یکی دو سالی هست که ماجرای ژنهای خوب در میان
افواه مردم و سیاستمداران داغ شده است و همه اندرمعایب رسیدن ژنهای خوب یا
آقازادهها به پست و مقام و ثروت و شهرت سخن به میان میآورند اما آیا در عالم هنر
هم ژنهای خوب وجود دارند. آیا افرادی هستند که بدون شایستگی و بهصرف اینکه
فرزند فلان آهنگساز، برادر فلان بازیگر یا پسرخوانده بهمان کارگردان سینما هستند،
به شهرت رسیدهباشند و موقعیتهای بیشمار با روابط خانوادگی بهدست آورده باشند.
در خصوص حوزهای همچون سینما در ایران که قطعا پاسخ مثبت است زیرا کسر بزرگی از
بازیگران استار و سوپراستار سینما را همین قشر ژنهای خوب تشکیل میدهند اگرچه که
نمیتوان قضاوت خاصی درخصوص شایستگی یا عدم شایستگی آنها برای رسیدن به جایگاه
کنونی آنها داشت.
ماجرای پیچیده موسیقی
اما در موسیقی ماجرا کمی پیچیدهتر از سینماست.
از آنجا که موسیقی به گوشهای حساس و قدرتمند یا در اصطلاح موسیقایی آن «گوشهای
ابسلوت» نیاز دارد و نوازنده، خواننده، آهنگساز و حتی تنظیمکنندهای که از کودکی
انواع موسیقی و صدای اقسام مختلف ساز در گوش او بوده باشد مسیر هموارتری برای بدست
آوردن مهارتهای مختلف موسیقی را پیش روی خود دارد، چندان با قطعیت نمیشود گفت که
هنرمندان عرصه موسیقی صرفا از روابط و میانبرهای خانوادگی به موقعیتهای شهرت و
شناختهشدگی میل کردهاند و راه نامونان برایشان هموار شده است.
استاد علیاکبر شکارچی؛ یکی از برجستهترین
نوازندگان کمانچه امروز ایران در گفتوگو با صبا در این باره اینگونه توضیح میدهد: وقتی یک موسیقی را
زیاد بشنوید قطعا انگشتهای شما به دادتان میرسند. اگر موسیقی را زیاد نشنوید و نتوانید
آن را در ذهن و روانتان بپرورانید، انگشتهایتان در نواختن کاری نمیتوانند بکنند.
بنابراین همین موسیقی را کودکان که اجرا میکنند میبینید که حیرتآور میشود. در جشنواره
موسیقی جوان یک کودک یازدهساله آنچنان مینواخت که انگار در حال سخن گفتن با زبان
مادریاش است. تمام نوازندههای محلی که از خانواده موسیقیدان برمیآیند، بدون استثنا
شکوفاتر و سریعتر از کسی که موسیقی در خانوادهاش جریان نداشته است رشد میکنند.
شکارچی
درباره موسیقی شهری هم چنین ادامه می دهد: باید خانواده موسیقیدان باشند؛ در موسیقی شهری هم
همینطور است. کسانی که در خانوادهشان موسیقی جاری است بسیار بهتر میشوند. چون در
خانواده ما کسی اهل ساز زدن نبود، من کمانچهنوازی را خیلی دیرتر از اردشیر کامکار
یاد گرفتم که همه خانوادهشان اهل موسیقی بودند و پدرشان یکی از بهترین نوازندگان مکتب
صبا بود. شاید آنچه من در چهلسالگی مینواختم آقای کامکار در ۱۵ سالگی مینواخت. من
با کار و تلاش به دست آوردم ولی آنها بدون تلاش زیاد خودبهخود درونشان جاری میشود
چون از کودکی موسیقی میشنوند. همه موسیقیدانان محلی، نسل به نسل دانششان را منتقل
میکنند و فرزندانشان جانشینانشان میشوند. همه نوازندگان مقامی بدون اینکه سیستم
آکادمیک و حتی استادوشاگردی را طی کنند در اثر همان شنیدن بهمرور و به درستی مقامها
را یاد میگیرند.
