آقای مظفری نمایش «بنگاه تئاترال» چه جذابیتهایی
برای شما داشت که تصمیم گرفتید در دور جدید اجراهای این اثر حضور داشته باشید؟
فارغ از اینکه نمایشنامه «بنگاه تئاترال» را علی نصیریان
نوشته است و هنرمندی همچون هادی مرزبان کارگردانی آن را بر عهده دارد، به دلایل
دیگری همواره دوست داشتم در «بنگاه تئاترال» بازی کنم. یک مورد گروه بسیار خوب و
همدل نمایش است که در کنار هم اثری بهیاد ماندنی را روی صحنه بردهاند اما شاید مهمترین
جذابیت نمایش «بنگاه تئاترال» این بود که در زمانهای دور؛ یعنی حدود ۴۵سال قبل،
سه نمایش در دوران خود بسیار سروصدا کردند و مورد اقبال واقع شدند؛ تئاتر «شهرقصه»
با نویسندگی و کارگردانی بیژن مفید، نمایش «آسید کاظم» با نویسندگی و کارگردانی
محمود استادمحمد و «بنگاه تئاترال» که در آن زمان خود علی نصیریان نمایش را در
مقام کارگردان روی صحنه برده بود. من در «شهر قصه» و «آسید کاظم» بازی کرده بودم و
اتفاقا نقشهای نسبتا حساسی در این دو نمایش برعهده داشتم و سالها در انتظار این
بودم که در «بنگاه تئاترال» هم بازی کنم. وقتی هادی مرزبان به من پیشنهاد داد در
دور دوم اجراهای «بنگاه تئاترال» حضور داشته باشم، بسیار خوشحال شدم تا در این سهگانه
بازی کرده باشم. درنتیجه با روی باز نقش پهلوان را پذیرفتم و سر تمرینها حاضر
شدم. خوشبختانه تمرینها هم بسیار بهسرعت انجام شد و اجراها را آغاز کردیم. خوشبختانه
تمام اعضای گروه بسیار خوب هستند و در کنار هادی مرزبان، تجربه بسیار خوبی داشتیم.
فعالیت در زمینه تئاتر ایرانی نیاز به بازیگری
دارد که به تمام ابزار از قبیل بدن، بیان، خوانندگی و شناخت ریتم مجهز باشد که
متاسفانه مدتی است در تئاتر ما موسیقی و تئاتر از یکدیگر جدا افتادهاند و بسیاری
از بازیگران به موسیقی آشنا نیستند. گروه بازیگران «بنگاه تئاترال» چه میزان با
موسیقی آشنا هستند؟
هنرپیشههای نمایشهای سنتی در ایران باید از لحاظ خواندن
صدای خوبی داشته باشند و همچنین نت و ریتم را بشناسند چون در نمایشهای ایرانی،
موسیقی حضوری جدی دارد. متاسفانه خود من هم کمی از این فضا دور بودم چون تا پیش از
«بنگاه تئاترال» نمایشنامهای کار نکرده بودم که بتوانم در آن، حتی بخوانم و یا
حتی در آن، تعزیه، نقالی و… انجام شود. حضور در «بنگاه تئاترال» از این منظر هم
تجربهای شگرف و خوب بود چون در آن، هم تئاتر روحوضی حضور دارد و هم تعزیه، نقالی
و… در بخشی از نمایش، پهلوانکچل تعزیه میخواند، در بخشی دیگر پردهخوانی میکند
و…. با کمک دوستان، گروه موسیقی و خود هادی مرزبان، توانستم بخوانم و ریتم بگیرم
و همچنین با موسیقی، دیالوگهای نمایش را بگویم. البته نمیدانم این بخش چه میزان
مورد قبول مخاطبان قرار گرفته است! بهنظر من یک بازیگر، چه تئاتر ایرانی کار کند
و چه در این نوع تئاتر فعالیت نداشته باشد، باید به موسیقی آگاه باشند تا اگر نیاز
بود در نمایشی از این وجه از هنر استفاده کند، از پس آن بربیاید.
شما در این نمایش هم شخصیتی بسیار کلیدی؛ یعنی
نقش پهلوان را بازی میکنید. این شخصیت هم بخش طنز و شوخیهای روز را برعهده دارد
و هم بخش درام را و شخصیتهای بسیار متفاوتی را از خود بروز میدهد. کمی قبول کردن
این شخصیت ترسناک نبود؟
یکی از جذابیتهای پهلوان این است که در چند نقش متفاوت او
را میبینیم؛ پهلوانکچل، معتمد و جوانمرد محل و فردی است که همه به او احترام میگذارند.
در بخشهایی از نمایش، این شخصیت؛ مجید مظفری را بازی میکند، سرپرست گروه
بازیگران است و آنها را هدایت میکند، در قسمتی دیگر او کنار سیاه قرار میگیرد و
به همین دلیل باید جنس دیگری از بازی را تجربه میکردم و در ضمن ایفای تمام این نقشها،
ناگهان به پهلوان تبدیل میشود. درواقع از او چند بعد متفاوت میبینیم و چندین نقش
را با پهلوانکچل تجربه میکنم. متفاوت بودن این نقشها و این نکته که تمام این
تغییرها باید بلافاصله اتفاق بیفتند، برای من بهعنوان بازیگر بسیار لذتبخش است.
بهعنوانمثال در بخشی از نمایش شروع میکنم به آواز خواندن و در قالب آواز،
شخصیتی شوخ و سرخوش از خود نشان میدهم و سرم را به پایین میاندازم؛ بلافاصله سرم
را بالا میآورم و در این وضعیت، از نقش قبلی درمیآیم و به پهلوانی تبدیل میشوم
که با بغض میخواند: «اگر دردم یکی بودی چه بودی/ اگر غم اندکی بودی چه بودی» این
تغییر حس و نقش تنها چند ثانیه طول میکشد!
