برچسب سیاه‌نمایی را بردارید | پایگاه خبری صبا
امروز ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۱۶
میزگرد«صبا» با دو کارگردان درباره آسیب‌شناسی سینمای اجتماعی:

برچسب سیاه‌نمایی را بردارید

بهروز شعیبی:‌ مدیران از برچسب زدن و عناوینی مثل سیاه‌نمایی در سینمای اجتماعی برای امر آموزش و ساختن آینده‌ای بهتر بپرهیزند.

فیلم‌های اجتماعی سینمای ایران همواره در تمام این سال‌ها تاثیرگذاری خودش را داشته است اما در چند سال اخیر با موج عجیبی از فیلم‌های کمدی روبه‌رو شده‌ایم. غرض زیر سوال بردن سینمای کمدی نیست اما سینمای اجتماعی با تمام مشکلات و افت‌وخیز‌‌هایش کم‌کم به حاشیه کشیده شده است و برخلاف تاثیرگذاری مسلم آن، جایگاه خوبی به آن داده نمی‌شود. با پوران درخشنده؛ کارگردان سابقه‌دار سینمای اجتماعی و بهروز شعیبی که سابقه درخشانی در این عرصه دارد و این روزها فیلم «دارکوب» با محوریت اعتیاد در زنان را روانه پرده سینما کرده، به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

تب فیلمسازی درباره یک معضل اجتماعی، دوره‌ای است،
مثلا در دهه۸۰ موضوع اعتیاد برای فیلمسازان تعمدی یا غیرتعمدی، با برنامه‌ریزی یا
بدون برنامه‌ریزی مهم می‌شود و فیلم‌هایی چون «خون بازی»، «شمعی در باد»، «سنتوری»
و… ساخته می‌شود اما به‌یکباره این تب می‌خوابد و تب ساخت فیلم درباره طلاق،
روابط و خیانت اوج می‌گیرد. اما از پس همین رکود آقای شعیبی پس از چند سال به سراغ
معضل اعتیاد می‌رود! ظاهرا سینمای اجتماعی هر فصل را به بررسی یک بحران و معضل
اختصاص داده است و معضل‌‌های دیگر با وجود آن‌که در جامعه همچنان ملموس است اما
فراموش می‌شوند!

پوران درخشنده: آنقدر سیر تحولات و نابسامانی‌‌های اجتماعی آن هم به‌شکل‌‌های مختلف سرعت
گرفته است که به‌عنوان یک فیلمساز تا می‌آیی تمرکزت را روی یک معضل اجتماعی
بگذاری، مسئله و دغدغه جدیدتری در جامعه بروز پیدا می‌کند و یا در اصطلاح از زیر
فرش بیرون می‌زند. به‌خاطر همین مسئله است که در سال اخیر به معضل اعتیاد کمتر
پرداخته شده، چرا که مسائل دیگری نسبت به این معضل اولویت بیشتری پیدا کردند. من
سال۷۰ سریالی ۱۷قسمتی را با موضوع اعتیاد برای تلویزیون ساختم. در این مجموعه اعتیاد
در خانواده، زنان، مردان و کودکان به‌صورت جداگانه مورد بررسی قرار گرفته بود. طبق
آمار در آن زمان جمعیت معتاد کشور که بیشتر به مواد سنتی اعتیاد داشتند حدود ۳۰۰هزار
نفر بود. با وجود چنین شرایطی تنها سه قسمت از این مجموعه آن هم ساعت۱۲:۳۰ شب پخش
شد و ادامه آن اجازه پخش نگرفت پس از پیگیری‌‌ها فراوان به من گفتند جو شبکه غم‌‌انگیز
شده و امکان ادامه پخش وجود ندارد. شخصا به‌عنوان یک فیلمساز اجتماعی که همواره
دغدغه معضل اعتیاد را داشتم، دست‌بردار نبودم و در دهه۸۰ با ورود اعتیاد مدرن و
رواج قرص‌‌های اکستازی و شیوع آن در بین مدارس حتی به‌شکل آدامس فیلم «شمعی در باد»
را ساختم تا زنگ خطری باشد برای این اتفاق و این‌که بگویم حالا خانواده و جامعه در
چنین جریانی کجاست؟ فیلمساز وقتی متوجه دردی می‌شود آن را بیان می‌کند انگار که می‌گوید
یک دمل چرکی این‌جا وجود دارد، به آن مسکّن ندهید بلکه تا به نقاط دیگر سرایت
نکرده، آن را بردارید. فیلمساز اجتماعی از سر خوشی نیامده دست روی معضلات و به
تصویر کشیدن آن‌ها بگذارد، وقتی فیلمسازان معضل‌‌های اجتماعی را مطرح می‌کنند،
کسانی هم باید باشند که آن معضل را مرتفع کنند و آن درد را مداوا کنند. باید کسانی
پا به میدان بگذارند که بحث آموزش و پیشگیری را جدی تلقی کنند. زنانی شبیه به
شخصیت مهسای فیلم «دارکوب» در جامعه بسیار وجود دارند باید ببینیم چه اتفاقی
افتاده که یک زن با وجود حس مادری اما نتوانسته این حس خود را بر اعتیادش غالب کند.
کارشناسان، جامعه‌شناسان و حقوقدانان برای بررسی آن باید یک نشست بگذارند اما هیچ
اتفاقی نمی‌افتد به همین دلیل همیشه در یک نقطه می‌مانیم اما من به‌عنوان فیلمساز
تلاش می‌کنم در «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» با وجود طرح معضلی دیگر اما به
معضلات دیگر توجه کنم و تلنگر بزنم. کسی که دغدغه‌مند است هرچند سال یک‌بار هم شده
فیلم می‌سازد اما از موضع خودش کوتاه نمی‌آید. خود من هر چند سال یک‌بار فیلم می‌سازم
چرا که به‌لحاظ اقتصادی برایم مقدور نیست از طرفی دیگر باید درباره موضوع موردنظر
تحقیق و پژوهش کنم. من تا وقتی خودم نفهم که ریشه‌‌های یک درد کجاست و تبعات آن
چیست، نمی‌توانم درباره آن فیلم بسازم.

