به گزارش خبرنگار موسیقی صبا، پیمان خازنی آهنگساز و نوازنده که این روزها در موسیقی نمایش «کافه عاشقی» به نویسندگی و کارگردانی جلال الدین دری در سالن خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران روی صحنه است درباره دشواری کار روی آثار بزرگ تاریخ ادبیات، چالشهای حضور چهار خوانندهبازیگر زن و مرد و روند شکل گیری و ساخت موسیقی نمایش «کافه عاشقی» با ما گفتگو کرد. اگر می خواهید یک برداشت نو از منظومه «لیلی و مجنون» نظامی را روی صحنه ببینید تا ۲۶ خرداد فرصت دارید به فرهنگسرای نیاوران رفته و «کافه عاشقی» را ببینید. نکاتی که پیمان خازنی درباره شکل گیری بخش موسیقی و ترکیب آن با بخش نمایش گفته است هم می تواند راهنمایی باشد تا شما بیشتر درباره این اثر بدانید.
کوروش اعرابی، میثم اکبری، صدف بهشتی، بیتا بیگی، آوا رستمیان، هیوا سیفیزاده، علیرضا شفائی، سپیده صباغ، فایضه کامیاب و حسین میرزائیان بازیگران این اثر هستند.
با ما در این گفتگو همراه می شوید.
*از تجربه کار کردن با جلال الدین دری در پروژه «کافه عاشقی» بگویید.
– دری فرد فرهنگی و ریشه داریست و کوچه پسکوچه های موسیقی را میشناسد. من حضور کارگردانی مثل دری را که بر موسیقی ایرانی مسلط باشد به فال نیک میگیرم. البته ما قبلا هم در چند پروژه همکاری داشتیم که آخرین پروژه قبل از «کافه عاشقی»، نمایش «ترانههای شرقی» بود؛ یک کار اپیزودیک با صدای حجت اشرفزاده. همچنین «لیلی و مجنون» پروژه ای بود که سالها میخواستیم به اجرا دربیاوریم و منتظر زمان مناسب بودیم. امسال هم سال نظامی است و لیلی و مجنون هم یکی از بهترین رومانسهای تاریخ ادبیات ماست. من همیشه علاقهمند رومانس در موسیقی ایرانی و به دنبال استخراج وجه عاشقانه موسیقی بودهام، چون معتقدم عشق ماندگارترین مفهوم است، چراکه تمام مردم جهان حداقل یکبار با آن دست و پنجه نرم کردهاند.
برایتان بگویم، کار کردن در پروژه «لیلی و مجنون» خیلی سخت و در عین حال لذت بخش بود، اساسا فکر میکنم کارکردن روی آثار ماندگار از شاعران بزرگ، کار بسیار سختی است چون آنها انقدر خوب و بی نقص هستند که چندین قرن ماندگار شدهاند و من نمیتوانم مدعی باشم که همتراز آن اثر، میتوانم خلق موسیقی کنم اما باید تلاش کنم تا نعل به نعل آن پیش بروم تا اثری درخور تولید شود. این را هم بگویم که روند نگارش متن نمایش و ساخت موسیقی آن، همزمان بود، چون ملودیها باید مختص این متن، میبودند.
*در اکثر پردههای نمایش «کافه عاشقی» به طور مشخص، موسیقی با ورود بازیگران زن شروع میشد و حضور بازیگران مرد، با سکوت همراه بود. دلیل چیست؟
– این نمایش دو سری بازیگر داشت؛ سری اول بازیگران تئاتری بودند و سری دوم خوانندهبازیگران. بازیگران تئاتری در بازیگریشان، یک موسیقی ذاتی دارند، بازی آنها جامع و کامل است و دارای ریتم، البته در این نمایش دیالوگ هم داشتند بنابراین لازم بود مجالی برای دیده و شنیده شدن بازیها و دیالوگهایشان فراهم باشد، اما بازیگرخوانندگان ما که اکثر آنها خانم بودند، به جای دیالوگ، آواز میخواندند پس قاعدتا باید با موسیقی همراه میشد.
*اصلا یک چالش بزرگ در اجرای «موسیقی نمایش» پیدا کردن بازیگرانی است که درکی از موسیقی و توانایی خواندن داشته باشند. شاید موسیقی نمایش که به تازگی بیشتر به آن پرداخته میشود بتواند در ادامه راه، سختی این چالش را هموار کند و لزوم سررشته داشتن از موسیقی برای بازیگران، به شکل پررنگتری معلوم شود.
– به نظر من، در پروژههای اینچنین، راحتتر است با خوانندگانی که مستعد بازیگری باشند کار شود؛ چراکه بیشتر بازیگران متاسفانه از شناخت کمتری در حوزه موسیقی برخوردارند و طبیعی است که توانایی آواز ندارند. از آن گذشته خوانندگی، هنر و حرفهایست که باید از زمان بلوغ شروع به یادگیری آن شود و اگر از بیست و هفت سالگی عبور کرده باشید یادگیری آواز چندان کار سادهای نیست و اگر هم کسی مستعد باشد باید لااقل شش الی هفت ماه تمرین داشته باشد. اما یک کارگردان خوب می تواند حتی از نابازیگران هم بازی خوب بگیرد. بنابراین کار کردن با خوانندگان در این پروژه ها کار آسانتری است. در «کافه عاشقی» هم اکثر بازیگران کار، خوانندگانی هستند که یک دوره فشرده در کارگاه بازیگری آقای جلال الدین دری شرکت کرده اند.
