رسول نجفیان؛ کارگردان و بازیگر تئاتر و خواننده را بیشتر
بهدلیل فعالیتهایش در تلویزیون، سینما و تئاتر میشناسیم درحالیکه نخستین
مواجهه نجفیان با هنر، در حوزه موسیقی بود. او از جوانی موسیقی را دنبال میکرد و نواختن
دوتار را توسط یک روستایی به نام عاشقحیدر همدانی فراگرفت. پس از آن نیز آموختن موسیقی
را نزد استاد اسماعیل مهرتاش ادامه داد. مدتی است که شاهد اجرای آثار موزیکال در
سالنهای تئاتر هستیم و پیوند دیرینه تئاتر و موسیقی که مدتی به دلایل مختلف قطع
شده بود، دوباره برقرار شده است. از این رو با این هنرمند دو عرصه بازیگری و
موسیقی درباره شرایط موسیقی و پیوندهایش با هنرهای دراماتیک و نمایشی گفتوگو کردهایم.
آقای نجفیان شما حضوری فعال در موسیقی و تئاتر
دارید و در قالب تئاتر بارها به داستانهای شاهنامه پرداختهاید؛ گاهی بهصورت
نقالی و گاهی بهصورت اجرایی کاملا تئاتریکال و در قالب تئاتر صحنه. چه میزان در
موسیقی ما شاهنامه دیده شده است و بر روی شاهنامه پژوهش موسیقایی شده است؟
بسیار اندک. متاسفانه آلبومهایی هم که در این زمینه منتشر
شدهاند، ساختار درستی ندارد. عزیزان بهخطا فکر میکنند با استفاده از شیوههای
موسیقی سنتی، میتوان شاهنامه را خواند. از دید من اگر این آثار منتشر نمیشدند
بهتر بود! چون نمیتوان با همان ارکستری که بهعنوانمثال آثار حافظ را میخوانیم،
شاهنامهخوانی برگزار کنیم! درواقع آثاری که براساس شاهنامه منتشر شدهاند و با
ساختار موسیقی اصیل ایرانی و بستر ردیفخوانی تولید شدهاند، رویکردی کاملا اشتباه
داشتهاند اما قطعا باید روی شاهنامه کار شود. خود من زندگیام را بر روی شش یا
هفت قصه شاهنامه صرف کردهام و تمام این آثار، هم بهصورت نمایش صحنهای و هم بهصورت
رسانههای تصویری موجود است. در تمام این آثار، موسیقی جایگاه بسیار مهمی دارد. بهخصوص
اینکه در این آثار ما هیچ دیالوگی از خودمان در نمایش نگنجاندهایم و دیالوگهای
این آثار با همان ظرافت و زیبایی و اوج ایجاز جناب فردوسی اجرا شدهاند. واقعا جای
چنین آثاری خالی است. البته معضل فراهم آوردن هزینههای تولید هم وجود دارد. خود
من نمایش«زال و سیمرغ» را با گروهی حدود هفتاد نفر برای اجرا آماده کردهام اما بهدنبال
اسپانسر هستم تا بتوانم با همان عظمت و شکوهی که در خور آثار فردوسی است، اجرا
کنم. این نمایش قرار است بهصورت لوحفشرده هم منتشر شود.
البته منظور من بیشتر برخورد موسیقایی با
شاهنامه است. کمتر پیش آمده است این اشعار بهصورت موسیقایی ارائه شده باشند. باتوجه
به این که در دوران حاضر مردم مدتزمان بسیار زیادی را در ترافیک و… میگذارنند،
چه میزان تولید اینگونه آثار میتواند به تغییر ذائقه مخاطبان منجر شود؟
فکر بسیار خوبی است. چون در سفرها و زمانیکه مردم در
اتومبیلهای خود هستند، بهترین فرصت است تا گوش شنونده با این ساختار آشنا شود.
طبیعتا اینکه بهجای بدون آوا خواندن کلمات جناب فردوسی بسیار خوب است بهصورت
موسیقایی شاهنامه ارائه شود که کاملا خلأ آن حس میشود.