در ادامه اما قرار است بی
هیچ قضاوتی به یاداوری تعدادی از خوانندگان، نوازندگان و به طور کل موزیسینهایی
بپردازیم که در خانواده خود یک یا چند عضو موزیسین یا هنرمند داشتهاند. باز هم
لازم است تاکید کنیم که بنا بر همه توضیحات بالا قضاوتی درباره اینکه این
هنرمندان شایستگی جایگاهشان را داشتهاند یا نداشتهاند نداریم و صرفا قرار است
مروری بر این نامها داشته باشیم.
آنچه در پرده بیداد
همایون گفتی…
شاید همایون شجریان یکی
از شناختهشدهترین و چه بسا محبوبترین افرادی باشد که در یک خانواده کاملا هنری
به دنیا آمده، رشد کرده و بالیده باشد. اینطور بهنظر میرسد فرزند محمدرضا
شجریان بودن بیشتر از آن که مسیر او را برای بالیدن در هنر تسهیل کرده باشد؛ بر
دشواریهای مسیرش افزوده باشد به این دلیل ساده که آنچنان از همان ابتدا انتظارات
از همایون بهعنوان فرزند یکی از برجستهترین آوازخوانان تاریخ موسیقی ایران بالا
بوده است که بیرون آمدن از زیر سایه سنگین پدر، صعبتر و سختتر از رسیدن به آن
اعتبار بدون بهره بردن از نام پدر بنماید.
یک روحانی دیگر از خانواده
روحانیها
شهرداد روحانی یا به گواه
برخی منابع شهداد روحانی فرزند رضا روحانی است. رضا روحانی برادر انوشیروان روحانی
و خود موزیسین بهنامی بوده است. اغلب اعضای این خانواده نوازنده یا آهنگساز بوده
و هستند و طبیعتا شهرداد نیز از دوران کودکی بهوادی نوازندگی پا گذاشته است. شهرت
روحانی امروز بیشتر به دلیل تنظیم و رهبری ارکستر کنسرت یانی بوده است که به همراه
ارکستر در فضای باز پارتنون واقع در آتن پایتخت یونان انجام شد. این کنسرت به یکی
از پربینندهترین برنامههای تلویزیونی و یکی موزیک ویدئوهایی پرفروش تبدیل شد.
شهرداد روحانی اکنون رهبر دائم ارکستر سمفونیک تهران است.
دو پورناظری از پورناظریها
سهراب پورناظری و تهمورث
پورناظری؛ دو برادری که در سالهای اخیر همکاریهایشان با همایون شجریان طرفداران
بسیار زیادی هم پیدا کرده است که البته در این میان آهنگسازی و نوازندگی برای فیلمها
و سریالهای حمید نعمتالله هم بی تاثیر از این استقبال و طرفداری نداشته است.
سهراب و تهمورث هردو فرزندان استاد کیخسرو پورناظری هستند که فعالیت او در دهه
۱۳۶۰ در قالب گروه شمس از یاد هیچ ایرانیای که آن روزگار را درک و تجربه کرده است
نمیرود. سهراب؛ برادر کوچکتر و زاده سال ۱۳۶۲، نوازنده تنبور و کمانچه است و
البته تجربههایی هم در گروههای مختلف بهعنوان خواننده داشته است. تهمورث که
برادر بزرگتر است و متولد ۱۳۵۵، در نواختن سازهای تار، سهتار، تنبور، بربط، دف و
دیوان چیرهدست است و با سازهایی چون سنتور، تمبک، کمانچه، دوتار و نی آشنایی کامل
دارد.