بهروز شعیبی: ما معدود فیلمسازانی را داریم
که در حوزه اجتماعی کار کردند و بیشتر آن‌ها کسانی هستند که فعالیت‌شان محدود به
دوره خاص نبوده است مثل خانم درخشنده، علیرضا داوودنژاد، رخشان بنی‌اعتماد و…
فیلمسازانی که چه به‌لحاظ اقتصادی و چه به‌لحاظ ارتباط با مخاطب که به عقیده من
مورد دوم یعنی تداوم ارتباط فیلمساز با مخاطب از اهمیت بالاتری برخوردار است، موفق
بودند، همواره دغدغه‌شان نسبت به فعالیت در سینمای اجتماعی و بیان معضلات اجتماعی
حذف نشده است. فیلم «مرهم» آقای داوودنژاد همچنان یک فیلم خوب درباره اعتیاد زنان
به حساب می‌آید اما این فیلم چقدر از سوی سینمانویسان و متخصصان حرفه‌ای سینما
بازخورد گرفت. در همه جای دنیا وقتی می‌خواهند موضوعی اجتماعی، فرهنگ‌سازی شود
قطعا یکی از ارکان اصلی برای تحقق این موضوع سینماست. یعنی سیاست‌گذاران کلان
مملکت و یا حتی سیاست‌گذاران سینمایی اثری را سفارش می‌دهند برای آن‌که معضل اجتماعی
فرهنگ‌سازی شود و همچنین آن را حل کنند، در چنین موقعیتی وقتی یک فیلمساز فیلم
اجتماعی می‌سازد دیگر برچسب سیاه‌نمایی به آن نمی‌خورد بلکه قدمی برداشته تا یک
معضل مرتفع شود. متاسفانه معضلات اجتماعی به جای آن‌که فرهنگ‌سازی شود، آموزش داده
شود و حل شود، همیشه از طرف مدیران دچار سانسور بوده و آخرین کسی که آن را مطرح می‌کند
خود مدیران هستند. این مسئله درباره خیلی چیزها صدق می‌کند آمار طلاق، ایدز، کودک‌آزاری
و اعتیاد در زنان که روزبه‌روز رشد بیشتری پیدا می‌کند. اما در پاسخ به سوال شما
که چرا من به این سمت رفتم باید بگویم که معضلات اجتماعی تا حدی قائم به فرد است
یعنی یک معضلی چند سالی است برای مردم محسوس و ملموس است اما هیچ رسانه‌ای از آن
صحبت نمی‌کند و یا مستند‌‌هایی که باید دارای رویکرد آموزشی و تربیتی باشند معمولا طوری ساخته می‌شوند که مخاطبی نخواهند
داشت و خروجی آن‌ها در حدی است که بگویند ما گزارشی از این مسئله ارائه دادیم. مثل
سریال خانم درخشنده که گفتند فضای شبکه را غم‌‌انگیز و تلخ کرده در صورتی که باید
این تلخی در جای دیگری از بین برود. به نظرم حتی عملکرد تلویزیون در دهه۶۰ به‌مراتب
بهتر از امروز بود چرا که در حال حاضر عملا طرح مسئله اعتیاد در رسانه‌‌ها وجود
ندارد. حل معضل اعتیاد هیچ راهی به‌جز فرهنگ‌سازی ندارد ما باید از امروز شروع
کنیم و امید داشته باشیم تا ده سال دیگر بچه‌‌های امروز که جوانان فردا هستند به
سراغ آن نروند.