نکتهای که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که صحنه های ما از تئاتر و موسیقی محض اشباع شدهاند. اگر دقت کرده باشید مردم دیگر کمتر به دیدن نمایش محض یا اجرای موسیقی محض علاقهمندند. در نتیجه امروز تئاتر و موسیقی به هم پیوستهاند. به نوعی تئاتر و موسیقی به این وسیله در حال دزدی مخاطب از یکدیگر هستند یا بهتر بگویم این دو حوزه از هنر در حال اشتراکگذاری مخاطبانشان با یکدیگرند. صحنههای موسیقی و تئاتر چارهای به غیر از تجمیع با یکدیگر ندارند. این یک اتفاق جهانی است و در همه جای دنیا شاخههای مختلفی از هنر در حال ادقام با یکدیگرند.
*سالن شما چندان پر نبود. آیا فکر میکنید در رسیدن به هدف جذب مخاطب از طریق این ادغام موفق بودید؟
– این پر نبودن سالن دلایل متعددی دارد. امروز جامعه ما به طور کلی حال خوبی ندارد. از آن گذشته نمایش «کافه عاشقی» کار خاصی است و مخاطبان نسبتا خاص دارد؛ افرادی که به موسیقی دستگاهی علاقهمند باشند یا «لیلی و مجنون» را لااقل یکبار خوانده باشد. این اجرا بیشتر به دنبال کیفیت مخاطب است.
بهتر است میزان استقبال مخاطبان هر کار را با خودش مقایسه کنیم. مثلا در نمایش قبلی با نام «ترانههای شرقی»، حضور یک خواننده مشهور مثل حجت اشرفزاده میتوانست در پرشدن سالن بسیار موثر باشد؛ عامل موثری که در نمایش «کافه عاشقی» وجود ندارد.
*در پروژه کنسرت نمایش، موسیقی را در خدمت نمایش میبینید یا برعکس؟
– من این دو را درهم تنیده میبینم. مثلا من خودم را مرکز ثقل این نمایش نمیدانم. من قسمتی از این اتفاق هستم و به نظرم سهم نمایش و سهم موسیقی در این کار، کاملا برابر است. با من موافقید؟
*راستش را بخواهید من وجه موسیقایی «کافه عاشقی» را پررنگ تر و قویتر از وجه نمایشی آن دیدم. خود شما چقدر از نتیجه کارتان در نمایش کافه عاشقی احساس رضایت دارید؟
– من در این کار بضاعتی داشتم. تلاش کردم با توجه به امکاناتم در این کار با بدترین برگهایم بهترین بازی را انجام دهم. بضاعت من در این کار به اندازه سه ساز بود. اگر میتوانستم مثلا سی یا چهل ساز داشته باشم قاعدتا کار بزرگتری انجام میدادم ولی با این سالن، با این اکوستیک، با این مقیاس، فکر میکنم همه چیز به اندازه کافی با هم جور بود.
*در رزومه کاری شما خوانندگی به چشم نمیخورد اما در این نمایش شما به غیر از نوازندگی خوانندگی هم کردید.
– توفیق اجباری بود. من اصولا به خواندن آنهم زیرصدای بانوان علاقمند نیستم ولی شرایط و قوانین اینگونه بود و مجوز برپایه تکخوانی نبود پس من و دیگران باید کمی می خواندیم.
*اما رسم بر این است که تمام کارهای نمایشی، قبل از اجرا، بازبینی میشوند!
– بله، ما هم بازبینی داشتیم حتی در بین بازبینها یک نفر روحانی هم حضور داشت چون در فتوایی که درباره صدای زنان وجود دارد اینطور آمده است، شنیده شدن صدای زن آزاد است به شرطی که غنا نباشد. و باید یک روحانی تشخیص میداد که آیا این آواز غنا محسوب میشود یا خیر. در اولین بازبینی هم کار ما تایید شد.
*در قسمتی از این گفتگو اشاره کردید که یکی از دلایل پر نبودن سالن، میتواند نبودن بازیگر یا خوانندگان مشهور در این موسیقی نمایش باشد. آیا وجود بازیگرهمخوانان زن در این نمایش خودش یک عامل جذب مخاطب محسوب نمیشود؟
– اصلا نگاه تجاری به کار نداشتیم و هدف ما این نبود که از حضور زنان به عنوان عامل جذب مخاطب استفاده کنیم. حضور صدای زن برای من به عنوان یک آهنگساز صرفا به خاطر آمدن جنسی متفاوت از رِنج صوتی است؛ رنجی که در طیف سازها و دیگر اصوات طبیعت کمتر موجود است. من یک آهنگسازم و طبیعی است کارم با فرکانس هاست. در جامعه ما خانمها و آقایان پابهپای یکدیگر فعالیت دارند. به نظر شما دلیل حضور زنان در یک کادر اداری چه میتواند باشد؟ آیا غیر از این است که زنان هم مانند مردان، در یک کادر اداری صرفا به کار مشغولند. در موسیقی نمایش «کافه عاشقی» هم حضور زنان هیچ دلیل تجاری ندارد و حضورشان مانند تمام عناصر دیگر، برای پیشبرد کار، ضروری بود. دلیلی نداشت بار تبلیغاتی کار بر دوش بخشی قرار بگیرد که حساسیتهای بیشتری هم بر آن هست. قرار نبود شخص یا اشخاصی در این کار بیشتر دیده یا شنیده شوند و کلیت کار اهمیت دارد. مثلا برای خود من مهم نبود که حتما نور مشخصی روی من تابیده شود یا در صحنه، جایی جلوتر بنشینم چراکه من موزیسین هستم و هدفم شنیده شدن است نه دیده شدن.
*امیدوارم مخاطب این اجرا را پیدا و از آن استفاده کند. همچنین ممنونم بابت وقتی که به ما دادید.
نهال یوسفی پور
انتهای پیام/
There are no comments yet