بیش از آنکه او را بهعنوان بازیگر در
قاب جعبه جادو ببینیم، صدایش را میشنویم. با این حال او هر بار ثابت کرده بازیگری
یکی از اولویتهای اصلیاش است و حتی اگر دیر به دیر دیده شود، ترجیح میدهد در
کار درست و قابل دفاعی بازی کند. نیما رئیسی با گذشت سه سال از پخش «آمین» حالا با
سریال «پدر» به تلویزیون برگشته و نقش مسعود پسرعموی لیلا را بازی میکند؛ نقشی که
آن را غیرقابل پیشبینی میداند و از استقبالی که نسبت به سریال شده و پیگیری
مخاطبان خرسند است. با او درباره غیبتهای طولانیاش، فاکتورهایش برای ایفای نقش،
زیر و بم کاراکتر مسعود و البته علاقهمندیاش به خوانندگی، گپی زدهایم که در
ادامه میآید.
آقای رئیسی اینکه بین نقشهای تلویزیونیتان فاصلههای چندساله میافتد
انگار دیگر به یک روال تبدیل شده است. پیشنهاداتتان کم شده یا ارزش پذیرفتن
ندارند؟
مسئله اصلی این است که در سیستم حرفهای
بازیگری ما چیزی به اسم گزیدهکاری یا انتخاب وجود ندارد. یعنی اگر قرار باشد شما بهعنوان
بازیگر دست به انتخاب بزنید، بهمرور از گردونه کار خارج میشوید و امکان شما برای
انتخاب کمتر میشود. بنابراین ممکن است هر از چند گاهی از بین انتخابهای انگشتشماری
که دارید، خوششانس باشید و نقش خوبی به شما پیشنهاد شود. من طی این سالها، چنین
پروسهای را طی کردم.
چرا؟ یعنی آنقدر پیشنهادات بد بودند
که نمیتوانستید هیچکدام را بپذیرید و در این گردونه بمانید؟
از بین پیشنهادات مدل و گونهای وجود
دارد که تو هیچوقت حتی در بدترین شرایط هم ترجیح میدهی نزدیک آنها نشوی. یعنی
حاضری کاری غیر از بازیگری انجام دهی اما در فیلم یا سریالی بازی نکنی. فکر کنید
نسل قبل از من چه مخاطراتی دارند و گاهی میشنویم که گلایه میکنند. مثل آقای
غلامحسین لطفی که در گفتوگویی از فراموش شدنشان سخن گفته بودند. بنابراین همانطور
که گفتم بهمرور انتخابها کمتر میشود و بازیگر دستش باز نیست که انتخاب درستی
داشته باشد. مگر عوامل چه تعداد از کارهایی که ساخته و پخش میشود با من در تماس و
ارتباط هستند؟ نمیدانم شاید باید اینگونه تصمیم میگرفتم که هر کاری را بازی کنم
یا صرفا در آنها حضور داشته باشم که حق انتخاب بیشتری هم نصیبم شود. من قبلا این
را گفتهام که طبیعتا هیچ تماشاگری نخواهد فهمید که تو در چه کارهایی بازی نکردهای
و کارنامه تو درواقع مرهون و تحتالشعاع کارهایی که بازی نکردهای است.
با این حال کارنامهای که تا به حال
داشتهاید کاملا قابل دفاع است.
این از خوشاقبالی من بوده است. از
«داستان یک شهر» و «میوه ممنوعه» گرفته تا «پروانه» که فرصت همکاری با آقایان اصغر
فرهادی، حسن فتحی و جلیل سامان را پیدا کردم. با این حال من هم هیچوقت در سیستم
حرفهای بازیگری، بازیگر پرکاری محسوب نشدهام.
