بعد از مدتها حرکت دستوپاشکسته شبکه نمایش
خانگی، حالا دیگر چند سالی است که آثار قابل توجهی در این مدیوم ساخته میشود و
حتی رقابت میان سریالهای این شبکه بر سر جذب مخاطب بالا گرفته است. بعد از سریال
«شهرزاد» و «عاشقانه»، «گلشیفته» سومین سریالی است که توانسته برای مخاطب خودنمایی
کند و خیلیها را مجاب کرده تا پیگیرش باشند. همزمان با پخش قسمت پنجم این
مجموعه با بهروز شعیبی کارگردان این سریال به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
چند سالی است سریالهای شبکه نمایش خانگی
توانسته بهصورت مداوم در سبد فرهنگی هنری مخاطبان قرار گیرد اما این در حالی است
که خیلیها به موازات پیگیری این آثار، سریالهای روز جهان را دنبال میکنند و
همین مسئله سبب شده تا ذائقه مخاطب نیز تغییر کند، باتوجه به این مسئله چقدر در
ساخت «گلشیفته» به این نکته و این گروه از تماشاگران توجه داشتید و چه معیارهایی
را برای نگه داشتن آنها پای آثار نمایش خانگی لحاظ کردید؟
هر صنعت هنری نیاز به استمرار و پیگیری دارد و طبیعتا ما
خیلی نمیتوانیم در شروع این تجربه به درجه پختگی آثار کشورهایی که سالهاست در
این مسیر قدم برداشتند و جایگاه خود را پیدا کردند، برسیم. درواقع ما در حال حاضر
در ایران مسیری را طی میکنیم که در نتیجه آن، میتوانیم به جایگاه قابل توجهی دست
پیدا کنیم؛ مسیری که شاید میتوانست پیشزمینه آن تلویزیون باشد اما متاسفانه شاهد
مرز پررنگی میان این رسانه با شبکه نمایش خانگی هستیم و بنا بر دلایل مختلفی این
فاصله بیشتر و بیشتر میشود. از طرفی فکر میکنم در راستای جذب مخاطب، فرهنگ و
مسائل روز جامعه خودمان بر ویژگیهای تکنیکی غالب است. همین موضوع را استاد من حسن فتحی در سریال «شهرزاد» مورد
توجه قرار داده است، جذابیت سریال «شهرزاد» برای مخاطب بیشتر بهواسطه قصهگویی و
نزدیکی آن به ذائقه مخاطب ایرانی است. به نظر من بیشتر باید نگاه و انرژی خود را
به نوع داستانگویی در سریال معطوف کنیم تا اینکه بخواهیم موارد تکنیکی را در
اولویت قرار دهیم البته که این بعد هم مهم و قابل توجه بوده اما روایت از اهمیت
بیشتری برخوردار است. مسیر نمایش خانگی همواره مسیر بیواسطهتری با مخاطب عام است
و هنوز کسی نیامده تا بین گروه فیلمسازی، سرمایهگذاران و مخاطب قرار گیرد. تصور
میکنم فضای شبکه نمایش خانگی اگر به همین منوال جلو برود حتما شاهد رشد این شبکه خواهیم
بود.
در میانه صحبتتان به نکته خوبی اشاره کردید؛ جدایی
تلویزیون و نمایش خانگی. برخی معتقدند فضای نمایش خانگی از جهت پرداخت موضوعات
آزادتر و از طرفی برگشت سرمایه قطعیتر است، با این اوصاف شما به چه علت سمت ساخت
سریال در شبکه نمایش خانگی آمدید؟ تفاوت این دو مدیوم چقدر برایتان محسوس بود؟
بیشترین دلیل جذابیت نمایش خانگی، برایم میل به تجربه کردن
این فضا بود. به هر حال در نمایش خانگی با طیف مخاطب گستردهتری روبهرو هستی و در
عین حال به جهت عرضه اثر شباهتهایی با سینما وجود دارد و تو باید برای جذب مخاطب
و راضی نگه داشتن او همواره در تلاش باشی. از این حیث نمایش خانگی برایم دارای
جذابیتهایی بود. اما این به آن معنا نیست که از تلویزیون فاصله گرفتم. اگر شرایط
کار در تلویزیون مهیا باشد همچنان میتوان آثار خوبی تولید کرد که مخاطب با آن
ارتباط برقرار کند. در نمایش خانگی واسطهها میان فیلمساز و مردم بسیار کمتر است
و همین مسئله سبب میشود ارتباط درستتر و راحت تری شکل گیرد.
