بنا بر توافق بنیاد رودکی و فدراسیون فوتبال، قرار است
ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی به رهبری شهداد روحانی و فریدون شهبازیان دو
قطعه از سرودهای ایران برای حضور در جامجهانی را تنظیم و اجرا کنند. خوانندگانی
هم که تاکنون برای این اجراها در نظر گرفته شدهاند سالار عقیلی و علیرضا قربانی
بودهاند. دو خواننده که توانستند در سالهای اخیر با تکیه به خواندن تصنیف و نه
آواز ایرانی و نزدیک شدن به فضای موسیقی پاپ و همچنین خواندن موسیقی تیتراژهای
سریالهای تلویزیونی به شهرت دست یابند و در میان مردم شناخته شوند. اما آیا این
دو خواننده و ارکسترهای ملی و سمفونیک با شرایط حاضر، توانایی ارائه آثاری متناسب
با فضا و روحیات عاشقان فوتبال را دارند و آیا باتوجه به خصوصیات صدا و نوع
پرفورمنس علیرضا قربانی و سالار عقیلی اجرای این دو نفر برای جامجهانی تبدیل به
اجراهایی اصطلاحا «بورینگ» و حوصلهسربر نمیشود؟ و آیا اینبار نیز مسئولان اجرای
برنامههای جام جهانی روسیه تشخیصشان این خواهد بود که موسیقی ارائهشده از سوی
ایران مناسب فضای پرهیجان جام جهانی نیست یا اینبار متولیان ساخت این قطعات شرایط
را میسنجند و تمهیدات لازم را برای فضا و شور و حال جام جهانی در نظر میگیرند.
انتخابهای گذشته در هالهای از تشویش
بهگزارش «صبا»، با مرور اتفاقاتی که در این زمینه رخ داده
است هرگز از یاد نمیبریم قطعات موسیقی که تاکنون از سوی ایران برای اجرا در جامهای
جهانی قبلی ارائه شده بود خیلی نسبتی با اتمسفر این رویداد مهم ورزشی نداشتند. سال۲۰۰۶
در مشوشترین حالت ممکن هر مسئولی برای خودش خوانندهای معرفی میکرد. ابتدا گزینههای مختلفی مثل علیرضا افتخاری، حسامالدین سراج و گروه آریان
برای اجرای این سرود مطرح شد و عدهای هم خودشان داوطلب شدند برای روحیه دادن به
ملیپوشان آواز بخوانند ولی هر چه به جام جهانی نزدیکتر شدیم، اسامی تغییر کرد و
احتمال اجرای سرود رسمی توسط علیرضا عصار و امیر تاجیک جدیتر شد. جالب بود که هر
کسی در فدراسیون فوتبال یکی از آنها را تأیید میکرد؛ رئیس وقت فدراسیون اسم
علیرضا عصار را میگفت و مسئول فرهنگی فدراسیون هم اسم امیر تاجیک. درنهایت سایت
رسمی فدراسیون نام امیر تاجیک را بهعنوان خواننده سرود تیم ملی عنوان کرد ولی
علیرضا عصار هم قطعهای را که ساخته بود بهطور رسمی منتشر کرد. اثری که عصار برای جام جهانی۲۰۰۶ خواند، «ای ایران» نام داشت.
تاجیک هم دو اثر خواند؛ اولی قطعه «مرد و میدان» بود، اثری با آهنگسازی بهزاد عبدی
و اجرای ارکستر فیلارمونیک اوکراین؛ اما این پایان کار نبود و بهعلت آنکه بسیاری
آن را بیارتباط با فضای ورزش دانستند تنها چند روز مانده به جام جهانی از طرف فدراسیون
فوتبال از تاجیک درخواست شد قطعهای دیگر بخواند که این بار تاجیک اثر «مرد آواز وطن»
را اجرا کرد. این اثر به نسبت اثر قبلی ارتباط بیشتری به فوتبال داشت ولی بهلحاظ فنی
و اجرایی طوری نبود که مخاطبان موسیقی و فوتبال آن را بهعنوان سرود رسمی کشورشان در
جام جهانی بپذیرند و زمزمه کنند. درنهایت آب پاکی را آرش لباف و دیجیعلیگیتور
یک خواننده و یک آهنگساز مقیم خارج از کشور روی دست فدراسیون
فوتبال ریختند تا حاصل هفتهها تلاش و رایزنی فدراسیون فوتبال بیاثر شود. آنها قطعهای
ساختند که بیش از هر قطعه دیگری با استقبال مخاطبان مواجه شد و در جام جهانی مورد
استفاده قرار گرفت. حتی صحبتهایی هم مطرح شد که این اثر قرار است همراه با سرود
۳۱ تیم دیگر حاضر در جام جهانی در یک لوح فشرده توسط فدراسیون جهانی فوتبال منتشر شود،
اما این اتفاق نیفتاد.