چگونه این شخصیت چندوجهی را برای خودتان
ساختید؟
یکی از دوستانم به من گفت که چگونه بعد از این بخش شاد، سرم
را به زیر میاندازم و با صورتی اشکآلود سرم را بالا میآورم و چگونه به این حس
رسیدهام؟ یکی از دلایلی که نقش پهلوان را دوست دارم این است که در مدتزمانی در
حد یک ثانیه باید این تغییر نقشها را تجربه میکردم. واقعا کار بسیار مشکلی بود
اما بهعنوان بازیگر و تحت نظارت هادی مرزبان؛ کارگردان نمایش، بهگونهای این حسها
را هدایت کردیم که بین آنها فاصلهای بهوجود نیاید. من ابعاد متفاوت شخصیت
پهلوانکچل؛ جوانمرد بودن، پهلوان بودن، تعزیهخوان بودن، هنرمند روحوضی و شخصیت
کلاش او را که در مواجهه با حاجی میبینیم، برای خودم جدا کردم.
«بنگاه تئاترال» شهریورماه سال گذشته در تماشاخانه
سنگلج اجرا شده بود و از ۲۲بهمن همان سال به پردیس تئاتر شهرزاد آمده است و هنوز
به اجراهای خود ادامه میدهد. آیا پس از گذشت این مدتزمان طولانی باز هم این
نمایش مخاطب دارد؟
خوشبختانه استقبال از نمایش بسیار خوب بوده است. در برخی از
شبها ناچار میشدیم دو نوبت نمایش را روی صحنه ببریم که کار واقعا دشواری بود.
«بنگاه تئاترال» اثری بسیار سنگین است. بخشهایی از این نمایش بهشدت انرژی مرا میگیرند
اما این نمایش و شخصیتی که ایفا میکنم بهقدری برای من جذابیت دارد که خستگی را
احساس نمیکنم. همچنین استقبال مردم و انرژی خوب آنها بیشتر به من انرژی میدهد.
در نمایشهایی که رگههایی از طنز یا کمدی در
خود دارند، مخاطبان در بخشهایی از نمایش میخندند. آیا این خنده هم به شما انرژی
میدهد یا باعث میشود از فضای نمایش خارج شوید؟
قطعا یک بازیگر از تشویق مردم چه بهصورت خندیدن و چه دست
زدن، خوشحال میشود اما این خوشحالی نوعی لبه تیغ قرار گرفتن هم هست چون اگر
بازیگر فقط بهدنبال تشویق شدن باشد، از نقش خود دور میشود و به لودگی کشیده میشود.
مخاطب هم از این نوع برخورد بازیگر زده میشود. خوشبختانه نه من و نه بازیگران
دیگر اصلا چنین قصدی ندارند و تنها به نقش خود فکر میکنند. انرژیای که میان
بازیگران و مخاطبان جابهجا میشود، ما را سر شوق میآورد اما بهسمت لودگی نمیرویم.
در نمایش «بنگاه تئاترال» شاهد دو فضای بسیار
متفاوت هستیم؛ فضای افسانهای که با شیوهای بسیار مدرن اجرا میشود و فضای نمایش
که باتوجه به شیوه تئاتر ایرانی پیش میرود. چه میزان این دو شیوه اجرایی متفاوت
میتواند سبب شود مخاطبان متفاوتی به نمایش جذب شوند؟
این دو بخش در کنار هم یک پکیج را تشکیل میدهند. در یک بخش
شاهد رویای یک پریزاد را میبینیم که اسیر ورورهجادو است و پهلوان جوان هم اسیر
طلسم ورورهجادو شده است اما این بخش اصلا از دیگر بخشهای نمایش، جدا نیست. از
دید من اگر بخواهیم مثالی از تلفیقی درست و کامل از شیوههای نمایش سنتی بزنیم، در
«بنگاه تئاترال» این اتفاق افتاده است. از تمام شیوههای تئاتر ایرانی در این
نمایش در جای درست، استفاده شده است.
من در مدیوم تصویر و در تئاتر کمتر کار کمدی کردهام. اغلب
آثار من جدی بودهاند. درنتیجه زمانیکه مخاطب با شخصیتی که در «بنگاه تئاترال»
ایفا میکنم، مواجه میشود، بسیار تعجب میکند. در بسیاری از مواقع شاهد هستیم
زمانیکه بازیگر نقشی متفاوت از آنچه با آن، معروف شده است، بازی میکند، مخاطب او
را نمیپذیرد اما من از اینکه مخاطب مرا در این نقش پذیرفته است، بسیار خوشحال
هستم. از تماشاگران دوستداشتنی و عزیز و هموطن خودم تشکر میکنم که مرا در این
نقش پذیرفتهاند. انرژی بسیار خوب آنها باعث شده است که من بتوانم این شخصیت
چندلایه را قابل باور بازی کنم. من در تئاتر ایرانی باقی خواهم ماند. البته هر
زمان که در تئاترهای غیرایرانی بازی کردهام، تلاشم را به کار بستهام که اثر،
نزدیک به فرهنگ و تاریخ و چالشهای اجتماعی خودمان باشد. یک تئاتر فرنگی اگر
بخواهد کاملا فرنگی اجرا شود، نمیتواند با مخاطب ایرانی ارتباط درستی برقرار کند
مگر اینکه چالشهای نمایش به چالشهای امروز ما نزدیک باشد.
There are no comments yet