رسانههای جمعی و فرهنگ دو مقوله جداییناپذیر
هستند و همواره بر یکدیگر تاثیر مستقیم دارند. حال تفاوتی نمیکند که آن رسانه
روزنامه باشد یا کانالی مجازی در تلگرام یا تلویزیون و ماهواره؛ و البته باید گفت
این مخاطب و سطح شعور اوست که به رسانههای مختلف هویت میبخشد و حتی تعیینکننده
خطمشی آنهاست.
تلویزیون نیز بهعنوان بزرگترین رسانه جمعی، همواره تلاش
کرده در ارتقا سواد و بینش مخاطبان موثر باشد و سطح فرهنگ آنها را بالا ببرد؛ اما
مسئلهای که وجود دارد این است که رسانه ملی چقدر توانسته فرهنگ عوام و توده مردم را
تحت تاثیر قرار دهد؟ زیرا بخش اعظم هر جامعهای را مردم عادی تشکیل میدهند. مردم
عادی، افرادی هستند باهوش و سواد متوسط که نمونه آنها را در کوچه و بازار بهوفور
میبینیم و حتی شاید خودمان نیز جزو این دسته از افراد باشیم!
با نگاهی به شبکههای
متعدد تلویزیونی و دنبال کردن برنامههای مختلف میتوان به این نتیجه رسید که
برنامههای موثر بر فرهنگ، اغلب برای قشر فرهیخته و باسواد ساخته میشوند و شبکههای
معدودی تولید و پخش آنها را به عهده دارند! در این میان (بهجز برخی برنامهها که
تعدادشان معدود است) آنچه برای مردم عادی تولید میشود، صرفا آثاری سرگرمکنندهاند
که بار فرهنگی زیادی ندارند و این در حالی است که عوام بهشدت چنین آثاری را دنبال
میکنند و از زندگی و تفکر شخصیتهای مختلف و نوع عملکرد و حتی گویش آنها(صحیح
یا غلط) الگو برمیدارند. مثلا بسیار پیش میآید که عبارات یا جملات برخی از شخصیتهای
تلویزیونی در مدت کوتاهی همهگیر میشوند و در جامعه دهان به دهان میچرخند. کم
نیستند واژهها و اصطلاحاتی که برای نخستین بار از دهان بازیگران فلان سریال
تلویزیونی شنیده شدهاند و پس از مدتی در ادبیات عامه مردم جا خوش کردهاند؛ بنابراین
این تاثیرپذیری، تیغ دو دمی است که میتواند موثر یا مخرب باشد. حال چگونگی
استفاده از این ابزار حساس، به انتخاب و تصمیم برنامهسازان و مسئولان بستگی دارد.
فراموش نکنیم که فرهنگ عامه مقولهای مهم است که میتواند زندگی افراد جامعه را
تحت تاثیر قرار دهد و تلویزیون یا هر رسانه دیگر در اینباره مسئولند و وظیفه
خطیری بر عهده دارند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است