باتوجه به اینکه شما هم در حوزه موسیقی تجربیات
بسیار موفقی داشتهاید و هم تحقیقات گستردهای روی شاهنامه انجام دادهاید، آیا
برنامهای برای انتشار این جنس موسیقی دارید؟
بله، خود من برای تمام آثارم، پژوهشهایی را در زمینه
موسیقی انجام دادهام و از روستاها این آواها را جمعآوری کردهام. این مسئله نشان
میدهد آواخوانی شاهنامه براساس ضرورت بوده است. بهدلیل وجود پندها و اندرزها در
شاهنامه، این قصههای اصیل را فارسیزبانان و ایرانیان اصیل با موسیقی میخواندند.
درنتیجه در «زال و سیمرغ» که آماده کردم، گروه کورال وجود دارد بهشدت تحتتاثیر
تعزیه است و با ساختار این هنر پیش میرود. درواقع برای موسیقی این نمایش از آهنگهای
اصیل، گروه ارکستر، همخوان، همنواز و سازهای کوبهای و… استفاده شده است.
امیدوارم این اثر بهزودی به منصه ظهور برسد. این اثر در کنار تصاویری تئاتریکال،
کاملا قابلیت صوتی شدن دارد. قصد دارم به دو صورت صوتی و تصویری این اثر را آماده
کنم تا مردم بتوانند در مسیرهای طولانی از این آثار بهره ببرند.
برخی معتقد هستند مخاطبان بیشتر به موسیقی پاپ
علاقهمند هستند و چندان این نوع موسیقیها برای آنها جذابیت ندارد. آیا شما با
این نظر موافق هستید؟
برخی از گونههای هنری باید بهقدری تکرار شود تا در ذهن
مخاطب باقی بماند. بحث سوبسید و مصلحت ملی هم در این بخش باید دیده شود. باید این
نوع آثار و با کیفیتی درخور بهوفور تولید و ارائه شود و همچنین نباید در این
زمینه دغدغه مالی مطرح شود تا مردم عادت کنند. میتوان با تکرار، ذائقه موسیقایی
مردم را تغییر داد. ما تجربه تغییر ذائقه را در بحث سلامت داشتهایم. این روزها
شرایط تغذیه مردم با شصت یا هفتاد سال پیش متفاوت است. هنر دولتمردان و مدیران
هنری این است که هزینه کنند و ذائقه مردم را بهطرف شاهنامهخوانی، حافظخوانی و
اصولا ادبیاتخوانی جذب کنند و مردم بر اثر تکرار و دیدن این آثار، اهلیت و انس
پیدا کنند.
در این میان صداوسیما چه میزان میتواند موثر
باشد و آیا تا امروز به این بهبود ذائقه موسیقایی ورود کرده است؟
به نظر من صداوسیما به اندازه کافی این دغدغه را دنبال کرده
است. البته این تلاش همهجانبه نبوده است. امیدوارم شرایطی در صداوسیما پیش بیاید
که تمام افرادی که در این زمینه فعالیتهای خوبی داشتهاند، ماحصل کار خود را به
صداوسیما ارائه دهند. در بسیاری از مواقع دیده میشود که هنرمندان محصول خود را به
صداوسیما ارائه نمیدهند. خودم دیدهام که مسئولان صداوسیما از هنرمندانی که در
این حوزهها فعالیت میکنند و آثارشان استقبال میکنند. البته باید هنرمندی که به
این حوزه ورود میکند، در این زمینه آگاهی داشته باشد و از آثار ادبی مطرح ما،
موسیقیای فاخر و جذاب بسازد. اگر این آثار بهصورت غلط ارائه شوند، حوصله مخاطب
را سر میبرند. خود من آثاری شنیدهام که نتوانستهام با آنها همراه شوم و تا
پایان آن را بشنوم.
شما در دوره دوم اجرای نمایش «بنگاه تئاترال»
به کارگردانی هادی مرزبان بهعنوان پدر شولی حضور یافتهاید. چه شد که تصمیم
گرفتید در این نمایش بازی کنید؟
من سالهاست هادی مرزبان را میشناسم. زمانیکه برای حضور
در نمایش «بنگاه تئاترال» با من تماس گرفت و این نقش را پیشنهاد داد، بسیار خوشحال
شدم چون این نمایش، بسیار قوی است و از سبکها و ساختارهای متفاوتی در کنار هم
تشکیل شده است. از سویی دیگر ساختار سیاهبازی و تئاتر آیینیوسنتی با ضرورتهای
جامعه همسو است و درواقع از زبان سیاه نقدهایی که بهصورت مستقیم نمیتوان آنها را
مطرح کرد، مطرح میشوند. از سویی دیگر استاد مرزبان هم ید طولایی در اجرای تئاتر
دارند و من با اشتیاق پذیرفتم که در این نمایش حضور پیدا کنم.
