مدت زیادی از روزهای اوجش نمیگذرد؛ همان وقتهایی که
خیابان خلوت میکرد؛ زمانهایی که آمار جرائم را کاهش میداد و وزنه سنگینی در
ارتباطات به حساب میآمد؛ کمی دورتر، حتی اهالی محل و اقوام را هم دورهم جمع میکرد؛
اما چند وقتی میشود که خیلی حال مساعدی ندارد؛ درگیر یک کسالت بلند مدت شده است و
این الم دست از سرش برنمیدارد؛ گاهی دارویی شبیه مسکن که به آن تزریق میشود درد
را گم میکند اما به محض از بین رفتن تاثیر دارو، روز از نو، روزی از نو.
اسمش تلویزیون است؛ قاب جادویی که مهره اصلی رسانههای
تصویری بود و هنوز هم میتواند باشد؛ اما اینکه چرا دیگر نیست را باید جورید و
جستجو کرد.
یک عقبگرد به دهه شصت و هفتاد میزنیم؛ زمانی که شاید به
جز چند سریال و برنامه ترکیبی، تولیدات چشمگیری وجود نداشت اما همان تعداد کم آنقدر
قابلیت داشتند که بار تمام تلویزیون را یک تنه به دوش میکشیدند؛ سریال «آینه»،
«مسابقه هفته»، «دیدنیها» و چند اسم دیگر که همگی آنها را به خاطر داریم. بعد از آن
به دهه هشتاد رسیدیم؛ زمانی که تلویزیون به مرحله برندسازی رسید؛ سریالهای نود
شبی که با حضور ده، بیست بازیگر مخاطب میلیونی داشتند و از طرف دیگر برنامههای
ترکیبی که با یک مجری و یک مهمان پا به پای سریالها حرکت میکردند. الزاما در این
مورد خاص برنامههای شبانه را هدف قرار نمیدهیم، بلکه برنامههای روزانه (نیمروزی)
هم در این مسیر یدی طولا داشتند و هم قد و قواره رقیبان، پیش میرفتند.
دهه نود فرا رسید؛ با عملکرد دهههای قبل، انتظار میرفت
شاهد بلوغ برنامهسازی در رسانه ملی باشیم؛ بلوغی که سر وقت و به موقع باید خودی
نشان میداد؛ اما معادلات درست از آب درنیامد و خبری از برندسازی که نشد هیچ! ستارهسوزی
و ممانعت از برندسازی هم به ماجرا اضافه شد؛ ستارههایی که جلوی دوربین بودند و
آنهایی که پشت دوربین میدرخشیدند؛ کسانی که هنوز هم درصد بالایی از آنها مشغولند
اما هرگز خود را مانند پیشینه وسابقه پربارشان تکرار نکردند؛ برنامههای فصلی و
دورهای و سالانه ساختند، خیابان خلوت کردند، مردم را پای تلویزیونها کشاندند اما
حالا نمیتوانند؛ قضیهای که مطرح کردن آن ضروری است، تغییر سه دوره مدیریتی
سازمان در این دهه (دهه نود) است که شاید به چنین روالی هر چه بیشتر دامن میزند.
برنامهسازان
ومدیران همچنان هستند اما حواسشان نیست که روزها گذشتهاند و همه چیز تغییر کرده
است؛ ایدهها میپوسند و در عوض توقعات هر روز نو میشوند؛ مخاطب هنوز هم با شنیدن
نام کسانی که چند سال گذشته پای برنامهها و سریالهایشان وقت میگذاشت، به گوش میشود
تا مبادا فرصت تماشای ستاره مورد علاقه خود را از دست بدهد؛ هنوز هم شبکهها را
زیر و رو میکند تا سلیقه خود را در این قاب تماشا کند؛ ستاره ساختن کار دشواری
بود که اهالی فن به خوبی از پس آن برآمدند؛ برندسازی مقوله زمانبری بود که محقق
شد؛ با آنی و لحظهای داشتههای گرانبها را از دست ندهیم که بازگشت به اوج همیشه
ممکن نیست.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است