
شود، مگر اینکه افراد خودشان بهصورت شخصی از آن برداشت سیاسی کنند؛ درواقع این
کار یک کار ایدئولوژیک و عرفانی بود البته یکسری کنایههای سیاسی هم همراه داشت
که در همه کارها بالاخره کنایههای سیاسی-اجتماعی وجود دارد و این کار هم از این
قائده مستثنی نبود.
چطور شد که تصمیم گرفتید سرگذشت منصور حلاج را به
نمایش بگذارید؟
من همیشه در کارهایم از زبان حلاج یا از زبان شخصیتهای
اسطورهای، حرفهای متفاوتی را زدهام؛ یعنی همیشه یک شخص سومی در کارهایم بوده
است که پیامهای اجتماعی را از زبان آنها بیان میکنم. شخصیتهای اساطیری
مانند حلاج بهترین گزینهاند که من بتوانم حرفهایم، تاریخ ایران و یا آنچه مردم
این روزها دوست دارند بشنوند را در قالب رنگ و بویی بهتر ارائه دهم. منصور حلاج
یکی از گزینههایی است که هم مردم شناخت کمی از آن داشتند یعنی فقط یک اسمی از آن
به یاد داشتند و هم من سعی کردم که با انتخاب سرگذشت او، به دار آویختنش و
مبارزاتش، سرگذشت او را به نمایش بگذارم. در تاریخ ایران یکسری اتفاقات و بینشهای اجتماعی از زمانهای دور همواره ثابت مانده است، بنابراین حلاج بهترین گزینه
بود تا بتوانم از طریق داستان زندگی او این حرفها را انتقال دهم.
به نظر شما این نمایش تا چه اندازه توانست
تاثیرگذار باشد؟
از صددرصد مخاطبان، روی ۱۱۰درصد تاثیرگذار بوده
است؛ بهطوری که تعداد زیادی از تماشاگران برای بار هفتم و هشتم آمدند و به تماشای
این اپرا نشستند.
آثار شما از آن دست آثار تلفیقی است؛ یعنی در عین
حال که عارفانه و عاشقانه است رگههایی از دغدغههای اجتماعی را هم درآنها میتوان
دید؛ مانند قطعات «ملاقات با دوزخیان»، «عجب آب گلآلودی» که از آنها برداشتهای
متفاوتی میتوان داشت. این چندوجهی بودن آهنگهای شما و همراه شدن همه این وجوه
باهم تا چه اندازه تاثیرگذار بوده است و فکر میکنید با این کار تا چه میزان
توانستهاید حرفهایتان را به مخاطب انتقال دهید؟
در ایران بیان هر حرفی راههای متفاوتی دارد و باید
با احتیاط و درواقع با یک حساسیت کاملا بهشکل لب مرزی حرکت کرد که به خود ما آسیب
نزند؛ بنابراین گفتن حرفها یا انتقادات در ایران کار سختی است؛ من با انتخاب
ادبیات خودم و شاعران بزرگی که هر از گاهی نگاه اجتماعی و انتقادی در کارشان وجود دارد
توانستم حرفم را انتقال دهم؛ میزان اثرگذاری این کار را باید از آدمهایی که در
کنسرت حضور داشتهاند جویا شد؛ البته من فکر میکنم که صددرصد توانستهام آن اثرگذاری
را داشته باشم. واکنشهای زیادی از طرف مردم بعد از کنسرت یا در کامنتهایی که
برای ما میفرستادند داشتهام و پیداست که مردم توانستهاند ارتباط مثبت و
اثرگذاری با کار برقرار کنند. همانطور که اگر خودتان هم
آنجا حضور داشتید و دیدید، و اگر روی شما که خود روزنامهنگار هستید تاثیرگذار
بوده، قطعا روی بقیه مخاطبان هم به همین شکل تاثیرگذاری داشته است.
