علی قمصری؛ آهنگساز و نوازنده موسیقی ایرانی و متولد شهریور ۱۳۶۲
است. او موسیقی را از هنرستان عالی موسیقی آغاز کرد و در همان دوره توانست در
جشنواره موسیقی جوان عنوان نخست را از آن خود کند. قمصری در ۱۸سالگی ارکستر «سرمد»
را تاسیس کرد اما فعالیت حرفهای او بهطور رسمی از سال۱۳۸۴ و با آهنگسازی در
آلبوم «نقش خیال» با صدای همایون شجریان آغاز شد. اما قمصری در سال۱۳۸۸ و با
انتشار آلبوم «آب، نان، آواز» با صدای همایون شجریان به موفقیت بزرگتری دست یافت
و درست یا غلط بسیاری از علاقهمندان موسیقی ایرانی، این آلبوم را موفقترین آلبوم
همایون شجریان در چهارچوب موسیقی سنتی میدانند. همکاری زوج قمصری و همایون شجریان
تا چند سال دیگر هم ادامه یافت و این دو در قالب گروه همنوازان حصار، بارها روی
صحنه رفتند و آلبومهایی از آنها منتشر شد. قمصری همچنین آلبوم «سرو روان» را هم
با صدای علیرضا قربانی منتشر کرد. «شور پریشانی»، «تنیده در خطوط موازی»، «سرمستی»، «بدرود
با بدرود»، «برفخوانی»،
«چه آتشها» «سخنی
نیست»، «عبور»، «سمت
دور، سوی آه»، «افق عمودی است» و «درصط» دیگر آلبومهایی هستند که با آهنگسازی،
تنظیم و نوازندگی علی قمصری روانه بازار شدهاند. او سال گذشته آلبوم «دیوار و
چین» را منتشر کرد و از اوایل اردیبهشتماه با کنسرتنمایش «شط رنج» در تالار حافظ
روی صحنه رفته است. به بهانه انتشار و اجرای این دو اثر با او گفتوگو کردهایم.
کنسرتنمایش «شط رنج» چقدر با اجرای قبلی شما در قالب شبشنبهها(همسو
با شالهای کونگفو) ارتباط دارد و آیا میتوان «شط رنج» را ادامهای منطقی بر پروژه
قبلی دانست؟
این پروژه چندان ربطی به اجرای من در قالب شبشنبهها ندارد. دو سال
پیش با لوسین خاچاتریان که پیانیست است، در پارلمان اروپا برنامه داشتم. این
برنامه که حالت پرفورمنس داشت و تئاتر و موسیقی در کنار هم بود، یک آغاز برای من محسوب میشد چون نخستینبار بود که این تجربه را
انجام میدادم. تشویق شدم و در ادامه تصمیم گرفتم در این زمینه هم کار کنم و این
تلفیق در ذهن من کلید خورد.
چه میزان از مایهها و درونمایههای آلبوم «دیوار و چین» در «شط رنج»
حضور دارند؟
برای انتشار آلبوم، باید آن را از یک سال قبل آماده کرده باشید چون پروسه
دریافت مجوز برای افرادی همچون من که رابطهای کار نمیکنند، بسیار طولانی است. «دیوار
و چین» یک سال قبل از «شط رنج» آماده بود و درنتیجه چندان این دو اثر به هم ارتباط
ندارند. تنها مدل همآواییهایی که در «دیوار و چین» داشتیم؛ در «شط رنج» تکرار
شدهاند، اما درونمایههای این دو بسیار متفاوت هستند.
برای دراماتیکتر کردن فضا و گونه موسیقیای که ارائه میدهید از چه
تمهیداتی استفاده میکنید؟
من موسیقی را با تصاویر ذهنی و انتزاعی خلق میکنم. در نمایش «شط
رنج» هم وقتی دیدم احسان افشاری عزیز؛ نویسنده و شاعر بسیار خوب، متنی بسیار جذاب
و شعری جذابتر و داستانی با روند بسیار منطقی و احساسی جالب خلق کرده است، با خود
گفتم این اثر همان کاری است که میخواهم با آن وارد حیطه نمایش و تئاتر بشوم. با
علی ساسانینژاد و حامد شفیعخواه؛ کارگردانهای بسیار خوب، درباره مختصات این اثر
گفتوگو کردیم. موسیقی در این نمایش سعی میکند اتفاقهای عاشقانه نمایش که در
کنار بستری فلسفی و اجتماعی روایت میشوند را بازتاب دهد. البته این بازتاب تنها
با کلمات نیست بلکه موسیقی و آواهایی که در نمایش وجود دارد بسیار در این راه کمک
میکند. آواز در کار ما بسیار مهم است اما به همان اندازه نقش آلات موسیقی، حرکت،
بازی، طراحیصحنه و…. در نمایش اثربخشی دارند. درواقع به گونهای پیش رفتیم که
همه اجزای کار در خدمت یکدیگر باشند.