اما به نظرتان چرا پرداخت‌مان به موضوعات مثل
تب تند است که از قضا عرقش زود درمی‌آید! همه به سراغ یک سوژه می‌روند و بعد آن را
رها می‌کنند و سوژه بعدی!

بهروز شعیبی: بخشی از آن به فیلمسازان برمی‌گردد اما مخاطب اصلی سوال شما، بخشی از مدیران
و مسئولان اتفاقا غیرسینمایی هستند، مسئولان سینمایی قاعدتا به فکر احیای سینمای
ایران هستند اما مدیران بخش‌های مختلف نقش مهمی در این‌باره ایفا می‌کنند. ما مدیر
و فیلمساز کم نداریم، خیلی از موضوعات وقتی پایش به سینما باز می‌شود طی دو سال
فراگیر می‌شود، تاثیر می‌گذارد و جا می‌افتد. اما عکس‌العمل برخی مدیران نسبت به
طرح این موضوعات در سینما این است که ما چنین چیزی نداریم و سیاه‌نمایی شده است.
مثال بزنم، مثالی که به هیچ کس برنخورد(خنده) مثلا اگر بخواهیم در مورد مسائل
اقتصادی بانک‌‌ها فیلم بسازیم اولین کسانی که می‌خواهند فیلمنامه تو را بخوانند
بانک‌‌ها هستند و… با چنین سازوکاری هیچ مسئله‌ای حل نمی‌شود و یا دست آخر باید
مسائل را به‌گونه‌ای رقیق بیان کنیم که به هیچ کس برنخورد.

پوران درخشنده: خیلی برایم عجیب است که ما بودجه بسیاری را صرف درمان می‌کنیم در حالی که
حتی رضایت نمی‌دهیم یک‌چهارم از آن هزینه صرف پیشگیری شود. آموزش در کشور ما جایی
ندارد. حادثه‌‌ها یکی پس از دیگری در کشور ما اتفاق می‌افتند اما کسی نمی‌داند
چرا؟ خانواده‌‌ها اصلا خبر ندارند، معلم طور دیگری به مسئله نگاه می‌کند، مسئول
حتی منکر وجود چنین بحرانی است. بحث بر سر این است که مسئولان به جای آن‌که در
کنار فیلمسازان و صاحبان اندیشه و کسانی که زمان می‌گذارند تا درد و سیاهی جامعه و
آنچه که واقعا وجود دارد را پیدا کنند و نشان دهند نه این‌که بخواهند خلاف واقعیت
را به تصویر بکشند، قرار بگیرند و کمک کنند، در خیلی از مواقع جلوی راه آن‌ها را سد
می‌کنند. تلویزیون در این ماجرا مقصر است، تا دهه۷۰ درباره معضل اعتیاد اتفاقاتی
افتاد اما از دهه۷۰ به بعد انگار این مسئله فراموش شده است و جنبه سرگرمی آن هم از
نوع سخیف به چیزهای دیگر می‌چربد.

به واژه سیاه‌نمایی اشاره کردید، بیشتر
فیلمسازان اجتماعی چنین برچسبی را تحمل کردند اما باتوجه به کارنامه حرفه‌ای‌تان
شما معمولا با وجود بیان و طرح آسیب‌‌های اجتماعی اما متهم به سیاه‌نمایی نشدید و
یا کمتر شدید، این‌که بخواهی از آسیب‌‌های اجتماعی بگویی اما متهم به سیاه‌نمایی
هم نشوی، خیلی مهم است!

