گروه تئاتر «بداهه» اینبار با نمایشی ایرانی به تماشاخانه
پالیز آمده است. نمایش «زهرمارى» با نویسندگی مشترک رضا بهاروند و احمد سلگى و با
کارگردانی علی احمدی هر روز بهغیر از شنبهها ساعت۱۹:۴۵ در سالن شماره۱ تماشاخانه
پالیز اجرا میشود. به بهانه این اجرا با على احمدى؛ کارگردان، على شادمان و نادر فلاح؛
بازیگران و خسرو احمدی؛ تهیهکننده و بازیگر نمایش، گفتوگو کردهایم.
آقای احمدی کمی درباره گفتوگوهایی که با
نمایشنامهنویسان «زهرماری» داشتید و پروسه تمرین تا اجرا توضیح دهید.
علی احمدی: «زهرماری» حاصل تفکر رضا بهاروند، احمد سلگی و خودم است. ما دوستان نزدیکی
محسوب میشویم، با یکدیگر مراوده داریم و خطفکری یکدیگر را میشناسیم، بهراحتی
به نتیجه رسیدیم. بعد از «پپرونی برای دیکتاتور» قرار بود نمایشنامه دیگری را اجرا
کنم اما خوشبختانه قسمت نشد کار کنم و وقتی با رضا و احمد صحبت کردم، به این نتیجه
رسیدیم که باهم همکاری کنیم و یک کار جمعی انجام دهیم. البته در این تیم، علی
شادمان هم حضور داشت که در این همکاری بیتاثیر نبود اما مهمترین دلیل این همکاری
سهنفره، نزدیک بودن فکر ما سه نفر به هم بود. آثاری که هر کدام از ما تولید کردهایم،
باهم بسیار متفاوت هستند اما در جهان شخصیمان بسیار به هم نزدیک هستیم. هر کدام
دغدغههایی داشتیم که درباره آنها صحبت کردیم و به چند طرح رسیدیم که یکی از آنها
«زهرماری» بود و انشاءاله در آینده روی بقیه طرحها هم کار خواهیم کرد. احساس
کردیم الان زمان مناسبتری برای اجرای «زهرماری» است.
یعنی علی شادمان از ابتدا در جریان نمایش بود.
علی احمدی: طبیعتا علی و بابا از ابتدا در جریان بودند. میدانستیم قرار است چه اتفاقی
بیفتد.
علی شادمان: هم رضا بهاروند، هم علی احمدی و هم احمد سلگی هنرمندان درجهیکی هستند. من از
ابتدا در جریان کار بودم اما کموبیش چون نمیدانم به چه دلیل علی اصرار داشت که
در جریان نمایش و شخصتم نباشم! تا روزی که متن کامل به دستم رسید، نه در جلسات
دوستانهمان حضور داشتم و نه در جلسات کاری! حتی تصور میکردم طرح دیگری را برای
اجرا در نظر گرفتهاند!
خسرو احمدی: خود من در دورخوانی با نمایشنامه مواجه شدم.
جالب اینجاست که میلاد همین ندانستن را بازی
میکند. در جریان نمایش میبینیم که میلاد تنها فردی است که از مهمترین گرههای
نمایش باخبر است اما به روی خود نمیآورد. چگونه این شخصیت را پیش بردید که گرهها
سر زمان مناسب بازگشایی شوند؟
علی شادمان: میلاد نماینده خیلی مشخص بچههای دهه۷۰ است. این نسل از مسائل بسیاری اطلاع
دارند اما تلاش میکنند به روی خود نیاورند و سر خود را با مسائل دیگری گرم کنند.