فضای نمایش خانگی هم لاجرم درگیر ممیزیهایی است
اما این ممیزیها به نسبت تلویزیون کمتر است و فیلمساز فضای راحتتری را در
اختیار دارد، برای ساخت «گلشیفته» مواجههتان با این موضوع چطور بود؟
خیلی دوست ندارم درباره ممیزیها صحبت کنم چرا که متاسفانه
روزبهروز گسترش پیدا میکند و انگار ممیزیها بخشی از کار ما شده است. فقط
امیدوارم ممیزیها و نظارت در نمایش خانگی شکل گستردهای پیدا نکند. به هر حال
کسی که در این مدیوم سریال میسازد در تلاش است مخاطب خود را که طیف گستردهای هم
هستند راضی نگه دارد. ضمن اینکه گروه سازنده با فرهنگ مخاطب خود آشناست و تقریبا
همه، فرهنگی نزدیک به هم داریم. به همین سبب سعی میکنم در ساخت هر اثری خیلی خودم
را درگیر ممیزیها نکنم و هر آنچه میخواهم بگویم را با فرهنگ مخاطب بسنجم.
در سریالهای جهان بیشترین دلیل همراهی و جذب
مخاطب چه خارجی و چه ایرانی، بازیگران آن نیست بلکه قصه و فیلمنامه است اما در
آثار ایرانی بار این اتفاق روی دوش بازیگران است و در وهله اول مخاطب به صرف حضور
ستارهها تماشاگر یک اثر میشود و فیلمنامه و قصه برایش در درجه دوم قرار میگیرد.
در «گلشیفته» سهم بازیگران و فیلمنامه را برای جذب مخاطب چقدر میدانید؟
از تاثیر حضور بازیگران در جذب مخاطب نمیتوان گذشت. مردم
دوست دارند چهرههایی را که میشناسند و دوست دارند را در یک فیلم یا سریال
ببینند. ما در «گلشیفته» با تعاملی که با گروه تهیه داشتیم به این ترکیب بازیگران
رسیدیم و خوشبختانه دوستان بازیگر هم لطف داشتند و آمدند و همه بهدنبال ارائه نقش
متفاوتی بودند. اما درخصوص فیلمنامه باید بگویم از آنجا که «گلشیفته» چند قصه
موازی را روایت میکند از ابتدا میدانستم زمان میبرد تا مخاطب با آن ارتباط
برقرار کند اما به این هم واقف بودم اگر مخاطب قصه و شخصیتها را بشناسد قطعا با
سریال همراه میشود. «گلشیفته» فیلمنامه سختی دارد و در پرداخت قصه روند سختی را
طی میکند اما امیدوارم در قسمتهای پیش رو بتواند همچنان تماشاگر را با خود
همراه نگه دارد.
سریال «گلشیفته» عنوان ژانر کمدی و اجتماعی را
به یدک میکشد، در همین راستا نقدهای اجتماعی و سیاسی در موقعیتهای تا حدی
کمیک در سریال مطرح میشود اما لزوما خنده تماشاگر قهقهه نیست و انتقادها هم
خیلی بُرنده نیست…
در ساخت «گلشیفته» برای خودمان چند نکته را در دستور کار
قرار داده بودیم؛ اول این که تلاش کردیم در طرح موضوعات توسط شخصیتها حد را نگه
داریم و زیادهروی نکنیم. منظورم از حد همان مرزی بود که برای مخاطبانمان مهم است
به گونهای که همه اعضای یک خانواده بتوانند در کنار هم سریال «گلشیفته» را تماشا
کنند. اما نکته دیگری که مد نظرمان بود مربوط به پخش هفتگی سریالهای نمایش خانگی
است که خوشبختانه توزیع آن منظم شده است. باتوجه به این مسئله ما سعی کردیم مسائل
روز اجتماعی و سیاسی که اطرافمان اتفاق میافتد را در قالب قسمتهای نزدیک به
همان اتفاقات بگنجانیم و مطرح کنیم. فکر میکنم فضایی که در «گلشیفته» از این به
بعد وجود دارد همان چیزی است که مخاطب توقعش را داشته است. به علاوه اینکه میزان
کمدی و همین طور میزان نقد اجتماعی و سیاسی سریال برمیگردد به قالب و لحنی که
سریال «گلشیفته» دارد. امیدوارم درنهایت توقع طیف مختلف مخاطبان سریال «گلشیفته»
برآورده شود.
قبل از توزیع و پخش سریال «گلشیفته» عنوان
پرستارهترین سریال نمایش خانگی باعث شد خیلیها مشتاق تماشای آن باشند. چرا اینقدر
نگاهتان را معطوف به استفاده از ستارهها کردید و رسیدن به این ترکیب در بازیگران
چطور اتفاق افتاد؟
پیش از سریال ما کارهای پربازیگر و پرچهره در نمایش خانگی
زیاد داشتیم و «گلشیفته» اولین سریال با این شکل و شمایل نیست. به هر حال «گلشیفته»
لحن متفاوتی دارد و نیاز بود توسط چهرههای مورد علاقه مخاطب اجرا شود تا بتواند
زودتر با تماشاگر ارتباط برقرار کند. درواقع تلاشی برای اجرای جدید یک نوع از قصهپردازی
و روابط داستانی وجود دارد که قبل از مواجهه با آن مخاطب بهواسطه حضور بازیگران
با اثر همراه میشود.