قطعهای که تلویزیون هم پخشش نکرد
سال۲۰۱۴ هم اتفاقی بهتر از این نیفتاد. این بار هم خوانندگان مختلفی بهعنوان گزینههای اجرای سرود تیم ملی کاندیدا
شدند و درنهایت احسان خواجهامیری که پای ثابت تیتراژهای تلویزیونی بود انتخاب و
قرار شد با همراهی بهروز صفاریان، روزبه بمانی و فرشاد حسامی قطعه مذکور را آماده
کنند. بالاخره پس از ماهها تلاش
قطعه «دروازههای دنیا» رونمایی شد اما خیلی زود مشخص شد این قطعه چنگی به دل نمیزند
و حتی برنامه ویژه تلویزیون برای جام جهانی هم از این آهنگ استفاده نکرد و اثر
مورد نظر خودش را به برادران خسروی یعنی سیروان و زانیار سفارش داد. باتوجه به
جمیع این شرایط به نظر میرسد برای این دوره از جام جهانی هم اگرچه از چند ماه قبل
برنامهریزی شده است اما باز هم نام دو خواننده بهعنوان خوانندگان اصلی اعلام شده
و یکی را هم هنوز اعلام نکردهاند.
صفیپور: از اول قرار بود بیشتر از یک آهنگ
باشد
اما علیاکبر صفیپور؛ مدیرعامل بنیاد رودکی درباره محتوای سرود
و تعداد قطعات پیشبینی شده برای جام جهانی اینگونه توضیح میدهد که: «از روز اول
ما تصمیم داشتیم علاوه بر ساخت یک سرود، قطعات دیگری را نیز تولید کنیم بر همین اساس
اولین کاری که تولید شد با شعری از احسان افشاری، آهنگسازی بابک زرین و خوانندگی سالار
عقیلی شکل گرفت که این روزها نیز در حال اتمام است. دومین کار هم با شعری از ساعد باقری،
آهنگسازی شهرداد روحانی و خوانندگی علیرضا قربانی است که هر اثر با رهبری شهرداد روحانی
تولید میشود. سومین کاری که قرار است تولید شود مربوط به اثری به آهنگسازی فریدون
شهبازیان و شعر عبدالجبار کاکایی است که خواننده این اثر پس از پایان کار معرفی میشود.»
باتوجه به شرایط پیشآمده باید بررسی کرد که آیا سلائق عموم
مردم و جماعت فوتبالدوست که ممکن است قریب بهاتفاق آنان آشنایی چندانی هم با
موسیقی نداشته باشند قطعات تولید شده توسط ارکسترهای ملی و سمفونیک را میپذیرند
یا تنها رویکرد بنیاد رودکی و فدراسیون فوتبال در رابطه با این قطعات فرهنگسازی،
تقویت سلیقه شنیداری عموم مردم و تقویت روحیه ملیمیهنی بوده است. هرچند بهنظر میرسد
در رویدادهایی نظیر جامجهانی خیلی فرصت و مجالی برای تقویت و ارتقای سلیقه
شنیداری مردم نباشد و اگر قطعه مورد نظر مناسب سلیقهها نباشد، خیلی سریع از چرخه
شنیدن مردم کنار خواهد رفت.
عامهپسند با معیارهای جهانی
اما امیر بهاری، روزنامهنگار و منتقد موسیقی پس از اعلام
اسامی خوانندگان و آهنگسازان قطعات ایران در جام جهانی روسیه درباره شرایطی که
قطعات موسیقی مناسب با رویدادهایی همچون جام جهانی باید داشته باشند به «صبا» میگوید:
نکته مهمی که در این میان وجود دارد اینکه برای جام جهانی و رویدادهایی از این
دست مثل المپیک و… موزیسینهایی را انتخاب میکنند که در درجه نخست خیلی
پاپیولار و عامهپسند باشند و در ثانی موسیقیشان برای مخاطبی خارج از فرهنگ آنها
هم جذاب باشد. یعنی اگر قطعاتی که در این سالها در جام جهانی و المپیک شنیدهایم
را مرور کنیم آهنگهایی در یادمان بیشتر مانده که موزیسینهای پاپیولار با مخاطب
گسترده جهانی آنها را ارائه کردهاند. بهعنوان مثال سال۱۹۹۶ ریکی مارتین برای
جام ملتهای اروپا قطعهای خواند که هیت شد. آن قطعه بهلحاظ ریتم کاملا برگرفته
از موسیقی لاتین بود و زبانش هم لاتین، اما جذاب و پرتحرک بود و قابلیت برقراری
ارتباط با مخاطبان همه کشورها را داشت. درست است که یک قطعه پاپ ساده بود ولی بهدلیل
شستهرفته بودن آهنگسازی سبب شد سال بعدش مارتین در جایزه گرمی موفقیتهایی بهدست
بیاورد.
