دو حسننام در تاریخ معاصر موسیقی ایران در نوازندگی ساز نی
نامشان ماندگار و هنرشان جاوید شده است؛ اولی استاد حسن کسایی و دومی استاد حسن
ناهید. او زاده ۱۳۲۲ در کرمان و بزرگشده شیراز است و اکنون در تهران زندگی میکند
و به تدریس موسیقی و تربیت شاگردان مشغول است. حسن ناهید با همکاری اسداله ملک، منوچهر
جهانبگلو، فرهنگ شریف، محمودی خوانساری و عدهای دیگر در برنامهای که به نام «نوایی
از موسیقی ملی» ترتیب یافته بود شرکت داشت. همچنین در ارکستری به نام «درویش» در رادیو
حضور داشت و سپس برای شرکت در ارکستر رودکی که از آقایان ابراهیم منصوری، حبیباله
بدیعی، علی تجویدی، احمد عبادی، رضا ورزنده، اصغر بهاری و فرهاد فخرالدینی تشکیل شده
بود دعوت شده و با این ارکستر همکاری کرد. در سال۱۳۴۱ توسط حسین قوامی به برنامه «گلها»
دعوت شده و همکاری خود را در این برنامه آغاز کرد. او در وزارت فرهنگ و هنر با ارکستر
فرامرز پایور شرکت کرد که این همکاری او با پایور بیست سال ادامه یافت. حسن ناهید دربارهٔ شیوه کار خود میگوید: «من هیچ وقت از زندهیاد کسایی تقلید
نکردم و دنبال کار خودم رفتهام». بهتازگی درباره وضعیت معیشت استاد ناهید گفتوگویی
منتشر شد که باعث مکدر شدن افکار اهالی و علاقهمندان موسیقی شده بود. به همین
بهانه و برای اطلاع از صحت و سقم این موضوع با استاد حسن ناهید گفتوگو کردهایم.
استاد ناهید عزیز بهتازگی مطلبی درباره شما
منتشر شد. آیا موضوعاتی که مطرح شده بود صحت داشت؟
خیر، بههیچ
عنوان صحت ندارد و همان فردی که حرفهای ناشایستی درباره من زده بود، در تاریخ ۱۱دیماه
مطلبی ستایشآمیز دربارهام در یک روزنامه نوشته بود و یک صفحه تعریف و تمجید از
من منتشر کرده بود. ما نمیدانیم دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس(ع) را. من
۵۷سال کار کردم و خودم را نشان دادهام، دیگر در پی این خودنماییهای کاذب نیستم.
کاری به کسی ندارم و کنار رفتهام. نوشتهاند که سهسال پیش دندانهایم را ایمپلنت
کردهام در صورتی که ماجرای ابتدایی دندانهایم مربوط به ۱۰سال پیش بود. ماجرا این
است که فرد مذکور میخواست هر وقت اراده میکند با دوربین و سهپایه برای مصاحبه
به منزل من بیاید و طبیعتا من هم روی خوش نشان ندادم و اینگونه شد که میبینید.
یعنی اکنون شما
برای نواختن نی مشکلی ندارید؟
خیر نمیتوانم نی
بنوازم اما اگر بتوانم هم دیگر نخواهم نواخت. پنجاهواندی سال با اساتیدی همنوازی
کردهام که اکنون هیچکدامشان در قید حیات نیستند؛ اکنون با چه کسی همنوازی کنم؟
اکنون شاگردهای من هرکدامشان فوقلیسانس نی هستند؛ مثلا خانم شیدا قاضی که
کارشناسیارشد موسیقی با ساز تخصصی نی دارند و بسیاری دیگر.
شما تنها
بازمانده سنت ردیفنوازی فرامرز پایور هستید و حیف است که شنوندگان و علاقهمندان
آن شیوه محروم از صدای نی شما باشند.
بله اما من آن
مکاتب را هم تدریس میکنم و شاگردهای خوبی هم دارم. مثلا شاگرد من آقای بیگلری
ردیفهای پایور را اجرا کرده و بسیار موفق بوده است و قرار است منتشر شود. آثار من
ادامه همان سنت استاد پایور است، بخشی از آنها را ضبط کردهایم، بخش دیگر در حال
ضبط است و بخشی هم در آینده ضبط خواهد شد.