پوران درخشنده: فیلمسازی که دغدغه جامعه خود را دارد به‌دنبال سیاه‌نمایی و نمایش چیزی که
مصداق این باشد، نیست. یک فیلمساز اجتماعی انسان شریف و دغدغه‌مندی است، چرا که به‌دنبال
درد مردم می‌رود. مردم جامعه خانواده فیلمساز هستند. من وقتی می‌دانم یک پسر یا
دختر حتی یک مرد و زن چه دغدغه‌‌هایی دارند نمی‌توانم آرام باشم، به‌دنبال آن می‌روم
و حتی ریشه‌یابی می‌کنم. فیلمسازان اجتماعی به‌دنبال روابط علت و معلولی هستند نه
این‌که یک موضوع پیدا کنند تا فیلم بسازند و سیاهی‌‌ها را به نمایش بگذارند. نباید
چشم‌مان را ببندیم؛ در بین معضلات اجتماعی، اعتیاد زنان حرف اول را می‌زند. سال۶۸ به‌دنبال
پژوهش درخصوص معضل اعتیاد به مکان‌‌های مختلف و بیغوله‌‌های زیادی رفتم در آن سال‌ها
به‌ندرت پیش می‌آمد یک زن معتاد را در پارک‌‌ها ببینیم اما در حال حاضر تعدادشان
رشد چشمگیری پیدا کرده است. کجا باید به آن‌ها آموزش دهیم که شما مادر هستید؟ در
مقابل فرزندی که به دنیا آوردی مسئول هستی؟ ما از طرفی دیگر فقر اقتصادی و از سوی
دیگر درگیر فقر فرهنگی هستیم. نمی‌توان بحث اقتصاد را از فرهنگ جدا کرد و لطمه آن
را نادیده گرفت. خیلی‌‌ها به‌دنبال راهی برای فراموشی وضعیت‌شان هستند. این‌ها خانواده
ما هستند ما نمی‌توانیم در کنار آن‌ها ساکت بنشینیم اما یک جای کار می‌لنگد! ما می‌دانیم
این معضل در چه جایی ریشه دارد برای حل آن باید ریشه‌‌ها را خشک کرد، باید به
خانواده‌‌ها آموزش داد، باید ازدواج و فرزندآوری را جدی گرفت و… همه آحاد جامعه
باید مسئولیت‌پذیر باشند. هویت‌بخشی بسیار مهم است که جدی گرفته نمی‌شود و ما از
همین مسئله ضربه خواهیم خورد.

بهروز شعیبی: مسئله آموزش بسیار مهم است و این مهم فقط مربوط به کشور ما نیست اتفاقا فکر
می‌کنم در کشور ما یک اصل وجود دارد که همه باهم در آن مشترک هستیم و شاید جلوگیری
می‌کند از تلخی‌‌های بسیاری و آن یکتاپرستی و آموزه‌‌های مذهبی است. با هر دینی در
این کشور موضوعات اعتقادی در زندگی ما نقش پررنگی دارد. آموزه‌‌های انسانی
احتیاج به یادآوری دارد اما ما این یادآوری را جدی نمی‌گیریم. در این جهت از حق
نگذریم وزارت کشور، مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر همواره برای ساخت آثار
درباره اعتیاد دغدغه دارند. حتی با وجود این‌که فیلم «دارکوب» مستقل بود بعد از
نمایش آن مسئولان واکنش مثبت نشان دادند.

پوران درخشنده: اما نکته قابل بحث دیگری وجود دارد و آن هم این است که باید یک یا دو فیلم
اتفاقی نمی‌افتد باید گام‌‌های بیشتر و بزرگ‌تری برداشته شود. تلویزیون به جهات
مخاطب گسترده‌ای که دارد باید این‌گونه آثار را نشان دهد.

یعنی معتقدید سینما می‌تواند آموزش دهد و این
آموزش در جامعه کارآمد خواهد بود؟

بهروز شعیبی: می‌گوییم هالیوود و همچنان جلسات تلویزیونی در این‌باره برگزار
می‌کنیم در حالی که این اتفاق سال‌هاست در آن‌جا جا افتاده است. در آن‌جا به محض
بروز معضل اجتماعی و زدن زنگ خطر، سال بعد در سینما چندین فیلم با همان محوریت
ساخته و روی پرده می‌رود. به‌وسیله آموزش که یکی از ارکان اصلی آن سینماست هزینه‌‌های
هر حکومتی پایین می‌آید. چه بخواهیم چه نخواهیم سینما از زندگی مردم حذف نمی‌شود،
پس چه بهتر که رسانه‌‌های ما به‌خصوص سینما و تلویزیون بحث آموزش را جدی بگیرند.
آموزش هم تا داراماتیزه نشود امکان ندارد موثر و نتیجه‌بخش باشد. سال‌ها قبل از آن‌که
این جو کودک‌آزاری در جامعه راه بیفتد فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» ساخته شد
و تلنگر زد. کافی بود این آموزش در قالب فیلم ادامه پیدا می‌کرد تا شاهد خیلی از
اتفاقات نباشیم. من هم مثل خانم درخشنده از فیلمسازان اجتماعی دفاع دارم؛ کسی که
انرژی و عمر می‌گذارد تا درباره یک مسئله و معضل اجتماعی فیلم بسازد هر مقدار سود
ببرد، اما بخش عمده آن سود را جامعه خواهد برد. این واژه سیاه‌نمایی اولین اصطلاحی
است که باید از دامنه واژگان سینمایی‌نویسان و مدیرانی که درباره سینما قضاوت می‌کنند
حذف شود. فارغ از فروش، همه ما فیلم می‌سازیم برای ارتباط با مخاطب، کسی که فیلم
اجتماعی می‌سازد خود را وارد چالشی متفاوت می‌کند. چالش متخصصان، چالش ارتباط با
مخاطب ساده‌پسند است که اتفاقا این بخش مخاطب بسیار مهم است چرا که خطر از دست
دادن آن وجود دارد. در چنین شرایطی فیلمساز باید زبانی را پیدا کند تا مخاطب خود
را پیدا و نگه دارد.