درچند مصاحبه از شما خوانده بودیم که گفته بودید «من،
فقط در ایران موسیقی ایرانی کار میکنم»، منظورتان دقیقا از این حرف چه بود، یعنی
دیگر خوانندههای سنتی ما مانند سالار عقیلی، همایون شجریان یا علیرضا قربانی،
موسیقی اصیل ایرانی کار نمیکنند؟
نه اینطور نیست. اینها انتشار درستی از گفتههای
من نبوده است. آن موقع یکی از خبرنگاران مقداری شیطنت کرده و به من گفته بود، «موسیقی
شما درواقع موسیقی ایرانی نیست و کمی متفاوتتر به سمت پاپیولار است» که من در
جواب او گفتم، اتفاقا تنها کسی که فقط موسیقی ایرانی کار میکند من هستم. ببینید
بقیه همه با سازهای کلاسیک مانند ویولن، گیتار و پیانو، بهصورت تلفیقی کنسرت میدهند
و اصلا به سازهای موسیقی ایرانی نمیپردازند و از ابزار، دستگاهها و ردیفهای موسیقی
ایرانی خیلی کم استفاده میکنند؛ تنها کسی که ابزارش سازهای ایرانی است و دستگاهها
و ادبیات ایرانی را خالصانه استفاده و بیان میکند من هستم؛ بقیه دوستان از آلات
تلفیقی استفاده میکنند و نه اینکه موسیقی ایرانی نباشد؛ من درجواب به آن خبرنگار
این را گفته بودم.
بنابراین منظورتان فقط سازآلات موسیقی بوده است؟
نه، محتوای موسیقی اصیل ایرانی در کارهای من بیشتر
از بقیه است. آنها بیشتر بهدنبال کارهای ارکسترال، تلفیقی و جدید هستند. همه
شاگردان معروف آقای شجریان الآن کار پاپ انجام میدهند، آقای سینا سرلک کارهای لسآنجلسی
پاپ میخواند، آقای عقیلی تیتراژهای متفاوت تلفیقی میخواند. خیلی از اینها کارهایی
را میخوانند که از کاراکتر موسیقی ایرانی دور است؛ اما من اینطوری نیستم و واقعا
کار اصیل ایرانی انجام میدهم.
با این تفاصیل میتوانیم اینطور بگوییم که شما
موسیقی ایرانی را به سبک خودتان ارائه میدهید؟
موسیقی ایرانی، ایرانی است و طبیعتا هر کسی به سبک
خودش آن را اجرا میکند اما من از سازها، دستگاه و ردیفهای موسیقی ایرانی استفاده
میکنم درحالیکه دیگران بهعنوان نوآوری از سازهای کلاسیک و از رنگ و بوی موسیقی
تلفیقی و کلاسیک بهره میبرند؛ من میگویم نوآوری باید در محتوا، طرح و ارائه کار
وجود داشته باشد نه اینکه سازها را عوض کنیم و موسیقی تلفیقی بسازیم و بعد بگوییم
ما نوآوری انجام میدهیم.
در رابطه با همین مسله نوآوری در موسیقی که به آن
اشاره کردید، میتوان گفت تقریبا دوسه دهه است که موسیقی اصیل سنتی ما وارد همین
فضاهای جدید شده و بهنوعی بهروزتر شده است. به نظر شما این بهروز شدن و تغییرات
در موسیقی سنتی ناشی از چه عناصری میتواند باشد و چه تاثیری در موسیقی اصیل
ایرانی گذاشته است؟
راستش تاثیری نداشته و کاری هم نکرده است؛ فقط
موسیقی ما را تبدیل به موسیقی پاپی کرده است که موسیقی ایرانی نیست. خوانندگان
بیشتر جای اینکه به خود محتوا و رنگ موسیقی ایرانی بپردازند و از دل موسیقی سنتی
با سبک خودشان چیزی نو ارائه کنند، با اضافه کردن سازهای کلاسیک مثل ویولن و… میخواهند
کار نو انجام دهند که اتفاقی هم نیفتاده و کار جدیدی که ماندگار هم باشد به وجود
نیامده است.