شاهد هستیم که این روزها فضای مجازی به یک فاجعه تبدیل میشود. میلاد نه جزو قشر
روشنفکر جامعه است و نه ایدئولوژی خاصی در زندگی خود دارد. صبح تا شب زندگی این
شخصیت به یکسری اتفاقهای مشخص در جغرافیایی مشخص خلاصه شده است. او با ادبیات و
رویکرد مختص خودش زندگی میکند. درعین اینکه در برخی از بخشها بار کمدی کار بر
دوش میلاد است اما لحظهلحظه زندگی این شخصیت برای من سنگین و تلخ است.
با وجود اینکه میگویید این شخصیت جزو قشر
روشنفکر نیست اما در برخی از نقاط عطف، این شخصیت روشنفکرانه عمل میکند.
علی شادمان: در برخی از موارد میبینیم روشنفکری آگاهانه از سوی فردی صورت میگیرد اما
گاهی میبینیم فرد در قیدوبند هنجارها و قوائد مشخصشده نیست. از دید من میلاد در دسته
دوم قرار میگیرد. چون به این دلیل که رویکرد، روشنفکرانه است آن را انتخاب نمیکند
بلکه چون کار بهتری است و خواهرش و کنار هم نگاه داشتن خانواده برای او بیشتر
اهمیت دارند، راه خود را انتخاب میکند. در بسیاری از مواقع شاهد هستیم مردم بدون
اینکه به درست یا غلط بودن کار خود فکر کنند، صرفا بهدلیل احساساتی که دارند،
تصمیمهایی میگیرند که شاید خلاف جریان کلی هنجارها باشد و روشنفکری محسوب شود.
میلاد هم از این دسته است. تصمیمهای میلاد کاملا احساسی است و به اتمسفری که در
آن قرار دارد مربوط میشود.
شاهد بودهایم که در گروه تئاتر «بداهه» طراحان
و تیم تبلیغات معمولا ثابت هستند. آیا قرار است نویسنده هم به این گروه اضافه شود؟
علی احمدی: بله. گروه طراح و تبلیغات من تا ۷۰درصد از اعضای ثابت تشکیل شدهاند. اخلاقیات
یکدیگر را میشناسیم و راحتتر کار میکنیم اما درباره نویسنده ثابت گروه، باید
بگویم که خود من بیشتر به نمایشنامههای خارجی علاقهمند هستم. تا امروز هم
نمایشنامه خارجی کار کردهام و نمایشنامههای خارجی بسیاری دیگر هم در ذهن دارم که
آنها را روی صحنه ببرم اما از حضور احمد سلگی و رضا بهاروند استقبال میکنم.
البته این همکاری از «زهرماری» آغاز نشده است و ما در آثار قبلی یکدیگر هم حضور
داشتیم و به هم کمک میکردیم. تنها در آن اجراها، اسمی برده نمیشد و در این اجرا،
همکاری ما بهصورت رسمی اعلام شد. طبیعتا از این پس هر سه در آثاری یکدیگر حضور
خواهیم داشت.
بهنظر میرسد ایدههای اجرای در «زهرماری»
تاکید زیادی بر رئالیسم البته نه به مفهوم رایج بلکه از منظر سهولت و راحتی
بازیگران و دوری از بازی فیگوراتیو بوده است. درحالیکه در آثار قبلی شما، بازیگری
تا حدی بهسمت تکنیکپردازی رفته بود. چگونه به این نوع طراحی که لازمه این شکل از
متن است، رسیدید؟
علی احمدی: لازمه این طرح همین بود. از سویی دیگر دوست دارم تجربه کنم. تمایلی به تکرار
ندارم و این شیوه حتی برایم راحتتر از سایر آثارم بود چون به دنیای اطرافم نزدیک
است؛ همه ما مابهازاهای شخصیتهای «زهرماری» را در خانوادههای خود دیدهایم. در
پرداخت متن، کارگردانی، هدایت بازیگر، صحنه و…. این نکات را در نظر گرفتهایم.
