استاد
محمد یگانه دوتارنواز برجسته خراسانی؛ نزدیک به نیمقرن است در حوزه موسیقی شمال
خراسان فعالیت میکند. او فرزند ارشد شادروان استاد محمدحسین یگانه بخشی و راوی
مقامهای شمال خراسان است و در خانوادهای پرورش یافته که از همان کودکی او را با
دوتار و موسیقی مقامی پرورانده است. محمد یگانه تا امروز در بسیاری از فستیوالها و
جشنوارههای موسیقی حضور داشته است و همچنین شاگردان بسیاری را در زمینه نوازندگی
دوتار و موسیقی مقامی تربیت کرده است. یگانه در نواختن دوتار همچون پدرش شیوهای کاملا
مخصوص به خود دارد و تکنیکهای خاص نواختن این ساز وی را تبدیل به دوتارنوازی متمایز
کرده است که بسیاری علاقهمندان به موسیقی مقامی، ساز دوتار را با نوازندگی یگانهها
میشناسند و نام ساز دوتار بلافاصله خانواده یگانههای خراسان را تداعی میکند. محمد
یگانه همچنین علاوه بر آموزش به دوتارسازی هم پرداخته است. به بهانه شبهای موسیقی
خراسان که بهتازگی در تهران برگزار میشود و همچنین جشنواره موسیقی نواحی که بهتازگی
در شهر کرمان برگزار شد با محمد یگانه گفتوگو کردهایم.
استاد یگانه، موسیقی نواحی در این سالها بیشتر از قبل مورد
توجه رسانهها قرار گرفته است اما چرا آن اتفاقاتی که باید در این حوزه نیفتاده
است و وضعیت فعالان این عرصه وضعیت چندان مطلوبی نیست؟
صرف رسانهای شدن یک پدیده لزوما بهمعنای رشد و پیشرفت در آن زمینه نیست.
متاسفانه موسیقی نواحی برای مسئولان تبدیل به یک ویترین شده است که با آن عکس
یادگاری میگیرند اما در عمل کسی کاری برای آن نمیکند. این روزها در خراسان هم
خیلی استادان فرصت فعالیت ندارند آنچنانی ندارد. فعلا خودم در حال فعالیت هستم.
۴۵سال است بیوقفه به کار آموزش مشغولم و اکنون نزدیک به چهارصد شاگرد دارم که
دانستههایم را به آنها انتقال میدهم. اساتید و پیشکسوتان موسیقی مقامی در
خراسان متاسفانه سالهاست کمکار هستند و علتش هم این است که هیچ کس از آنها حمایت
نمیکند.
بهتازگی جشنواره موسیقی نواحی در کرمان برگزار
شد و بسیاری نسبت بهشکل و نحوه برگزاری آن انتقاد داشتند. چرا این جشنواره آنطور
که باید به موسیقی نواحی کمک نمیکند؟
موضوع اصلا امسال و پارسال نیست. موضوع این است که با این
هزینهها و با این شرایط بودجه که دارند، نام جشنواره موسیقی نواحی ایران نام
بزرگی است و متاسفانه آنچه به جشنواره میرود چکیده موسیقی نواحی ایران نیست. وقتی
دستمزدی برای شرکت در جشنواره به استادان پرداخت نمیشود؛ وقتی جوایز آنطور ناچیز
است؛ مشخص است که سطح کیفی جشنواره پایین میآید. دیگر گذشت آن جشنوارههایی که در گذشته برگزار میشد.
۱۲روز جشنواره برگزار میشد با بهترین امکانات و با حضور بهترین اساتید و احترام زیادی
برای اساتید قائل بودند ولی متاسفانه هر سال جشنوارههای نواحی کمرنگ و کمرنگتر
برگزار شده است اما بهجایش هر سال داعیه حمایت از موسیقی نواحی بلند و بلندتر میشود.
