محسن دامادی جزون
کارگردانانی است که بهموازات کارگردانی، تجربه نویسندگی و تهیهکنندگی نیز دارد و
در ژانرهای مختلفی این حوزهها را تجربه کرده است. «خانواده ارنست»، «یک اشتباه
کوچولو» و «قبرستان غیرانتفاعی» ازجمله آثار اوست. دامادی این روزها «همه چی عادیه!»
را روی پرده سینما دارد با او به بهانه اکران فیلم جدیدش به گفتوگو نشستیم که در
ادامه میخوانید.
فیلم سینمایی «همه چی عادیه» را در سال۹۵
ساختید اما در سال۹۷ اکران شد، به ترافیک اکرانها و تعدد فیلمهای در صف اکران برخوردید
یا مشکل دیگری وجود داشت؟
درواقع فیلمبرداری ما در زمستان۹۵ بود و
کارهای پساتولید در سال۹۶ انجام شد. از سال۹۶ برای اکران آمادگی داشتیم ولی دوستانی
هستند که بنا به هر دلیلی که امروزه گاهی با عنوان فساد از آن یاد میشود، این آمادگی
را نداشتند که برای دیگران هم حقی قائل باشند.
یک سالی است که بهعلت تعدد فیلمهای در
صف اکران، مدت زمان اکران کاسته شده تا فیلمهای بیشتری روی پرده برود بهعنوان یک
فیلمساز تا چه اندازه با این تصمیم و رویه موافق هستید؟
طبعا موافق تعدد اکران نیستم. نمیشود چند
فیلم از نوروز شروع کنند و هنوز جولان بدهند و بعضی تند و تند بیایند و صحنه را ترک
کنند. کدام صاحب فیلمی دوست دارد همراه با بیست فیلم دیگر اکران بگیرد؟ اکنون و در
هفته اول اکران، با حدود ده سینما شروع کردیم که در بعضی از آنها فقط یک سانس نمایش
داریم. در شمال تهران که مرکز اسکان جمعیت زیادی است، هیچ سالنی نداریم و طبیعی است
که حداقل در این هفته نباید انتظار داشته باشیم هزینه چای اعضای تولید فیلم دربیاید.
از آنجا که فساد، بیعدالتی، تبعیض و نابرابری و وجود رانت و چیزهای مشابه این موضوع
عادی شده، ظاهرا باید بگذریم و با همکارانی که شرایط مشابه ما را دارند همدل باشیم
و تسلیت بگوییم و با آنها که بر ساحلِ امن نشسته و به ریش دیگران میخندند، از قول
سیف فرغانی بگوییم «هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد- هم رونق کاروان شما نیز بگذرد»
شما در ژانرهای مختلفی کار کردید، فیلم
«قبرستان غیرانتفاعی» و «یک اشتباه کوچولو» را ساختید از سوی دیگر فیلم «خانواده ارنست»؛
ظاهرا خودتان را محدود به یک ژانر و فضا نمیکنید. علاقه خودتان به کدام ژانر و فضای
فیلمسازی بیشتر است؟
در هر موضوع یا ژانری که برایم دغدغه ایجاد
شود. دوست منتقدی نکتهای را برایم گفت. ظاهرا در کارهایم به پیشواز بعضی موضوعها
رفتم. در «یک اشتباه کوچولو» به وجود دفاتری برای دلالی ازدواج اشاره کردم که آن زمان
نبود، هرچند یکسوم پایانی فیلم، مطابق فیلمنامه من نیست و آن را دوست ندارم، مخصوصا
چون با روش تحمیلی عوض و به فیلم چسبیده شد، که روزی به آن اشاره خواهم کرد. در «قبرستان
غیرانتفاعی» از دلالی و کاسبی با قبر گفتم، فیلمنامه را سال۷۲ نوشته و به فارابی داده
بودم، آن زمان آقای اسفندیاری معاونت فرهنگی بودند و گفتند صلاح نیست. سال۸۹ این فیلم
را خودم ساختم. بازی با فروش قبر و جای دفن پس از این جدیتر شد. الان اخباری از فروش
قبر میلیاردی میخوانم. در «خانواده ارنست»، ایده مهاجرتهای بیرویه را مطرح کردم.
انگار بعضی جوانها گمان میکنند در این مملکت مستاجرند. تا خانه باب میل آنها نیست،
اسبابکشی کنند. در فیلم «هما کی میاد؟» به پشتصحنه دلالی فوتبال اشاره کردم. جالب
است هنوز نوبت اکران پیدا نکرده است و اینجا در «همه چی عادیه!»، گویی همه چی عادیه،
مهاجرت بیرویه و مستحیل شدن آدمها در مناسباتی که با آن آشنایی ندارند، یا نبود آب
و تخریب محیط زیست.
آیا اقبال مردم نسبت به ژانر کمدی باعث
میشود آثارتان بیشتر به سمت این فضا برود؟ بهعبارتی دیگر خواست مخاطب چقدر برای شما
تعیینکننده است؟
ژانر کمدی با آنچه در ایران با عنوان کمدی
ساخته میشود تفاوت دارد. اینجا یکسری شوخیهای جنسی، نام کمدی گرفته است. مجبورم
از ادبیات کمک بگیرم. در ادبیات صورتِ متعالی هزل، عنوان طنز دارد. تفاوت آنها در
این است که از هزل نباید توقع حرف جدی داشته باشید، ولی طنز شاید بخنداند ولی به شخص
میگوید به چه چیزی خندیدی و باید او را وادار به تفکر کند. من طنز ادبیات را خیلی
دوست دارم، اگر بتوانم مابهازای آن را در فیلمنامه و فیلم ایجاد کنم که نور علی نور
است.