یکی از نکاتی که در نمایشنامه دیده میشود،
ظرافتهای رفتاری میان شخصیتها و روابط آنها با یکدیگر است. اینکه شخصیتهای
نمایش کاملا آشنا هستند اما درعینحال نمیتوان مابهازای کاملی برای آنها پیدا
کرد. شخصیتپردازیها چگونه پیش رفتند؟
علی احمدی: سلیقه شخصی من نشان دادن روابط میان آدمهاست. در آثارم تلاش میکنم بیشتر به
این وجه بپردازم. درنتیجه روی این بخش بیشتر زمان گذاشتیم تا بفهمیم شخصیتها چه
ویژگیهایی دارند، از کجا آمدهاند و پختگی روابط میان افراد را ببینیم. درواقع
دوست داشتم در «زهرماری» خانواده بودن این شخصیتها برای مخاطب مشخص باشد.
خسرو احمدی: در این مدت که نمایش روی صحنه رفته است، همذاتپنداری تماشاگران بسیار بیشتر
از سایر آثارمان است. برخی از مخاطبان کامل این مشکلات را حس کردهاند و برخی دیگر
از کنار زندگیشان رد شده است و تا حدی این فضا را حس کردهاند.
در این نمایش شاهد هستیم بسیاری از بازیگران،
بازیهای متفاوتی ارائه میکنند؛ بهعنوانمثال خسرو احمدی در نمایش بسیار کنترلشده
بازی میکند و چنین شخصیتی از او ندیده بودیم. چگونه تمرینها را پیش بردید که این
بازیها را شاهد باشیم؟
علی احمدی: درباره شخص خسرو احمدی که پدر خودم است، باید بگویم که دوست دارم او کارهای
قبلی خود را تکرار نکند. من نزدیکترین آدم به خسرو احمدی هستم و ظرفیتهایی را در
او میبینم که بسیاری از دوستان دیگر آنها را نمیدانند.
خسرو احمدی: مدتی است که با علی کار میکنم و اتفاقهای جالبی برای من افتاده است. در مدتزمان
چهل سال که در حوزه بازیگری کار میکنم، متفاوتترین کارها را با علی تجربه کردهام
و این مسئله برای من بسیار جالب است. رسم است وقتی بازیگری در یک ژانر جا میافتد،
تمام کارهایی که به او پیشنهاد میشوند هم همین شرایط را دارند. من بهعنوان کمدین
جا افتادهام اما جالب اینجاست که هر زمان قرار است من و علی باهم کار کنیم،
نخستین بحث او این است: «باید آنطور که من میخواهم نقش را بازی کنی!» بارها سر
«پپرونی برای دیکتاتور» باهم دعوا کردیم. مرا به جایی رساند که به او گفتم «بعد از
چهل سال بازیگری، تو میخواهی به من بگویی چگونه بازی کنم؟!» اما او به من گفت
قابلیتهایی را در من میبیند که آدمهای دیگر
دوست ندارند ببینند. در «زهرماری» هم همین شرایط پیش آمد. در آثار دیگری از
لهجه آذری یا سایر لهجهها استفاده کرده بودم اما در آن آثار، من شخصیتی شیرین
داشتم اما شخصیتی که در این نمایش بازی میکنم، چندان شیرین نیست؛ تقریبا شخصیتی
خاکستری است. بهیاد دارم در روز دوم دورخوانی، از علی احمدی اجازه گرفتم تا شخصتی
را اتود بزنم و با «نه» قاطع او مواجه شدم! چون کارگردان کار بود، گفتم «چشم». دو
روز دیگر هم گذشت تا بالاخره اجازه داد دو روز پشتسر هم اتود بزنم. بعد از دو روز
دوباره گفت «نه» اما بالاخره بعد از اینکه نکاتی را به من گفت، اجازه داد با شیوه
خودم پیش بروم. الان و در طی اجراها اگر به نقشهای قبلیام نزدیک شوم، پشتصحنه
باز به من گوشزد میکند.
پس برای شما تجربه دشواری بود!