شما این شبها سریال پرمخاطب «پدر» را
روی آنتن شبکه دوم سیما دارید. این مجموعه جزو کدام دسته از پیشنهادها و انتخابها
قرار میگیرد؟
بهرنگ توفیقی کارگردان این سریال دوست
و رفیق عزیز و قدیمی من است و در ۲۲سال گذشته در چندین کار با او همکاری داشتهام.
با حامد عنقا؛ تهیهکننده و نویسنده کار هم گرچه افتخار همکاری نداشتم اما دورادور
شاهد کارهای جذاب و متفاوت او بودم. بنابراین پیشبینی میکردم و حتم داشتم ترکیب
این دو، کار خوب و درخوری را رقم خواهد زد. هم بهرنگ پیش از این خودش را نشان داده
و به اثبات رسانده بود، هم حامد عنقا. بنابراین من با آغوش باز سر این کار آمدم و
قطعا کاری نبوده که از سر ناچاری بازیاش کنم. درواقع فکر میکنم هیچوقت هم این
اتفاق پیش نیامده که کاری را از سر ناچاری انتخاب کرده باشم. این روزها هم با
استقبالی که از «پدر» شده خوشحالم جزو سریالی بودهام که تاثیر خود را گذاشته و
مردم نسبت به آن واکنشهای بسیاری داشتهاند. گذشته از همه این فاکتورها راستش را
بخواهید نقشی که به من پیشنهاد شد هم خیلی جذاب بود.
مسعود چه ویژگیهایی داشت که برایتان
جذاب بود؟
ایدهآلگرایی بازیگری که حاضر است
پیشنهادات کمتری داشته باشد اما نقشی را بپذیرد که او را به چالش بکشد برای من با
مسعود محقق میشد. نقشهایی که مرا درباره انتخابهایم سربلند میکند، کاراکترهایی
بودهاند که چالشی داشتهاند و به من برای ایفای خود انگیزه دادهاند. مسعود یکی
از این نقشهاست که درواقع بهخاطر تاثیری که بر روند داستان دارد، همچنین خود
کاراکتر، جنس حرف زدن، دیالوگها و چیزی که به خاطرش میجنگد و برای به دست آوردنش
تلاش میکند به من انگیزه میداد. شاید این حرف تکراری باشد اما برایم مهم است
بگویم هیچوقت نقشی را که بازی میکنم قضاوت نمیکنم. چیزی که متاسفانه در جامعه
ما مثل دروغ گفتن با خلقیات آدمها عجین و عادی شده، این است که بهراحتی افراد را
قضاوت میکنیم. دادن صفت منفی و مثبت به نقشها با همین شکل قضاوت صورت میگیرد.
در حالی که نقشی که در نظر عده کثیری مثبت جلوه میکند ممکن است در نظر من نوعی منفی
جلوه کند و بالعکس. همه چیز به سلایق و اعتقادات آدمها برمیگردد و کاملا شخصی
است. از نظر من قضاوت کار منحوس و منفوری است.