شما خودتان تا چه اندازه این تغییرات و نوآوری را
در کارهایتان پیاده کردهاید؟
خودتان
دیدید، این کاری که من در «اپرای حلاج» کردم سرتاسر موسیقی و ادبیات ایرانی بود.
از ادبیات مولانا، شمس و عطار گرفته تا ادبیات خودم، که از آنها استفاده کرده
بودم و موسیقی ایرانی را به این گونه ارائه دادم و میبینید که چگونه یک نفر خواننده
بدون استفاده از چهرههای مشهور، هنرپیشهها و چهرههای تبلیغاتی، بهتنهایی
توانسته ۲۵شب، ۲۵هزار نفر را به سالن بکشاند و خود این اثرگذاری است.
آقای همای! این روزها مردم، بهویژه نسل جوان بیشتر
به سمت موسیقی پاپ گرایش دارند و دیگر مانند گذشته پیرو موسیقی سنتی نیستند. ما در
سوالات قبل به مقوله بهروزتر شدن موسیقی سنتیمان اشاره کردیم؛ اما با این وجود
گوش جوانان ما به موسیقی پاپ آشناتر است. آیا با این موضوع که موسیقی سنتی ما در میان
قشر جوان کمرنگتر شده، موافقید؟
خیر، اصلا چنین چیزی نیست و کاملا هم اشتباه است.
کدام خواننده پاپی است که میتواند بهتنهایی ۲۵شب پشت سر هم کنسرت بدهد؟
سوال قبل بدون هیچ موضعگیری و قضاوت مطرح شد؛ اما
ما یک موسیقی اصیل برای کشورمان داریم که هنرمندانی مثل شما و اساتید بزرگ و شهیر
محکم پای آن ایستادهاند اما با وجود همه تغییراتی که در موسیقی سنتی به وجود آمده
است میتوان گفت که مردم(جوانان) بازهم به سمت موسیقی پاپ گرایش دارند.
شما میگویید که مردم به سبک موسیقی پاپ گرایش
دارند و من میگویم که نه، غیرممکن است؛ چنین چیزی که شما میگویید وجود ندارد.
مردم اتفاقا به سمت موسیقی سنتی بیشتر گرایش دارند. همین الآن در تهران، وقتی
اپرای من با این استقبال روبهرو شد یا پارسال پروژه «سی» توانست حدود چهلهزار
نفر را به سالن بکشد، این یعنی موسیقی سنتی موفقتر از موسیقی پاپ است. چرا میگویید
مردم بیشتر به موسیقی پاپ گرایش دارند؟
بله، گرایش دارند اما موسیقی سنتی مانند قبل آن شنوندگان
عوام خود را بین مردم(باز هم تاکید میکنم جوانان) ندارد.
نه! مثل قبل یعنی چه؟ قبلا مردم از موسیقی سنتی
بدشان میآمد و دو سه خواننده بود که فقط آنها را گوش میدادند؛ اما الان این همه
خواننده در موسیقی سنتی فعالیت میکنند و موفق هم هستند. اصلا این طور نیست و
موسیقی سنتی ما شکست نخورده است و وضعیتش از موسیقی پاپ ما خیلی بهتر است.
در رابطه با برنامه کاری آیندهتان صحبت کنیم؛
آلبومی در دست تولید دارید؟
بله، یک آلبوم جدیدی به نام «ای خانهات خراب» و «اپرای
حلاج» که بهزودی منتشر میشوند.
برای جشنواره موسیقی فجر برنامهای دارید؟
اگر عمری باقی باشد و وظیفهای به ما محول شود، آن
را انجام میدهیم.
تور کنسرتهای خارج از کشورتان به چه صورت است؟
هفته دیگر یک کنسرت در سلیمانیه عراق داریم و بعد
از آن تور کنسرتهای کانادا را در پیش خواهیم داشت.
و سخن آخر.
از مردم اهل موسیقی که با وجود مشکلات فراوان
اقتصادی و اجتماعی ما را حمایت کردند، سپاسگزاری میکنم.
فاطمه فلاح
There are no comments yet