بهصورت زبانی همه میگویند موسیقی نواحی بهبه و چهچه! اما وقتی زمان عمل فرا میرسد
همه خودشان را به کوچه علیچپ میزنند؛ بودجه نمیدهند، سنگاندازی میکنند و بدتر
از همه اینها موسیقی نواحی و مقامی را نادیده میگیرند. امروز همه میدانند
موسیقی مقامی خراسان در یونسکو ثبت شده است و همه دنیا به ارزشهای آن پی بردهاند
و همه آن ماجرای معروف حاجقربان در فرانسه را میدانند؛ آنوقت در کشور خودمان سه
روز جشنواره در طول سال و اهمیت ندادن به اساتید همه مناطق و مشکلات بسیار زیاد در
موسیقی هر ناحیه، فراموشی گنجینههای موسیقی مقامی یا منتشر نشدن آثاری که اساتید سالها
روی آن زحمت کشیدهاند؛ گویا تنها رهآوردهای این ثبت جهانی و اهمیتی است که همه
دنیا برای این موسیقی قائل هستند. شمال خراسان یک مکتب موسیقی بزرگ است، تاثیرگذار
و جریانساز بوده است ولی در میان مسئولان انگار نه انگار چنین سبکی و چنین مقامهایی
وجود دارد. سالهاست اینها را فریاد میزنیم اما افسوس که گوش شنوایی وجود ندارد؛
سالهاست در خود مشهد که شهر ماست از ما استفاده
نمیکنند و نمیگذارند اجرا داشته باشیم و به ما تنها اجازه اجرا در شهرستانهای اطراف
مشهد را میدهند. میپرسم پس این آرامگاه فردوسی برای چیست؟ مگر ما مسلمان نیستیم؟
مگر فردوسی مسلمان نبوده است؟ ایکاش مسئولان درک کنند دوتارنوازی عین عبادت است؛
موسیقی مقامی عین عبادت است. چرا ما نباید در خانه خودمان اجرا داشته باشیم؟ چرا
همه دنیا ما را روی سرشان میگذارند اما در کشور خودمان غریبهایم و مثل فرزند
سرراهی با موسیقی اصیل و ریشهدار این مملکت برخورد میکنند؟
طبق آخرین گفتوگویی که با شما داشتیم مشغول فعالیت بر روی
شاهنامه بودید. این پروژه در چه مرحلهای است؟
بله. ۱۵سال است در حال کار روی پروژه شاهنامه هستم و بهمرور این پروژه در حال
تکمیل شدن است اما همانطور که پیشتر هم گفتهام تاکنون هیچ حمایتی نشدهام و اگر
عشق قدیمی خودم به شاهنامه نبود، هیچ انگیزه دیگری برای ادامه آن نداشتم. همیشه
گفتهام که شاهنامه فردوسی بهعلت این که زبانش فارسی دری خراسانی است، باید با
موسیقی خراسانی همراه شود. پدر من بخشی محمدحسین یگانه بهترین شاهنامهخوان بود و
ما از بچگی شاهنامه را با صدا و ساز پدرم میشنیدیم و گوش ما به آن عادت دارد. خود
من عاشق شاهنامه هستم و نگاه که کردم، متوجه شدم که همه موسیقی شمال خراسان حماسی است
و با شاهنامه فردوسی از یک خانواده است بنابراین به سراغ داستانهای منظوم
شاهنامه همچون سیاوش، به دنیا آمدن رستم، رستم و سهراب، عاشق شدن تهمینه به رستم، تابوت
سهراب و… رفتم و موسیقی اینها را ساختهام. مقامهای منطقه شمال خراسان با
شاهنامه بسیار عجین است حتی مثلا در مقام «کوراوغلی» ابیاتی از خود شاهنامه خوانده
میشود. من از قدیم از پدرم نغمههایی میشنیدم که همراه با شاهنامه خوانده و
نواخته میشدند اما اینها باید جمعآوری شوند و نغمههایی به آنها اضافه شود.
اگر اینها را برای مردم بخوانیم، واقعا به وجد میآیند و بهرهها از آن میبرند
اما دلگرمیهایم را برای ادامه کار از دست دادهام و به خودم میگویم بگذار یگانه
نامی در این میان چیزی نداشته باشد اما همین چیزها از او برای آیندگان بماند.