خوش بود وقت «حافظ» و فال
مراد و کام…
تا نام پورناظریها میآید
بلافاصله تصنیفهای دهه ۱۳۶۰ شمسی گروه شمس با صدای شهرام ناظری در ذهنها تداعی
میشود و وقتی نام استاد شهرام ناظری بهمیان بیاید در این سالها فرزند او یعنی
حافظ ناظری هم همواره در کنار او نشسته است. یعنی چند سالی میشود که حافظ ناظری
با آهنگسازی آلبوم «ناگفته» و برگزاری تور کنسرتهای این آلبوم با همراهی پدرش در
تهران و شهرستانها کنسرتهایش اقبال عام یافتهاند. حافظ ناظری با سهتار تغییریافتهای
که به گفته خود بانام حافظ ابداع کرده آلبومهای «بعد یازدهم» و «ناگفته» را که
بخشهایی از پروژه «رومی» او بودهاند تولید کرد؛ هرچند در سالهای انتشار آثار او
و همچنین برپایی کنسرتهای مشترک حافظ و شهرام ناظری، انتقادات تندی هم به نوع
ارائه و ابزارهای پروموت آلبوم حافظ ناظری انجام گرفت.
دنگشوییهای شجاع با نور
سینما!
طاها پارسا و رضا شایا هر
دو فرزندان علیرضا شجاعنوری، تهیهکننده و بازیگر سینما هستند که برای مورد اتهام
قرار نگرفتن به اینکه از ژن خوب برخوردار هستند از همان ابتدای ورودشان به عرصه
هنری نام و نامهای خحانوادگی متفاوتی برای خودشان برگزیدند. هرچند استفاده از
ارتباطات در موسیقی و سینما چندان دخلی با نام ندارد و همین که این دو برادر در
قالب و یا خارج از قالب گروه دنگشو برای تعدادی از فیلمهای سینمای ایران موسیقی
نوشته و اجرا کردهاند نشان میدهد چندان هم از مزایای فرزند شجاعنوری بودن بیبهره
نبودهاند. نخستین کنسرت رسمی گروه دنگشو
در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد. سال ۱۳۸۷ ضبط اولین آلبوم رسمی گروه در تهران آغاز
شد و همزمان، دنگ شو به برگزاری اجراها، حضور در مجامع هنری و فستیوالها مبادرت میورزید.
در سال ۱۳۸۹ اولین آلبوم رسمی گروه به نام «شیراز چل ساله» که در آن طاها پارسا و امید
نعمتی و سپنتا مجتهدزاده خوانندگی را بر عهده داشتند و آیدین آغداشلو و رویا نونهالی
دکلمههای آلبوم را بر عهده داشتند و غزل شاکری بک وکال این آلبوم بود توسط کمپانی
بماهنگ منتشر شد. بعد از این گروه دنگ شو با آلبوم «دلتنگ شو» را منتشر کرد که در این
آلبوم علی زند وکیلی را بهعنوان خواننده جدید گروه معرفی کرد. دنگ شو در دوم شهریور
۹۴ با انتشار قطعه «بادگنهکار» همکاریاش با میلاد باقری را آغاز کرد و دوم شهریور
۹۶ اولین آلبوم خود با میلاد باقری را با نام «مدونای» منتشر کرد. دنگ شو از ابتدا،
با ساخت موسیقی متن فیلم، با سینما در ارتباط بوده است. تا پایان سال ۱۳۹۶، چند فیلم
ایرانی و غیر ایرانی با موسیقی دنگ شو روی پرده سینماها رفته است و یا از تلویزیون
پخش شده است.