در آلبوم اخیر شما «دیوار و چین» سعی کردهاید طعم جدیدی از موسیقی «ایرانی
شهری» را به واسطه ترکیب برخی مولفهها و ریتمهای موسیقی[بهتعبیری] عرفانی با موسیقی
فلامنکو بهوجود بیاورید. آیا چنین تعبیری را درست میدانید؟
میتوان گفت «دیوار و چین» یک تجلی عارفانه از اشعاری است که حتی با
زبان محاوره گفته شدهاند چون عرفان در متن فرهنگ ما وجود دارد و حتی در کوچه و
خیابانهای شلوغ هم میتوانید نگاه عرفانی داشته باشید. دوست دارم به این عرفان
تکلف زبان قدیمی ندهم و با کلام محاورهای و موسیقی با ریتمهای پیچیده و موسیقی
تلفیقی درست به ایدههایم در موسیقی عرفانی پر و بال بدهم. البته موسیقی ردیفدستگاهی
هم نقش تعیینکنندهای دارد. من چهارگاه را با تارانتاس فلامینکو ادغام کردم که
نوازندهای بسیار خوب بهنام حسین کمانی در این آلبوم از پس اجرای این قطعات
برآمده است و من از همکاری با او بهشدت لذت بردم.
در این آلبوم همچنین بعضا از اشعاری با زبان امروز استفاده کردهاید مثل
«پشت سیگارهای پی در پی»، «مترسک»، «افسانه خاموشی» و… برای انطباق این درونمایههای
شعر و زبان شعر معاصر با موسیقی ایرانی چه تمهیداتی بهکار بردهاید؟
محاوره بهمعنای اثر سخیف نیست. من با ترانههای عامیانهای که این روزها
میشنویم و در موسیقی پاپ بیشتر استفاده میشوند، چندان میانهای ندارم چون حس میکنم
مخاطب را کمهوش و کمهوشتر فرض میکنند اما هوشمندی و نبوغ میتواند با زبان
محاوره، در ادبیات نثر جلال آلاحمد و یا صادق هدایت را بسازد یا طنزهای جمالزاده
را یادآور باشد. در شعر میتواند بشود «مانلی» اثر نیمایوشیج یا زیباییهای شعر
پروین اعتصامی یا شعر بیتکلف سهراب سپهری را به یاد بیاورد. موسیقی هم از این
قائده مستثنی نیست. نباید فکر کنیم فقط کلمات با چاشنی قدیمی و پرتکلف میتوانند
با سازهای با رنگهای صوتی سازهای ایران خود را متجلی کنند چون این تصور اصلا تصور
جالبی نیست. سعی کردم به این مسئله پر و بال دهم و اثبات کنم که با کلام محاوره
درست هم میتوان موسیقی ایرانی کار کرد. استاد علیزاده هم در برخی از آثار خود
چنین تجربههایی داشته است.
بهعنوانمثال تمهید برخی همچون نامجو به طنز کشیدن و پارودی کردن بوده
است.