اما یک نکته وجود دارد در تمام آثاری که
ساختید حتی آنها که رگههایی از کمدی موقعیت داشت به مسائل اجتماعی توجه ویژهای
داشتید. در فیلم «همه چی عادیه!» به سراغ مهاجرت و دردسرهای آن رفتید؛ معضلی که زیاد
از آن صحبت میشود اما کمتر روی پرده سینما برای آن جا باز شده است. کمی در اینباره
توضیح میدهید؟
موضوع مهاجرت وجوه گوناگون دارد، خواسته
یا ناخواسته باشد، یا تحمیلی و بنا به میل فرد و… طبعا در سینما برای آنکه دراماتیک
دربیاید مهاجرت باید همراه با بحران باشد. اینکه شخصی به محیطی وارد شود که با مناسبات
آن آشنا نیست، خیلی راحت میتواند وارد فضای هزل و هجو شود. «همه چی عادیه!» از این
نظر کاری دشوار بود که بیش از هر چیز باید مراقب این موضوع میبودم. خوشبختانه کسانی
که فیلم را دیدند، مخصوصا جمعیت انبوهی که در اکران خصوصی اظهارنظر کردند با هر دو
وجه فیلم یعنی شوخی و جدی یا خنده و اندوه آن ارتباط گرفته بودند. هرگز کسی نگفت که
از فیلم ناراضی است. در شرایط تولید دشوار سینما برای کسانی که مجبورند با پول کم و
کار درازمدت روزانه، از هزینهها بکاهند، این عبارت بسیار خوشایند است. امیدوارم استقبال
مردم باعث شود سرمایهگذار شریف فیلم از حضور در کنار این اثر پشیمان نشود و حداقل
سرمایه او برگردد. در این روزگار به هم ریخته و آشفته که مسئولان عالی دولتی از فساد
گسترده و نهادینه شده مینالند امیدوارم کسی باشد که به فکر بیمه سرمایههای مردم
در کارهای شرافتمندانه باشد و مردم نیز حامی تولید ملی و دلسوزانه باشند.
شما تهیهکنندگی این کار را نیز بر عهده
دارید آیا باتوجه به شرایط موجود در سینما همچنان این ریسک را میکنید و تهیهکنندگی
را دنبال میکنید؟
من با بخش اندکی از سرمایه خودم وارد کار
تهیهکنندگی میشوم. با گرانی و گسترش مهارنشدنی آن، تولید صددرصد فیلم در توان من
نیست. اگر همفکری پیدا شود و یکی از نوشتههای مرا دوست داشته باشد، حتما این مسیر
را ادامه خواهم داد.
فیلم شما، فیلم پربازیگری است و بیشتر
آنها جزو چهرههای محبوب سینمایی و تلویزیونی هستند. چقدر با نگاه به گیشه این بازیگران
را انتخاب کردید؟
تعدد بازیگران فیلم بهخاطر فیلمنامه بود.
در این ارتباط طبعا باید به محبوبیت بازیگران توجه میداشتیم. با بعضی از آنها از
قبل کار کرده بودم، بعضی تازهکار بودند و سابقه سینمایی نداشتند. در این کار بعضی
محبوبها برایم محبوبتر شدند، مثل پژمان بازغی عزیز که بسیار همدل و همراه بود.
گذشت و محبت او مثالزدنی است. با خودش عشق و انرژی گرم و مثبت به گروه میآورد. از
همکاری با او بسیار خوشحالم. یا سرکار خانم بهنوش بختیاری و لیلا بلوکات که همراهی
موثری داشتند. خانم بختیاری خودش یکی از شخصیتهای فیلمنامه را انتخاب کرد و اصرار
داشت که او بازی کند. وقتی میزان علاقه او را دیدم، تردید نکردم که حتما برای اجرای
آن فکرهایی دارد. مشورت و تمرین کردیم و به نظرم نقش «دنیا» جزو بهترینهای این فیلم
بود. یا خانم لیلا بلوکات که با بزرگمنشی برای نقشی کوتاه همراه شد، ایشان هم نقش
را خودشان انتخاب کردند و به میزان آن توجه نداشتند و خاطره بازی خوب او و بازی متفاوت
سرکار خانم سحر قریشی در نقش خودش فراموشنشدنی است یا سرکار خانم رز رضوی که بهترین
بودند و بازی خوب و ستودنی داشتند. عرفان حسینی در نخستین کار خود خوش درخشید، خیلی
تمرین کردیم، از نحوه تکلم تا شیوه راه رفتن؛ و درنهایت بازی یکدست و خوبی ارائه کرد.
حتما آینده خوبی خواهد داشت. آقای رویگری عزیز، امیر سهرابی پهلوان و دیگران هر چه
در توان داشتند برای فیلم گذاشتند. به نظرم دوستانی که نقشهای کوتاه این فیلم را
بازی کردند، همه خوش درخشیدند. پشت دوربین امین جعفری خلاق بود و صدا نیز مدیونِ کار
بینظیر آقای دانشمند است و بهنام کلامی برای صحنه و دیگرانی که نمیتوان یک به یک
گفت. همراهی سرمایهگذار فیلم آقای حمیدرضا صابری راد که بیشتر از وجوه مالی، دغدغه
وجوه فرهنگی فیلم را داشت، ارزشمند است. چنین صفتی در این زمانه کیمیاست. از معلم شریفی
مثل او جز این توقع نمیرفت. «همه چی عادیه!»، لحظات و آدمهای تلخ و خودبینی هم داشت
که میشود خیلی راحت آنها را ندید و از آنها نگفت، انگار نبودند.
ملیکا مومنیراد
There are no comments yet