مسئولان از چه طریقی می‌توانند از پیکره سینمای
اجتماعی و تولیدات آن حمایت کنند؟ آیا فقط تخصیص بودجه و کاهش سانسور‌‌ها و مجال
آزادی عمل کافی است؟

بهروز شعیبی: سینما و سینماگر پیش رو است. مخاطب خودش را دارد و خیلی سریع‌تر
می‌تواند محصول خود را نمایشی کند، نمی‌توان این پیشرو بودن را به پسرو بودن تبدیل
کرد و بعد هم بگوییم سینما اهمیت خودش را حفظ کرده است. سینما باید مثل دیگر فضا‌‌های فرهنگی جدی گرفته شود و ارگان‌‌ها نیز به کمک بیایند. من خیلی اهل گلایه نیستم
شاید به قول خانم درخشنده چون هنوز موضع تهیه‌کننده ندارم این‌طور نیستم، اما ما
در فروش فیلم‌های اجتماعی با استدلال‌‌هایی چون وضعیت فعلی مردم، وضعیت سینمای
خودمان را قانع می‌کنیم ولی عملا فیلم‌های اجتماعی بدون حمایت جلو می‌روند. شاید
الان کسی بیاید بگوید هزینه ساخت فلان فیلم را ما دادیم اما این را باید گفت بحث
حمایت در تولید بخش کوچکی است، ما در پخش احتیاج به کمک و حمایت داریم. در پخش
حمایت شدن همان بخشی است که یعنی به آموزش و مطرح شدن یک معضل اهمیت می‌دهیم.

پوران درخشنده: ما سینماهایی داریم که فقط در انحصار فیلم‌هایی خاص هستند، حتی بدون این‌که ما
بخواهیم سانس‌‌های فیلم‌های اجتماعی ما به فیلم‌های دیگر تعلق می‌گیرد. فیلمساز با
وجود همه سختی‌‌ها و دغدغه‌‌ها فیلم را می‌سازد و به اکران می‌رساند اما زمانی که
قرار است توسط مخاطب دیده شود اجحاف دیگری گریبان فیلم ما را می‌گیرد. پشت فیلمساز
اجتماعی خالی است چون آن کسی که بخواهد اسپانسر شود، هزینه کند به سراغ فیلمنامه
اجتماعی نمی‌رود بلکه ترجیح می‌دهد سراغ فیلمی زودبازده و پربازده به‌لحاظ مالی
برود. مسئولان فرهنگی کجا هستند که بیایند سرمایه‌گذاری کنند؟ به گفته خود امام خمینی(ره)
تلویزیون دانشگاه عمومی است. دانشگاه عمومی چرا نباید فیلم‌های اجتماعی را نشان
دهد؟ چرا نشان نمی‌دهند که مبادا چشم و گوش کسی باز شود؟ آموزش از کجا باید شروع
شود؟ ما همه در حکم کمکی هستیم برای رسیدن به جامعه بهتر در کنار مسئولان. بیشتر
مشکلاتی که در جامعه ما وجود دارد در سایر کشور‌‌ها نیز هست اما تفاوت ما با آن‌ها
در این است که آن‌ها حتی در صورت تعرض به یک شخص درباره آن صحبت می‌کنند اما در
کشور در خفا این اتفاق تسری پیدا می‌کند و بعد وقتی به یک سونامی تبدیل می‌شود
تازه می‌فهمیم چه اتفاقی افتاده است.

این یعنی همان هیس!

پوران درخشنده: هیس جایش این‌جا نیست اما هیس واقعا جایش این‌جاست!
همه باید فکر کنیم که این جامعه خانواده ماست، نمی‌توانیم به خانواده‌مان و خطراتی
که آن را تهدید می‌کند بی‌تفاوت باشیم.