بهاری: انتخاب دو خواننده از یک مکتب صحیح نیست
او در ادامه میافزاید: از سوی دیگر اگر به سمتی میروند که
کلاسیکتر و اصیلتر برخورد کنند مثل المپیک۱۹۹۲ بارسلون، قطعه بارسلونا را فردی
مرکوری با شمایلی اپرایی خواند. درست است که مرکوری با خوانش کلاسیک کار را اجرا
میکرد ولی خود شخصیت مرکوری بهقدری در جهان محبوب یا شناخته شده بود که آن قطعه
را تبدیل به آهنگ بسیار مهمی در تاریخ موسیقی کرد و در کارنامه کاری مرکوری هم
قطعه مهمی محسوب میشود چون وجه دیگری از تواناییهای این نابغه عالم موسیقی را
نشان میداد. با این مقدمه بهنظر میرسد انتخاب علیرضا قربانی و سالار عقیلی در
صورتی میتواند درست باشد که یک قطعه پاپیولار و پرهیجان، ریتمیک و بسیار جذاب
برای آنها آهنگسازی شود که البته با پیشینهای که از آثار و حتی قطعات هیت این دو
خواننده سراغ داریم مثل قطعات ملیمیهنی سالار عقیلی یا آهنگهای تیتراژی که برای
سریالهای «شب دهم» و «مدار صفردرجه» توسط قربانی اجرا شده بود، در آنصورت هم
بعید بهنظر میرسد بتوانند آثاری اجرا کنند که نمایاننده موسیقی پاپیولار پرمخاطب
ایران در جهان باشند درنتیجه احتمال دارد اینها قطعاتی اجرا کنند که در داخل
بتواند موجب تقویت حس وطندوستی شود اما کارکردی در خارج از ایران نداشته باشد. درنهایت
بهرغم همه احترامی که برای علیرضا قربانی قائل هستم فکر میکنم انتخابها، انتخابهای
صحیحی نیستند و میشد بهسمت چهرههای پاپ رفت و دستکم یکی از این دو خواننده را
از میان خوانندگان پاپ انتخاب کرد؛ با همراهی موزیسینها و آهنگسازانی که در بستر
پاپ فعال هستند و البته کمی هم سختگیری کرد تا آثار بهتری ارائه دهند. ما تنظیمکنندگان
و آهنگسازان خیلی خوبی در موسیقی پاپ داریم که بهدلیل کجسلیقگی خوانندگان پاپ
نتوانستهاند قابلیتهای خود را بهشکل مطلوبی بروز دهند. در آخر هم باید تاکید
کنم انتخاب دو خواننده از یک مکتب فکری کار چندان درستی نبود.
موسیقی ایرانی بهشکل مقطعی تاثیرگذار نیست
سیامک قلیزاده؛ روزنامهنگار موسیقی هم درباره وجوه و ویژگیهای
قطعات مختص به رویدادهای ورزشی تاکید میکند: آهنگ جامجهانی قاعدتا دوگونه مصرف میتواند
داشته باشد. یکی مصرف داخلی و دیگری مصرف بینالمللی. در هر دو صورت انتخابهای انجامشده،
اشتباه بوده است. موسیقی اصیل ایرانی و حتی پاپ-سنتی نمیتواند بهشکل مقطعی تاثیرگذاری
ایجاد کند. یعنی شما با یکی دو بار پخش شدن یک موسیقی ایرانی نمیتوانید جهانیان را
آگاه کنید که در ایران موسیقی اصیلی داریم که چنین و چنان است و طبیعتا با یک یا دو
بار شنیدن نمیتواند هیچنوع جاذبهای ایجاد کند. از سمت مقابل در ایجاد کردن موج و
بهوجود آوردن شور و شوق در ایرانیها هم ناتوان است چون این نوع موسیقی بهخاطر رنگهای
صداییاش آنقدرها نمیتواند مهیج و نیروبخش باشد بنابراین از هر دو جهت اگر بخواهیم
به موضوع نگاه کنیم انتخابهای اشتباهی صورت گرفته است. اگر میخواهیم موسیقی ایرانی
را به جهانیان معرفی کنیم بهتر این است صدها فستیوال جهانی «ورلد میوزیک» که سالانه
برگزار میشود را شناسایی و سعی کنیم شرایطی فراهم کنیم گروهها و خوانندگانی از ایران
در آنها شرکت کنند. بهتر است با بودجههای دولتی خوانندگان نوگرای موسیقی سنتی و اصیل
ایرانی را اینگونه به جهان عرضه کنیم.
قلیزاده: هر دو انتخاب اشتباه بوده است
قلیزاده در ادامه تصریح میکند: از سوی دیگر هم اگر قرار است
برای جامجهانی آهنگی تهیه کنیم که دستکم در داخل موجی بهوجود بیاورد و در خارج هم
استاندارد نسبی داشته باشد بهترین راه این است که سراغ استانداردترین موزیسینهای پاپ
ایران مانند سیروان خسروی و کاوه یغمایی برویم. این طیف افراد هستند که میتوانند با
مشورت و همفکری دیگران قطعاتی بسازند که قابلیت هیت شدن حداقل در داخل ایران را داشته
باشد و در عین حال حداقل استانداردهای کیفی موسیقی پاپ در سطح بینالمللی را داشته
باشد.
سهند آدمعارف
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است