البته هادی مرزبان یک نمایش ایرانی مدرن را روی
صحنه برده است و فانتزیای را به نمایش ایرانی افزوده است.
تئاتر آیینیوسنتی ما این بستر را فراهم میکند تا هر
ساختاری را در آن بستر وارد و اجرا کنید. در بستر این نمایش میتوان مفاهیم و شیوههای
مدرن تئاتر را وارد کرد. درنتیجه «بنگاه تئاترال» یک نمایش موزیکال آیینیوسنتی
است که تمام ویژگیهای خود را حفظ کرده است.
این نمایش با موسیقی زنده اجرا میشود. اجرای
نمایش موزیکال با موسیقی زنده چه میزان میتواند مخاطب را به تئاتر علاقهمند کند؟
نمایشهای موزیکال بسیار زیادی را میشناسیم که مردم به آنها
وقعی نمینهند. خود نمایش باید قوی باشد. از سویی دیگر در نمایش «بنگاه تئاترال»
شاهد کثرت بازیگران هستیم. این کثرت برای مخاطب چشمگیر است. اگر به این مسئله،
نواخته شدن ساز و آواز هم اضافه شود، مردم شادمان میشوند و به اجرا علاقهمند میشوند.
البته در این میان نباید از اندیشه غافل بود. نمایش باید اندیشهورز باشد و حرفی
برای گفتن داشته باشد. نمایش موزیکال اگر تمام این شرایط را داشته باشد، میتواند
مخاطب پیدا کند و مخاطبان این نمایش با حس خوبی از سالن خارج میشوند و به دیدن
تئاتر علاقهمند میشوند. این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که ما در گذشته تئاتر
موزیکال، داشتهایم و درواقع تئاتر موزیکال، بخشی از تئاتر ماست که از مهمترین
نمونههای آن، میتوان به تعزیه اشاره کرد. تعزیه موزیکالترین نمایش جهان بوده
است این نوع تئاتر کاملا با شعر و آهنگ خوانده میشود. البته این حس در تئاتر
آیینیوسنتی تختحوضی هم وجود داشته است. فکاهی، طنز تلخ، کمبودها و نقدهای سیاسی
موزیکال مطرح میشد و این نوع تئاتر، جایگاه ارزشمندی داشت. امیدوارم دیگر دوستان
تئاتری بتوانند دوباره این جاذبه را بهوجود آورند.
معمولا اجرای زنده موسیقی در تئاتر، با دشواریهایی
همراه است و به همین دلیل بسیاری از کارگردانها علاقهای به این کار ندارند. آیا
از دید شما اجرای موسیقی زنده تئاتر یک امکان است یا یک لزوم؟
طبیعتا بهتر است موسیقی تئاتر بهصورت زنده اجرا شود، اگر
به موسیقی زندهای که خوب اجرا شده است، در تئاتر رتبه یک را اختصاص دهیم، موسیقی
پلیبک از رتبه پنجم بهبعد قرار میگیرند. مردم هم از اینکه موسیقی تئاتر بهصورت
زنده اجرا شود، بیشتر استقبال میکنند. هر نمایشی که ساختار موسیقایی دارد، باید
از گروه ارکستر زنده استفاده کند.
به تعزیه اشاره کردید و شما در زمینه موسیقی
تعزیه بسیار فعالیت کردهاید. آیا در صداوسیمای ما در ایام سوگواری از صداهای خوب
و هنرمندان تعزیه استفاده میشود؟
چندان نمیتوانم در این حوزه با قطعیت صحبت کنم چون تمام
برنامههای صداوسیما در ایام سوگواری را بهصورت کارشناسانه رصد نکردهام اما در
این ایام آثار مستندی دیدهام که به روستاها رفته بودند و از تعزیهخوانی در
روستاها فیلم گرفته بودند. این آثار بسیار باارزش و خوب بودند چون اصالت تعزیه و
ضرورت آن حفظ شده است و این آثار بسیار گوشنواز و دلنشین هستند.
اولدوز بیدلی