شما در کارنامه کاریتان نمونه آثار تاریخی
سیاسی و یا درامهای تلخ اجتماعی را دارید اما تجربه فیلمسازی در ژانر کمدی تا
قبل از «گلشیفته» در پروندهتان جایی نداشت، چقدر دغدغه ساخت آثار اینچنینی دارید
و در ادامه مسیر فیلمسازیتان این فضا را دنبال میکنید؟
خیلی برای آینده تصمیم نمیگیرم و معمولا تحت تاثیر و بنا
بر اقتضای شرایط موجود به سراغ کاری میروم. زمانی که صحبت از ساخت سریال «گلشیفته»
به میان آمد به این فکر میکردیم که در حال حاضر احتیاج است مسائل و روابط امروزی
جامعه را به نمایش بگذاریم مثل مسائل زنان و از آنجایی که این نیاز وجود داشت، در
دل سریال به مشکلات زنان از جنبه خانوادگی و اجتماعی پرداختیم. فارغ از این، سعی
کردیم به مسائل و روابط بخشهای جذابی مثل حوزه ورزش، اقتصاد، سیاست و… هم
بپردازیم کما اینکه در این پنج قسمت وجود داشته و در قسمتهای بعدی هم بهمراتب
پررنگ ترخواهد بود. درمجموع تلاشمان بر این بود کاری بسازیم که به فضای روز جامعه
نزدیک باشد. وقتی سریال «پردهنشین» و یا حتی فیلم «سیانور» را ساختیم درصدد آن
بودیم تا بهواسطه این فضاسازی پیامی را به مخاطب جامعه امروز منتقل کنیم. اینکه
تماشاگر ما بازتاب زندگی و جامعه خودش را در یک اثر نمایشی ببیند اتفاقی است که در
سینما افتاده اما در حوزه سریالسازی بسیار کمرنگتر است. امیدوارم تیم «گلشیفته»
بتواند این فضا را بیش از پیش منعکس کند.
بیشتر آثار ساختهشده در شبکه نمایش خانگی بهنوعی
تصویرگر زندگیهای در اصطلاح لاکچری هستند، چقدر «گلشیفته» را مبتلابه این ماجرا
میدانید؟
به نظرم در مورد «گلشیفته» اصلا این اتفاق نیفتاده و بسیار
قضاوت ناعادلانهای است، شخصیتهای داستان ما، همه از قشر میانه جامعه هستند گواه
آن هم سبک زندگی خانواده مژگان و ضیا و یا وحید و سعیده است. ما خیلی به سمت
فضاهای لاکچری نرفتیم، ماشینها و فضاهایی که از آن در کار استفاده کردیم خیلی
گرانقیمت نیستند حتی ما برای نمایش زندگی فواد که پست مملکتی هم دارد به سمت
تصویر کردن شمایلی از یک نوع زندگی دراصطلاح لاکچری نرفتیم. اصلا انتخاب این چهار زوج
و پرداخت به زندگی آنها به این دلیل بود که ما نمایندهای از هر قشر جامعه داشته
باشیم و به هیچ وجه بهدنبال نمایش یک قشر خاص نبودیم. البته منظورم این نیست که
آن فضایی که ما به سمتش نرفتیم لزوما فضای بدی است، اگر قصه ایجاب کند استفاده از
آن فضاها هم هیچ مشکلی ندارد اما قصه «گلشیفته» از روز اول قرار نبود به آن سمت
برود.
برخی از کاراکترهای سریال «گلشیفته» بیشتر از
آنکه تبدیل به شخصیت شده باشند در حد همان تیپهای رایج ماندهاند، چقدر به این
مسئله قائل هستید و تعمدی بوده است؟
بهخاطر فضا و لحن شیرینی که «گلشیفته» دارد تعمدا
رفتارهایی را برای کاراکترها قرار دادیم که رفتهرفته جزو شاخصههای رفتاری آنها
شده است و بر حسب تکرار آن شبیه به عادت شده است اما درخصوص تیپ اگر مثال بزنید
بهتر میتوانم توضیح دهم.
مثلا گلی دختری باهوش با شاخصههایی که تکراری
است و یا حبیبآقا همان مرد ساده شهرستانی که به سبب سادگیاش دردسر درست میکند،
اینها بیش از آنکه شخصیت باشند تیپ هستند…
صحبت در این باره و قیاس آن با کاراکترهای مشابه نیازمند
بحث مفصلتر و تحلیلیتری است اما در همین حد بگویم که نسبت به این قضیه دافعه و
مقاومتی نداشتم و ندارم.
ملیکا مومنیراد
There are no comments yet