چارهای نداریم و طور دیگری نمیتوانیم فکر کنیم؛ به همین شکل خودمان را دلگرم
نگه میداریم که چهبسا با فعالیتی که روی شاهنامه میکنیم خدمتی به مردم کرده
باشیم.
در این سالها شاهد بودهایم که با درگذشت بسیاری از اساتید
موسیقی نواحی و مقامی به این علت که فرزندانشان بهعلتهای مختلف ادامهدهنده
راه آنها نبودهاند، بسیاری از مقامهای مهم موسیقی گوشه و کنار ایران از بین
رفتهاند و به نسل بعد منتقل نشدهاند. وضعیت موسیقی خراسان چطور است؟ آیا شما به
شاگردانتان مقامها را انتقال میدهید؟
بله سالهاست این اتفاق در حال رخ دادن است. خود من سالهاست در حال انتقال
مقامهای شمال خراسان و داستانهایش به شاگردهایم هستم. شغل من آموزش است اما تا
آن جا که من خبر دارم، تنها پسر حاجیسلیمانی ادامهدهنده راه پدرش بوده و مقامها
را حفظ کرده اما بقیه این کار را نکردهاند و بسیاری از نغمهها فراموش شدهاند. ما
انجمن موسیقی داریم، خانه موسیقی داریم، دفتر موسیقی داریم. این همه مضاف موسیقی
داریم یعنی هیچ کدام نباید متولی حفاظت از میراث موسیقی مقامی ما باشند و هیچ کس
این مسئولیت را به عهده نگیرد؟ از سال۶۸ که کارم برگزیده شد، قصد داشتم سالانه دو
آلبوم بدهم اما متاسفانه از قوچان به مشهد آمدم و به مستاجری افتادم. یادم هست
سال۸۰ یادواره پدرم را که خودم در قوچان برگزار کردم، پس از این که قطعه «دختر
فراشباشی» را اجرا کردم، عدهای به آموزشگاه آمدند و نامه محرمانه آوردند که فراشان
مدرسه از دست شما شکایت کردهاند. پیش از برگزاری یادواره شورا تشکیل داده بودند و
نامه نوشته بودند که اگر مسئولان صلاح میدانند، این یادواره برگزار نشود که آن
زمان فرماندار مخالفت و مجوز برگزاری را صادر کرده بود. اما از این خاطره که
بگذریم، دیگر جز یادواره «پیران چنگی» که در یک سالن محقر صدنفره برگزار میشود،
هیچ یادوارهای برگزار نشده است. وقتی این چیزها را میبینیم، زجر میکشیم. یکی از
مسئولان همان زمان به من گفت در یادواره نباید موسیقی مبتذل بزنی! از او پرسیدم
آیا معنای مبتذل را میدانی؟ آیا موسیقی خراسانی را شنیدهای؟ و هیچ جوابی نداشت.
اینها را میبینیم و زجر میکشیم اما همچنان خدمت میکنیم و با افتخار هم خدمت میکنیم
چرا که خدمت برای موسیقی برای هیچ کس اگر ارزشمند نباشد، برای خودمان ارزشمند است.
بالاخره چه کار باید کرد که توجهها به سمت موسیقی نواحی
جلب شود و به آنها که در این راه سنگاندازی یا بیتوجهی میکنند فهماند کاری که
شما میکنید مهم و فرهنگساز است؟
این را واقعا از من و امثال من نباید بپرسید. ما نهایت کاری که میتوانیم
بکنیم این است که فعالیت در زمینه موسیقی را ادامه دهیم و شاگردانمان را تربیت
کنیم. اما یک نکته مشخص است و آن اینکه با حرف زدن و سخنرانیهای پرآبوتاب هیچوقت
هیچچیز درست نمیشود. دیگر از قول و قرارهای تکراری و تعریف و تمجیدهای الکی خسته
شدهایم. در حالی که هیچکس بهفکر نیست که واقعا چه بلایی به سر موسیقی نواحی میآید.
چه بلایی سر نوازندگان محلی آمده است و با آنها چگونه برخورد کردهاند که بعضیهایشان
حاضرند در عروسیها ساز بزنند اما به جشنواره نیایند؟
سهند
آدمعارف
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است