نوازندگانی در
سطح شما به شناخت و معرفتی میرسند که میشود گفت به پختگی در بداههنوازی میرسند.
من طی این نیمقرن
فعالیتی که کردهام آن کارهایی که باید میکردهام را انجام دادهام. با هرکدام از
اساتید شصت سال گذشته ایران یا همکاری داشتهام یا از نزدیک میشناختمشان و دیگر
کنار کشیدهام.
این روزها اوضاع
احوال جسمی و سلامتیتان چطور است؟
خدا را شکر میکنم.
اوضاعم خوب است.
ما آن مصاحبه را
خواندیم خیلی نگران شدیم.
توجهی به این حرفها
که منتشر میشود نباید کرد. آن کسی که اینها را منتشر کرده نه همکار من بوده و نه
نوازنده است. صرفا نمیدانم به چه نیتی این حرفها را زدهاند؛ فقط بهخاطر اینکه
راضی نبودم هر روز آسایشم بر هم بریزد؟!
این روزها وضعیت
آموزش موسیقی سنتی و بهخصوص ساز نی را چگونه ارزیابی میکنید؟
خیلی مطلوب است.
کلاسهایی برگزار میشود که رونق بسیار خوبی دارند. والدین فرزاندانشان را میآورند
تا مشق ساز کنند و بسیار پیگیر و علاقهمند هستند، چه پدران و چه مادران. بخصوص
ساز نی تا پنجاه سال پیش رونقی نداشت و تنها یک نوازنده برجسته داشتیم و آن هم
استاد حسن کسایی بود. دومین نفر من بودم و بعد از آن تلاش زندهیاد کسایی، من و
دیگرانی که زحمت کشیدند باعث شد نی به رواج و رونقی که اکنون مشاهده میکنید برسد
و اینگونه فراگیر شود. این ساز تا پنجاه سال پیش فقط در اصفهان پیدا میشد اما
اکنون هر روستای دورافتادهای هم نی دارد و هم نینواز دارد.
بنا به روایتی
قدیمیترین ساز بادی جهان است. درست است؟
بله. زیرا از نظر
ساختمان سادهترین ساز است. یک لوله چوبی و شش سوراخ. نه پرده دارد و نه پوست و نه
سیم. امروز با همان تکنیکهایی که استاد کسایی روی نی ابداع کرد همه دستگاهها و
آوازهای ایرانی را در منتهای زیبایی میشود نواخت و این ساز هیچ نیازی به دستکاری
هم حتی ندارد. خدا بیامرزد استاد کسایی را که در اینباره میگفت کلید برای قفل
خوب است! مگر ساز آقای کسایی کلید داشت؟ خیر همین نی ساده بود که آن معجزات را بهوجود
میآورد.
قریب به اتفاق
آثاری که شما در کنار دیگر بزرگان تاریخ پنج دهه اخیر موسیقی اجرا کردهاید، تبدیل
به آثار ماندگار و جریانسازی شدهاند. چه تعامل و اموری بین اساتید در جریان بود
که اینگونه آثار ساخته میشدند و آیا خاطرهای از این همکاریها در یادتان مانده
است؟
خاطرات خوبم
همکاری با همه اساتید بوده است. افرادی که دیگر امکان دیدن و آشنایی با آنها نیست.
مثل نورعلیخان برومند، مرحوم سعید هرمزی، زندهیاد اصغر بهاری، خود استاد حسن
کسایی، زندهنام جلیل شهناز، قوامی و خدابیامرز روحاله خالقی و بسیاری دیگر از
استادان. زمانی که من کار میکردم این اساتید بودند. اکنون چه کسی هست؟ هیچکس
نیست؛ این است که الان اصلا صلاح نیست دیگر من کار کنم. کما اینکه بعد از بیماری
و درگذشت استاد پایور، همه به آقای ظریف پیشنهاد کردند که بیاید رهبری آن ارکستر
را بهعهده بگیرد ولی او پاسخ داد در صورتی که استاد پایور بود این ارکستر معنی
داشت اما اکنون دیگر بیمعنی است که آن کار را ادامه دهم.