یعنی میگویید این عمل را حتی درباره
کاراکترهایی که ایفای آنها به شما پیشنهاد میشود، پسندیده نمیدانید؟
دقیقا. من نقشم را قضاوت نمیکنم درواقع
از دیدگاه و زاویه نقشم به جهان نگاه میکنم و همیشه حق را به نقشم میدهم حتی او
اگر از نظر دیگران کار نادرستی انجام داده باشد. اینگونه آن نقش برایم قابل باور
و لمس میشود و میتوانم به او تبدیل شوم، او را برای رسیدن به اهدافش درک و مثل
او تلاش کنم. به نظر من همه چیز از دل برمیآید و اتفاق میافتد. در سریال
«پروانه» یا فیلم «تنگنا» این جنس کاراکترها را تجربه کردم. آدمهایی که شغل
مطلوبی نداشتند، عملکردشان هم شاید درست نبود، اما من بهعنوان بازیگر نقششان را
با ایمان بازی کردم. درباره مسعود هم ممکن است این شخصیت در نظر عدهای از
تماشاگران منفی باشد چون آنها شخصیت مثبت را حامد میدانند و مسعود را آنتاگونیست
فرض میکنند. اما شاید یکی هم پیدا شود و حامد را مثبت نبیند. مطلق بودنی وجود
ندارد و آدمها مطلقا خوب یا بد نیستند. مسعود در مقایسه نقشهای مختلفی که در
فیلم و سریالهای مختلف داشتهام برایم وسوسهانگیز بود، چون زنده و پویاست و
نویسنده حین نگارش و پرورش او از تکبعدی و مونوتنشدنش جلوگیری کرده است. مسعود
کاراکتری غیرقابل پیشبینی است که چیز تازهای برای ارائه دارد. من هم غیرقابل پیشبینی
بودن را در فضای سینما و هنرهای دراماتیک خیلی دوست دارم و معتقدم نهتنها یک
داستان باید غیرقابل پیشبینی باشد، بلکه یک سکانس و یک پلان از آن داستان و بهویژه
بازیگر آن هم باید غیرقابل پیشبینی باشد. این موضوع بهشدت در سریال «پدر» مصداق
دارد و جالب اینکه مخاطبان هم بهشدت درگیر همین فضا شدهاند. بهنحوی که آنقدر
نگران آدمهای سریال هستند که به هر نحوی شده با من ارتباط برقرار میکنند و حتی
بعضیهایشان میگویند حالا که هنوز تصویربرداری سریال ادامه دارد، میشود تغییری
در پایانبندی یا بخشهای دیگر کار اعمال کنید؟!
چه جالب!
بله. این از امکانات شرایط جدید است که
مخاطب از امکانات فضای مجازی استفاده میکند و میتواند در تماس با بازیگران قرار
بگیرد. این موضوع که پیش از این نمونهاش را نداشتیم خیلی جذاب است.
درباره خاصیت غیرقابل پیشبینی بودن نقشها
حرف زدید. فکر نمیکنید شخصیت مسعود قدری شبیه نقش طالبی سریال «پروانه» است؟ او ساواکی
بود. این یکی آدم اجیر میکند که رقیبش را بزنند و البته هر دو بهنوعی وادار میشوند
از عشقشان بگذرند.
اسم این نوع تحلیل را قضاوت میگذارم.
قرار نیست کاراکترهایی را یک نفر بازی میکند شبیه هم کنیم. اگر کاراکتر مسعود
پیچشهایی را که تا به حال در سریال دیدهاید، نداشت، ایفای این نقش برایم دیگر
جذاب نبود. حتی اگر دو کاراکتر در دو سریال متفاوت شبیه به هم به نظر برسند باز هم
باید دید نویسندگان این آثار چقدر آنها را متفاوت نوشتهاند. اتفاقی که به نظرم
در «پدر» بهدرستی شکل گرفته است. نقش باید برای منِ بازیگر چالشها و پیچیدگیها
را داشته باشد. اینکه باز هم نقش یک عشق موازی که در «پروانه» تجربهاش کرده بودم
بازی میکنم، کاملا اتفاقی است. البته این را در نظر داشته باشید که بسیاری از
بازیگران بدون اینکه مقصر باشند، برای اینکه در بازار بازیگری قرار داشته باشند
مجبور میشوند نقشی را تکرار کنند. بله شرایطی که برای نقش مسعود وجود دارد با
شرایط شخصیت طالبی مشابه است با این تفاوت بزرگ که این بار من با دختری درگیری
عاطفی دارم که دخترعموی من است و عشق من به او خیلی علنی نمیشود اما در «پروانه»
طالبی علنا عاشق شخصیت پروانه بود و این موضوع را بهکرات عنوان میکرد.