اما فکر می‌کنید بیان و طرح مسائل و معضلات
اجتماعی در سینما تا چه اندازه می‌تواند مصلح جامعه باشد و روی مردم تاثیر بگذارد؟

پوران درخشنده: با همه سختی‌‌هایی که در حدود این چهل سال کشیده‌ام اما راضی هستم. خوشحالم،
چرا که بازخورد‌‌های خوبی گرفتم. دو سال پیش دردی را با تمام وجودم حس کرده بودم و
از سوی برخی از پسران کشورم باری روی دوش من گذاشته شد و خودم را موظف دانستم تا
کاری کنم، روز و شب نداشتم تا فیلمنامه «هیس! پسرها فریاد نمی‌زنند» را نوشتم و به
ارشاد ارائه دادم اما این فیلمنامه به اتفاق آرا در آن زمان رد شد. احساس خفگی
داشتم. از خودم بدم می‌آمد چرا که فکر می‌کردم مفید نیستم و نمی‌توانم برای حل
معضلی که در جامعه وجود دارد قدم بردارم. اما خوشبختانه بعد از دو سال و حوادثی که
در جامعه اتفاق افتاد این فیلمنامه پذیرفته شد. گاهی می‌گویم ما فیلمسازان اجتماعی
به سبب بار سنگینی که روی دوش‌مان گذاشته می‌شود احتیاج به روان‌درمانی داریم.
فیلمساز تا به این نقطه جلو می‌رود! اما در کل در پاسخ به سوال‌تان باید بگویم
مثال‌‌های عینی و واقعی بسیاری دارم که تحت تاثیر فیلمی مثل «هیس! دخترها فریاد
نمی‌زنند»، مادری رویه خود را تغییر داد. فیلم‌های اجتماعی قطعا می‌توانند
تاثیرگذار باشند. ما به بسیاری از آسیب‌‌ها می‌توانیم به بهترین نحو بپردازیم
البته هر چند که گاهی ما، خودمان را بیش از بقیه سانسور می‌کنیم تا فیلم‌هایمان
نمایش داده شود، اگر احساس کنیم جایی ممکن است به بن‌بست بخوریم راه دیگری را پیش
می‌گیریم. برای آن‌که یک فیلم به نمایش عمومی دربیاید ما بیشترین بار را تحمل می‌کنیم.

آنچه سینمای ما از آسیب‌‌های اجتماعی و تبعات
آن نشان می‌دهد نصف چیزی که در واقعیت وجود دارد نیست، چقدر می‌توانید منطبق با
واقعیت جلو بروید؟ به هر حال خط قرمز‌‌هایی وجود دارد و از سویی اگر به واقعیت
نزدیک شوید لاجرم تصویر تلخ و سیاهی را به مخاطب ارائه خواهید داد؟

بهروز شعیبی: فرق سینما با بازتاب عینی واقعیت در همین است، در سینما غیر از بخشی که ما
ناخودآگاه یاد می‌گیریم مسیر را طوری جلو برویم که با حداقل اصلاحات به نمایش
برسیم. یک مسئله مهم دیگری هم هست و آن خود مخاطب است. در درام و نمایشی کردن
واقعیت مجبوری از همه آنچه که دیدی به‌صورت چکیده‌ای در شکل نمایشی استفاده کنی.
درست است معضلات بسیاری وجود دارد و حجم آن نیز بسیار است اما کار سینماگر آمار
دادن نیست. وظیفه فیلمساز زدن زنگ خطر و نمایشی کردن معضلات است. ما نمی‌توانیم
همه آنچه هست را با همان میزان تلخی به تصویر بکشیم. امیدوارم اصل مخاطب سینمای
اجتماعی مدیران باشند یعنی کنار مردم مخاطبان هم به تماشای آثار اجتماعی بنشینند و
مدیران که اصل مخاطب این ژانر هستند باید بسیار هوشمند باشند تا متوجه موضوعی که
خیلی رقیق و به‌صورت تلنگر در فیلم مطرح شده، بشود و در جهت رفع آن گام بردارد.

پوران درخشنده: گرایش من به واقع‌گرایی بسیار زیاد است و سینمایی که من به آن معتقدم از جنس
واقعیت و آنچه در جامعه وجود دارد، است. به همین دلیل مهم‌ترین و اولین کاری که می‌کنم
تحقیق و پژوهش است و سعی می‌کنم از ابعاد مختلف به یک موضوع نگاه کنم. یک زمان
فیلمساز به‌دنبال موضوعی می‌رود اما وقتی همان فیلمساز و رویکردش در میان مردم
شناخته می‌شود، رفته‌رفته خود مردم به سمت فیلمساز می‌آیند و از مشکلات و قصه‌هایشان
می‌گویند که این ارتباط میان مردم و فیلمساز اتفاق بسیار مثبتی است. واقع‌گرایی آن‌قدر
پیش‌برنده است که مردم احساس می‌کنند خودشان را روی پرده می‌بینند درنتیجه ارتباط
بیشتری می‌گیرند.