راز ماندگار آثار
و اجراهای این اساتید چه بوده است. آیا به آموزش اینها مربوط بود یا سلوک معرفتیشان؟
عشق به هنر و
زحمتی که کشیدند باعث میشد آثار ماندگاری خلق کنند. البته کمی به شرایط آن روزگار
هم مربوط است. شما در تهران پنجاه-شصت سال پیش در طول روز میتوانستید در یک روز
به محضر ۱۰ استاد برسید چون از ترافیک و فواصل طولانی و گرفتاریهای معیشتی امروزی
خبری نبود. اما امروز اگر در طول روز یک استاد را هم ببینید امکانش دشوار است چه
برسد که بخواهید به محضر چند استاد برسید. هرکسی هم آنقدر مشکلات و گرفتاری دارد
که به همه مسائل نمیرسد. ما عاشق این کار بودیم و به سازمان و نوازندگی عشق میورزیدیم.
یادم هست استاد پایور زندگیاش را وقف هنر و موسیقی کرده بود. دو خصیصه داشت؛ یکی
وقتشناسی در حدی که حتی یکدقیقه هم برایش یکدقیقه بود. در چهل سالی که با
ایشان کار کردیم حتی یکدقیقه تاخیر نداشت و ما هم از ایشان که استاد ما بود تبعیت
میکردیم. دیگری پرکاری ایشان بود، او همه کارهای درویشخان، رکنالدین مختاری،
صبا، خالقی بهعلاوه خیلی از آثار خودش را ضبط کرد. شاید فقط ۱۳ یا ۱۴ اثر با
محمدرضا شجریان داشته باشد. با عبدالوهاب شهیدی هم همینطور و خوانندگان دیگری از
هنرهای زیبا. پرکاری و علاقه او باعث میشد که امثال من علاقهمند شویم و به هنر
بپیوندیم. افرادی که با استاد پایور کار میکردند، همکاریشان مثل همکاریهای
امروز دوساله و سهساله نبود؛ همکاریهای دوره ما و پیش از ما همکاری سی و چهلساله
بود و این نشان میداد چقدر علاقهمند بودهاند و چقدر کارشان درست بوده که نیازی
نبوده افراد تغییر کنند.
چه اتفاقی میافتد
که یک نوازنده، صاحبسبک شناخته میشود؟
به این دلیل که
کارش متمایز است. اکنون بسیاری سعی میکنند شبیه استاد جلیل شهناز ساز بزنند؛ مشخص
است که شهناز هرچه بوده در آن شکل و شمایل ساز زده است و اگر کسی بخواهد کار جدیدی
بکند کار خودش را بکند. من حتی یک کار استاد کسایی را نزدم چون بهترینهایش را خود
استاد کسایی اجرا کرده بود؛ اگر عالی هم اجرا میکردم حتی مثل خودش هم نمیتوانستم
بزنم. نیازی نیست. وقتی نوازنده سعی میکند خودش را پیدا کند و خودش را بشناسد و
بداند چه تواناییهایی دارد، وقتی آن تواناییها را با استمرار و تلاش بسیار پرورش
میدهد میتواند پس از سالها بهعنوان یک نوازنده صاحبسبک شناخته شود. یک نکته
خیلی مهم برای نوازندگی که نباید فراموش کرد شروع آموزش از سنین پایین است چرا که
یک فرد سیساله یا چهلساله بهدلیل مشغلههای فکری و اجتماعی که دارد نمیتواند
همه توان خود را روی تمرین ساز زدن و آموختن بکند اما یک کودک ۹ یا ۱۰ساله گرفتاری
دیگری ندارد و میتواند بخش زیادی از روز را به آموختن و تمرین اختصاص بدهد. بهشخصه
نوازندگی را ۱۰سالگی شروع کردم و به ۱۷سالگی که رسیدم بدون استاد وارد ارکستر «گلها»
شدم. آن زمان استاد هم نداشتم چون فقط استاد کسایی استاد نی بود و چون من شیراز
بودم و ایشان در اصفهان بود و دستم به ایشان نمیرسید به همین دلیل خودم تمرین میکردم.
سهند آدمعارف
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است