خسرو احمدی: قطعا هر کس کنار عزیزانش کار کند، بیشتر به او خوش بگذرد و من هم همین احساس
را دارم اما سختترین تجربههای کاری من با علی رقم خورده است؛ در پروسه تمرین،
بیشتر از همه بازیگران به من گیر میدهد و سر من غر میزند! چون بهتر از من
کاراکتر را توضیح میهد و از من جلوتر فکر میکند، به او اعتماد میکنم همچنین چون
او را دوست دارم، شرایطی را بهوجود میآورم که بیشتر بگوید و با من حرف بزند.
وقتی با صحنه نمایش مواجه شدم و دریافتم اجرای
دیگری هم در این سالن وجود دارد، متعجب شدم چگونه این دکور را جمع و سپس آن را پهن
میکنید؟
علی احمدی: این شیوه که در سالنهای خصوصی و حتی دولتی پیش گرفته شده است، دست گروه را میبندد.
البته منظور من این نیست که نباید دو اجرا در سالنها وجود داشته باشد چون بهقدری
تئاتر ما ظرفیت دارد که باید همه کار کنند اما برخی مشکلات برای گروهها پیش میآید.
بهعنوانمثال طراحی ما چیز دیگری بود و دوست داشتیم رئالتر صحنه نمایش را طراحی
کنیم اما باید دکور پرتابل و کمحجم داشته باشیم اما تلاش کردیم تا آنجا که امکان
دارد شرایط را بهسمتی ببریم که حجم وسایلی که نیاز داریم، باقی بماند. چون اگر
این بخشها حذف میشد، طراحیها بسیار بچهگانه میشدند و نمایش شبیه به آثاری میشد
که چندان جدی گرفته نمیشوند. تمام ابزاری که استفاده کردیم، لازمه قصه بود و به
فضاسازی ما بسیار کمک میکرد.
با این طراحی، کمی دستوپای بازیگران از لحاظ
میزانسن بسته است. با این حجم از دبهها ممکن است اتفاقهای بسیار بدی برای
بازیگران پیش بیاید. چگونه این میزانسنها را در این فضای کوچک طراحی کردید؟
علی احمدی: این بخش از طراحی تعمدی بود. با دبههایی که روی صحنه میبینید، به حجم خفگی
صحنه اضافه کردیم. از ابتدا هم صحبت از این بود که دشواریای که روی صحنه گریبان
شخصیتها را گرفته است، حتی در راه رفتن، رفتار و گیر افتادن آنها در انبار هم
نمود پیدا کند و بسط داده شود.
بازیگران نمایش با این شرایط مشکل نداشتند؟
نادر فلاح: نه مشکلی نداشتیم چون در اواسط نمایش درگیریای میان من و شخصیت یونس با بازی
تینو صالحی بهوجود میآید که سبب میشود من بلنگم و درنتیجه از کنار دبهها رد میشوم.
باتوجه به اینکه این دبهها هر روز چیده و جمع
میشوند، آیا مسیرها از پیش تعیینشدهاند؟
علی احمدی: بخشی از مسیر مشخص است اما عمدتا مشخص نکردهام. برخی نقاط و میزانسنها که
اهمیت دارند، مشخص هستند اما برای بازیگران خطکشی نکردهام. البته اینگونه نیست
که هر شب این خطوط تغییر کنند چون فیکس شدهاند. واقعا دستیاران صحنه بسیار دقیق
هستند و دوباره این دبهها را میچینند.
درگیریهای میان شخصیتهای نمایش بسیار رئال هستند
و ممکن است در جریان این درگیریها بازیگران آسیب ببیند. چرا این درگیریها را
قرارداد نمیکنید؟
علی احمدی: اعتقاد دارم یا اتفاقی نباید روی صحنه بیفتد یا اگر قرار است بیفتد، باید
صددرصد باشد. خودم به این دلیل با درگیری فیزیکی روی صحنه مشکل دارم که بهشدت
نمایشی از آب درمیآید اما در این نمایش بازیگران تلاش میکنند این درگیریها را
به واقعیت نزدیک کنیم. به دلیل همین خطرها بود که تا آنجا که میشد این درگیریها
را کم کردیم وگرنه در بستر داستانی کاملا میشد درگیریهای بیشتری در نظر گرفت.