آقای شعیبی شما در فیلم «دارکوب» به آسیب‌‌های زنان
که اعتیاد یکی از آن‌هاست توجه ویژه‌ای داشتید؛ اتفاقی که کمتر در سینما شاهد آن
هستیم، حتی در فیلم‌ها قبلی خود نقش مادر، بسیار محوری بود! تا چه اندازه در
پرداخت سینما به این مسئله خلاء احساس می‌کنید و دغدغه آن را دارید؟

بهروز شعیبی: فارغ از نقش مادری که خیلی مهم است حتی درمورد خانم‌‌هایی که مادر هم نیستند
اتفاقاتی که معضلات و مسائل اجتماعی برای آن‌ها به وجود می‌آورد خیلی عمیق است و این
موضوع احتیاج زیادی به پرداخت دارد؛ یعنی این روند رو به رشد مسائل اجتماعی خانم‌ها
که آمار آن در حال گسترده شدن است بسیار مقوله خطرناکی است. من به‌عنوان یک مرد، آرامش
خاطرم را از خانم‌های پیرامونم(همسر و مادرم) می‌گیرم؛ چراکه مسائل و مشکلاتی که در
بیشتر مواقع آقایان با آن‌ها روبه رو می‌شوند، شبیه به هم و اجتماعی هستند؛ اما درخصوص
خانم‌ها فقط یک‌سری مشکلات و مسائل کاری مطرح نیست بلکه معضلاتی وجود دارند که با زندگی
ما سروکار دارند؛ اگر آرامش روانی به خانم‌های ما برگردانده شود و درواقع امنیت روانی
داشته باشند تاثیرات آن را روی شادمانی و آرامش جامعه، کاهش معضلات اجتماعی و نگاه
به آینده‌ای بسیار روشن‌تر را می‌توان دید. قاعدتا نمی‌توان گفت که مردها از این قضیه
مستثنی هستند اما به‌دلیل قدرت و قوت حضور خانم‌ها در خانواده، می‌بایست مسائل آن‌ها
خیلی جدی گرفته شود.

در مبحث ساخت فیلم اجتماعی از زمان شروع و طرح موضوع
تا اکران کار، مشکلات و دغدغه‌های فراوانی سر راه فیلمساز قرار دارد، به‌طوری که این
سختی‌ها برای فیلمساز اجتماعی به نسبت کسی که اثری دیگر می‌سازد بیشتر است، اما با
این وجود گیشه آنچنانی هم برای این ژانر وجود ندارد با این که فیلم‌ها در درازمدت جزو
کارهای ماندگار خواهند بود؛ چه می‌شود که همچنان در این ژانر فعالیت دارید و ثابت‌قدم
هستید؟ ممکن است جایی خسته شوید؟

پوران درخشنده: در پاسخ به این سوال مسئله این است که باید دید فیلمساز با چه قصد و نیتی وارد
سینما شده است؛ یک وقت، هدف فقط فیلم ساختن است و یک وقت، نه؛ دغدغه است؛ من به‌شخصه
نمی‌توانم از کنار مسائل عبور کنم؛ خوشحالم برای فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند»؛
اولین فیلم اجتماعی سینمای ما که ۶میلیارد تومان فروخت؛ مردم فیلم‌هایی که جزو دغدغه‌هایشان
هست و فیلمسازش نیز دغدغه‌مند است را حمایت می‌کنند؛ مردم این فیلم را حمایت کردند
وگرنه منِ فیلمساز امکانات زیادی برای نمایش آن فیلم در اختیار نداشتم. من اطمینان
دارم مردم «دارکوب» را نیز حمایت می‌کنند و به تماشای آن می‌روند، باید بروند؛ چراکه
این فیلم با دغدغه ساخته شده است؛ آقای شعیبی می‌توانستند یک فیلم دیگر بسازند؛ همان‌طور
که من هم می‌توانستم؛ اما وقتی موضوعی با مسئله شدن تبدیل به یک درد فراگیر می‌شود،
به جامعه لطمه می‌زند و هیچ کس از آن اطلاع درستی ندارد چون پنهان است، طبیعتا به سراغ
آن می‌روم؛ فکر می‌کنم وقتی مردم این درد را حس کرده‌اند و به آن نزدیک هستند، پس حتما
امکان فروش آن برای ما وجود دارد ولی امکانات پخش برای ما کم است؛ سالن در اختیارمان
قرار نمی‌گیرد و امکانات زیادی برای معرفی فیلم‌مان نداریم زیرا این کار هزینه دارد.
هزینه ثانیه‌ای و دقیقه‌ای؛ تبلیغات شهری و بیلبوردها که جزو وظایف شهرداری‌هاست باید
در اختیار فیلمسازان قرار گیرد. ما هنوز تلاش می‌کنیم تا تعدادی بیلبورد رایگان را
در اختیار کسانی که فیلم می‌سازند(کانون کارگردانان) قرار دهیم. فیلمی که پول دارد
خوب هم می‌فروشد اما فیلم اجتماعی مثل «دارکوب» و… حمایت نمی‌شوند. شهرداری فقط به
فکر فروش اماکن به این و آن نباشد بلکه کمی هم امکانات را در اختیار اهالی تفکر و اندیشه
قرار دهد؛ جامعه اگر خواهان شهروند درست است، فیلمساز باید درست جلو برود؛ به فیلمسازان
احترام بگذاریم و فرصت دهیم تا به‌دنبال دغدغه‌هایشان بروند.