اصلا با اینکه شعر را سخیف کنیم، موافق نیستم. من با این موافقم که
تلفیق شعر درست باشد، از شعر خوب استفاده کنیم اما زبان شعر، زبان قدیمی نباشد. من
هنجارگریزیهای بیمایهای که بهعنوانمثال در آثار آقای نامجو دیده میشود،
موافق نیستم بلکه با هنجارشکنیهای درست و اصولی موافقم. چون وقتی میخواهید
هنجارشکنی انجام دهید، باید هنجار را بشناسید اما وقتی میخواهید از هنجارها تنها
فرار کنید، هنجارگریزی اتفاق میافتد. معتقدم باید کارهای تازه انجام داد اما باید
این کار با زبان درست صورت بگیرد چون با استفاده اشتباه اصل قضیه را زیر سوال میبرند
و کار، به کاریکاتور تبدیل میشود. درواقع با آشنا شدن مخاطب با موسیقی از طریق
اشعار با مفهوم اما به زبان محاوره موافق هستم چون اشعار محاوره میتوانند مفهوم
داشته باشند. بهعنوانمثال وقتی من میگویم: «دامان تو چین دارد و دیوار بلند
است/ دستم برسد یا نرسد شکرگزارم» با استفاده از دیوار چین به قابل وصول نبودن یار
اشاره میکند. از چین استفاده کرده است تا هم دیوار چین را مثال بزند و هم به چین
دامن یار اشاره کند. وقتی با چنین بیت زیبایی برخورد میکنم، چرا نباید از آن
استفاده کنم. یا در بیت «تهدست نشستی، پی آزار که هستی؟/ای آس دل گمشده بر میز
قمارم» با آوردن کلماتی همچون آس دل، تهدست نشستن و میز قمار به یک قمار اشاره میکند
اما زیبا است. یا «ای قهوه شیرینشده با قاشق رویا/ تلخ است تو را از دهنافتاده
ببینم» ویژگیهای مختلف قهوه همچون شیرینی، تلخی و از دهنافتادگی را در یک بیت
آورده و محاورهای بسیار زیبا و نوین شکل داده است.
شما معمولا از آنسامبل زهی و تار برای ایجاد هارمونیهای جدید در موسیقی
ایرانی استفاده میکنید. آیا استفاده از این مسیر میتواند ترکیبهای مطبوع برای گوشهای
عادتزده موسیقی ایرانی بهوجود بیاورد؟
من برای خوشآیند مخاطب کار نمیسازم. البته کامل به مسائل زیباییشناسانه
توجه میکنم اما در فضای فعالیت حرفهایام اهداف دیگری در زمینه تکنیک هم دارم.
بهعنوانمثال نقاش ممکن است از رنگهای مختلف استفاده نکند و هدفی را مد نظر قرار
داده باشد. صرفا به این دلیل که مخاطب من رنگ قرمز را دوست دارد، دلیل نمیشود که
من از این رنگ استفاده کنم. صرفا لذتگرا بودن هنرمند و یا منو گذاشتن هنرمند جلوی
مخاطب، هدفمند بودن هنر و هنرمند را زیر سوال میبرد. به همین دلیل من هر جا که
احساس کنم از ساز خاصی باید استفاده کنم، استفاده میکنم. بهعنوانمثال در «شط
رنج» من از سازهای کمانچه، عود، سازهای کوبهای، ویولن آلتو و حتی دو هورن استفاده
کردهام! همه به من میگفتند در این ارکستر، استفاده کردن از ساز هورن، دیوانگی
است اما الان این ساز به یکی از نقاط قوت «شط رنج» تبدیل شده است.
چقدر خوانندگان ما که آواز ایرانی آموختهاند میتوانند خودشان را با
این تغییر انطباق دهند و آیا آواز ایرانی اساسا قابلیت این انعطاف را دارد؟
آواز ایرانی قابلیتهای بسیار زیادی دارد اما اغلب کلاسهای آواز
ایران، بسیار بد هستند و آن پتانسیلی که در آواز ایرانی وجود دارد را زیر سوال میبرند.
درواقع باید گفت که پتانسیل کلاسهای آواز ایرانی و آوازخوانهایی که در این کلاسها
تربیت شدهاند بسیار پایین است. من با اینکه در کلاسهای آواز ما علمی تدریس نمیشود
مشکل دارم چون ناچار هستم با افرادی محدود کار کنم که در حشر و نشر با آنها درمییابم
در بخش علمی آوازخوانی ایرانی درست پرداخته شده است. البته با این افراد، به نتایج
بسیار خوبی رسیدهام. در دورانی با هنرمندان بسیار شناختهشده کار میکردم و نتایج
بسیار خوبی دیدم اما مدتی است همچون آهنگسازان سراسر دنیا تمرکز خودم را بر این
گذاشتهام که در معرفی صداهای جدید تلاش کنم. در کار جدیدمان؛ یعنی «شط رنج» در
کنار هاله سیفىزاده و حسین پیرحیاتی که پیش از این با آنها کار کرده بودم،
بهادر صحت و مارال قمی را هم معرفی کردم واقعا در چند شبی که اجرا کردیم،
خوانندگان گروه بسیار خوش درخشیدند و همه از آنها راضی هستند و معتقدم فرد دیگری
نمیتوانست این کار را انجام دهد.
مینا صفار