مسعود را بیش از هر چیز شاید بتوان یک
نقش خاکستری معرفی کرد. اول یک پسرعموی پایه و همراه، بعد رقیبی خشمگین و تلافیجو
و در پایان عاشقی که حتی رقیب خود را نصیحت میکند و از او برای حال خوب معشوقش
قول میگیرد. البته قولی که با چاشنی تهدید همراه است و از همان روز برای خیلیها
حجت تمام شد که اصلا مرگ حامد زیر سر مسعود است!
تحلیلی که دارید خیلی جذاب است و دقیقا
مصداق همان حرفی است که قبلا زدم؛ من این تعلیق را درباره شخصیت مسعود دوست دارم.
او بهواقع هر بار غیرقابل پیشبینی است و یکنواخت نیست. من معتقد به راکورد در
بازیگری نیستم، این غیرقابل پیشبینی بودن است که شخصیت را از یکنواختی درمیآورد.
کما اینکه ما آدمها هم از صبح تا شب انواع احساسات مختلف را تجربه میکنیم، سر
یک نفر داد میزنیم و با دیگری مهربانیم. من این را قبلا در همکاری با آقای فرهادی
در «داستان یک شهر» تجربه کردهام. نقش علیرضا یک جا پدر مهربان بود، یک جا
عصبانی و جای دیگر شوخطبعی داشت. همین بالا پایینهاست که نقش را جذاب میکند.
پس پیرو سوال قبلی، فکر نمیکنید سیر
تغییرات مسعود مقداری سریع شکل میگیرد؟
به نظرم این از جذابیتهای نقش است.
این را نویسنده بهدرستی در متن لحاظ کرده است. شما سکانسی را که مسعود و حامد
جلوی در محضر پیش از عقد دارند به خاطر بیاورید. من یک جایی یقه حامد را میگیرم
اما چند دقیقه بعد دوباره در همان لوکیشن میبینیم که این دو کنار هم نشستهاند و
گپ میزنند. مسعود دقایقی پیش در اوج ناراحتی و مشغول آخرین تلاشهایش بود و با
گذر چند دقیقه دیگر او را میبینیم که از حامد برای حال خوب ریحانه قول میگیرد.
هنوز هم که تکلیف کاراکتر مسعود در
سریال مشخص نشده و پیش از آغاز پخش در خبرها آمده بود که با گریم متفاوتی به
مجموعه برگشتهاید و دوباره بازی دارید.
بله در سریال «پدر» نهتنها با شخصیتهای
غیرقابل پیشبینی بلکه با داستان غیرقابل پیشبینی هم طرف هستیم که بهتر است جزییات
آن را لو ندهم.
از کارهای جدیدتان چه خبر؟
بهزودی در هفته اول شهریور فیلم
سینمایی «دو لکه ابر» ساخته مهرشاد کارخانی را در اکران سینماها خواهم داشت. در
این فیلم با امید علومی، نیوشا مدبر، شهین تسلیمی، افشین سنگچاپ و آشا محرابی همبازی
بودهام.
در صفحه اینستاگرامتان خبرها و
ویدئوهایی از خوانندگی خود میگذارید، بهعنوان سوال پایانی بگویید ماجرا چیست؟
خواندن قصه پرسیر و تفصیل و البته برای
من یک مقوله جدی است که در طول بیست سال گذشته همواره به آن پرداختهام. ضمن اینکه
معتقدم در فضای حرفهای یکی از انعطافهایی که یک بازیگر باید داشته باشد قدرت
خواندن است. حالا این خواندن یا ابزاری است که میتوانیم در بازیگری استفاده کنیم
یا اینکه آن را بهصورت مجزا پیگیری کرده و در فضای حرفهای هم بهعنوان خواننده
مطرح شویم. به هر حال این تصمیمی است که هر هنرمندی باید بگیرد و من بعد از این
سالها نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و تصمیم گرفتم در این عرصه کار کنم. بهویژه
که وقتی سن از چهل سال میگذرد، انسان احساس میکند فرصت کوتاه است و دیگر زمان
صبر کردن نیست.
There are no comments yet