بهروز شعیبی: واقعیت این است که خیلی وقت‌ها وسوسه می‌شوم از جنس دیگری کار کنم؛ تعارف که
نداریم، در نسل ما رقابت و فضایی وجود دارد که من حس کنم از یک جنس دیگر فیلم بسازم
تا با آن فضا، اعتبار و آینده کاری خود را حفظ کنم؛ مخاطب، سالن و فروش بیشتر که حداقل
بین دوستانی که در سینما کار می‌کنیم این موقعیتی که در حال حاضر دارم را از دست ندهم؛
اما اگر بخواهم بگویم که تصمیم گرفته‌ام فیلم اجتماعی نسازم، نه؛ دروغ گفته‌ام؛ زیرا
تا روزی که معضل و مسئله اجتمای وجود دارد سینمای اجتماعی هم هست و ما نمی‌توانیم سراغ
آن نرویم. خانم درخشنده به نکته درستی اشاره کردند، ممکن است ما چند سالی فیلم نسازیم
یا جنس دیگری را تجربه کنیم اما به‌محض اطلاع از معضلی در محیط پیرامون نمی‌توان آن
را نادیده گرفت و اگر در حال انجام کار دیگری باشی فکر می‌کنی کار بیهوده و عبثی است.
من ترجیح می‌دهم اگر قرار است جنس دیگری را تجربه کنم در سریال این اتفاق بیفتد؛ فکر
می‌کنم اگر در سینما مسئله‌ای را مطرح کنم که معضل امروز یا فردای مردم باشد اما ربطی
به جامعه نداشته باشد، کار بیهوده‌ای کرده‌ام. فکر می‌کنم من با تجربه کمی که دارم
می‌توانم ژانرهای دیگر مثل کمدی را در تلویزیون تجربه کنم.

خانم درخشنده فیلم «دارکوب» را در طرح و انعکاس
مئسله اعتیاد و طلاق چطور دیدید؟ باتوجه به این‌که جزو هیات انتخاب جشنواره هم بودید.

فیلم «دارکوب» موضوعی را مطرح می‌کند که بحث زنان و اعتیاد آنان
است. مادری معتاد و فرزندی که نمی‌داند جلب محبت چه کسی بشود؛ که بعد هم می‌بینیم حتی
به سمت مادر کشیده می‌شود. مهم‌ترین بحث در فیلم «دارکوب» اعتیاد و خانواده است. بحث
شکستی که در خانواده به‌دلیل اعتیاد رخ می‌دهد و بچه‌هایی که دچار مشکل می‌شوند و آینده
آن‌ها تحت تاثیر قرار می‌گیرد. زمانی که این فیلم را در هیات انتخاب دیدم آن را پسندیدم؛
من فیلم‌های آقای شعیبی را دوست دارم؛ «دارکوب» بین فیلم‌هایی که ساخته شده بود تنها
کاری بود که بحث زنان در جامعه فعلی و اعتیاد را مطرح کرده بود و این امر نشان از دغدغه‌مندی
ایشان نسبت به جایگاه زن و مادر در جامعه دارد.

سخن آخر؟

پوران درخشنده: اگر گوش شنوایی وجود داشته باشد ما تمام حرف‌ها را زده‌ایم که اگر این اتفاق
بیفتد به میزان زیادی موفق خواهیم بود.

بهروز شعیبی: تشکر می‌کنم از شما و خانم درخشنده و فرصتی که دست داد تا در کنار ایشان باشم. ایشان سمت استادی دارند، از خانم درخشنده و بزرگان می‌آموزم؛ امیدوارم که شرایط به‌شکلی باشد که سینمای اجتماعی زنده باشد و زندگی کند و از برچسب زدن و عناوینی مثل سیاه‌نمایی در سینمای اجتماعی برای امر آموزش و ساختن آینده‌ای بهتر، پرهیز شود.

ملیکا مومنی راد

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۱/۳۵۴/۰۳۵/۰۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۵/۳۲۳/۷۹۱/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۱۴۲/۱۱۹/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۰٬۷۰/۷۸۴/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۲۴۶/۰۲۷/۵۰۰
  • استاد
    ۹۹۲/۹۳۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۸۰/۷۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۴۸/۶۶۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۸۳/۳۵۰/۰۰۰