سینا حجازی و عاشقانه
گمنام
آن زمان که سینا حجازی با
تکآهنگ «لیلی» بهیکباره در میان مردم و علاقهمندان موسیقی گل کرد و به هر جا که
پا میگذاشتیم این قطعه در حال پخش شدن بود، کمتر کسی نام سینا حجازی را شنیده بود
چه رسد به آنکه بداند او فرزند صدرالدین حجازی، بازیگر سالهای دور سینما و
تلویزیون است. سیناحجازی شکلوشمایل متفاوت خودش و موسیقیاش را بههمان ترتیب
ادامه داد و با ارائه آلبومهایی با رنگوبوی گونه «رگه» (رگی) که برگرفته از
موسیقی امریکای لاتین بود، و بهواسطه ترانههایی عاشقانه و سرشار از تخیل که خود
سینا حجازی آنها را مینوشت، همچنان در بازار موسیقی موفق عمل میکرد و موفق میشد
سالنهای کنسرتش را -بهرغم تفاوت داشتن با جریان اصلی موسیقی پاپ ایرانی – پر
کند.
کاوه یغمایی در جادههایی
پیشتر صاف شده
کورش یغمایی یکی از طلایهداران
موسیقی راک فارسی بوده است و همواره آهنگهای ساخته و خوانده شده توسط او در میان
برترین قطعات راک فارسی شناخته شدهاند. کورش یغمایی بعد از انقلاب هم یکی از
اولین کسانی بود که آلبومش با محتوای موسیقی پاپراک مجوز گرفت و به بازار موسیقی
عرضه شد اما از همان سالهای ابتدایی دهه هفتاد شمسی تاکنون فرد یا افرادی دیگر
نخواستند و نگذاشتند او در عرصه موسیقی فعالیت کند و مجوز انتشار آلبومها و
قطعاتش همواره در هزارتوی سنگاندازیها گیر کرده است اما فرزند او یعنی کاوه
یغمایی چند سالی است که توانسته آلبومهای خود را منتشر و کنسرتهای بزرگ خود را
برگزار کند. کاوه یغمایی بهطور مشخص و با مهارت هرچه تمامتر موسیقی راک خودش را
ارائه میدهد. گونهای از موسیقی که سالها پیش پدرش جادههای آن را صاف کرده بود
و حالا کاوه در خیابانها و کوچهپسگوچههای آن قدم میزند. موسیقیای که کاوه
ارائه میکند شیوه استانداردی از راک است و طرفداران او همواره از کیفیتهای بالا
و صدادهیها و صدابرداریهای برجسته آلبومها و کنسرتهایش ابراز رضایت کردهاند.
«من و بابا» یا چگونه ۳۰۰
هزار نسخه آلبوم بفروشیم
احسان خواجهامیری از
معدود خوانندگان موسیقی پاپ ایران است که پدرش پیش از او بسیار معروفتر از خود او
بوده است. ایرج خواجهامیری آوازخان موسیقی سنتی ایران و کسی بود که چهچهههای او
با لبخوانی مرحوم فردین در فیلمهای فارسی بسیار طرفدار داشت و اکثریت قریببهاتفاق
مردم را به همین واسطه با آواز ایرانی و دستگاههای مختلف آوازی آشنا کرده بود.
فرزند ایرج هم از کودکی در مسیر فعالیت خانوادگی قدم گذاشت و نواختن سازهای مختلف
از جمله ویلن، پیانو و کیبورد را فراگرفت. نخستین آلبوم او «من و بابام» که با
همکاری پدرش ایرج تولید شد بهسرعت تبدیل به یکی از پرفروشها شد. خود احسان خواجهامیری
هم موفقیت این اثر را مدیون همکاری با پدرش میداند. البته شکلوشمایل خواندن احسان با پدرش تفاوت
زیادی دارد و بیشتر متمایل به موسیقی پاپ و الکترونیک است اما همچنان تحریرهایی در
صدای خود استفاده میکند که رنگوبوی ایرانی دارند. احسان سال ۸۴ آلبوم «برای اولین
بار» را روانه بازار کرد، که مورد استقبال قرار گرفت و فروش این آلبوم تا پیش از آلبوم
بعدیاش بیش از ۳۰۰ هزار نسخه بود.
سهند آدمعارف
There are no comments yet