یعنی احساس میکنید اگر این درگیریها قرارداد
شوند، مخاطبان نمیپذیرند؟
علی احمدی: بخش اعظمی از نمایش برای من حسی است. تا زمانیکه خودم این بخشها را نپذیرم
یا باور نکنم، جذابیت نمایش برای من کم میشود.
خسرو احمدی: در برخی از شبها زمانیکه نادر فلاح و علی شادمان با هم درگیر میشوند، بهشدت
خودمان اذیت میشویم. در یکی از شبها نادر چنان علی را زد که سر او به تختههای
کنار صحنه خورد و احساس کردیم اتفاق بدی برای او افتاد. نادر هم احساس بدی داشت
اما خودمان را کنترل کردیم و اجرا را پیش بردیم.
نادر فلاح: من واقعا کنترلشده میزنم اما علی اکت را درست انجام داد. ما کمی در طراحی
اکشن هم در سینما و هم در تئاتر مشکل داریم چون اصلا مربی و مستر طراحی اکشن
نداریم. به همین دلیل یا نمایشی و غیرقابل باور بازی میکنیم و یا بهقدری طبیعی
رفتار میکنیم که ممکن است بازیگران آسیب ببینند.
علی شادمان: از دید من وقتی یک قصه رئالیستی و حتی ناتورالیستی را برای مخاطب تعریف میکنیم
و حتی تماما روی صحنه زندگی میکنیم، خساست به خرج دادن در نشان دادن اکتها به
درست انجام ندادن اکتها تبدیل میشود. درنتیجه اثر آنچه میخواهیم نمیشود و از
سویی دیگر برای مخاطب احترام کمتری قائل شدهایم. من چون خودم کُرد و بسیار عصبی
هستم، این شیوه را بیشتر دوست دارم.
وقتی تماشاگر وارد سالن تئاتر میشود، پرده و…
میبیند و میداند قرار نیست زندگی واقعی را ببیند پس قراردادهایی همچون مبارزه و…
را هم میپذیرد.
علی شادمان: تمام تماشاگران با آگاهی دیدن تئاتر وارد سالن میشوند اما زمانیکه نمایش
آغاز میشود، تمام فضا، محو میشود و نمایش مخاطب را درگیر خودش میکند. خود من
زمانیکه برای دیدن تئاتر به سالن میروم، همهچیز را کنار میگذارم و خود را به
ماجرا میسپارم.
علی احمدی: باتوجه به امکاناتی که در تئاتر ایران وجود دارد، بزرگترین چیزی که به
تماشاگر میدهیم، بازی بازیگران است. میتوان حتی صحنه را برای تماشاگر حذف کرد
اما بازی و حسی که روی صحنه جریان دارد را نمیتوان حذف کرد. این نکات باعث میشوند
مخاطب در اتمسفر کار قرار بگیرد.
خسرو احمدی: گروهی همدل از پشت تا جلوی صحنه
هر اتفاق خبری که در گروه نمایش «زهرماری» میافتد، از سوی
بازیگران بوده است. باید این نکته را بگویم که تمام اعضای پشتصحنه نمایش بسیار
زحمت میکشند. در تئاتر سختی کار افراد پشتصحنه چندبرابر است. بهعنوان بزرگتر
این گروه از تمام اعضای تیم پشتصحنه تشکر میکنم و از اینکه با گروهی بسیار حرفهای
کار میکنم، بسیار خوشحال هستم.
سهند آدمعارف- مینا صفار
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است